خیلی خستم و الان دارم زار میزنم 😭😭😭 حوصله هیچیو دیگه ندارم بچم فقط شبا میخوابه اونم از دوازده تا هشت صبح دوبار باید شیرش بدم خواب اصلا ندارم یک ساعت وقت برای خودم ندارم 😭😭😭 لباسم جیش کرده فرصت نکردم عوض کنم ..الانم پنج ساعته شیر نخورده و بازم دو بار شیر درست کردم و دور ریختم نمیخوره 🥲🥲 وزنش نسبت به ماه خودش کمه دو روزه شکمش کار نکرده .. روزا فقط نیم ساعت نیم ساعت میخوابه اونم باید دو ساعت یا تو گهواره یا رو پا تکونش بدم کلی کار سرم ریخته خونم نامرتبه 😭😭😭 خییییلی دوسش دارم ولی بینهایت خستم کاش یکم وقت برای خودم داشتم سه ماه گذشت و هنوز هیچی ذره ای هم تغییر نکرد و درست نشد نوزاد بود بیشتر وقت داشتم همه اینا دارن دیوونم میکنن و احساس میکنم دلم میخواد یک ساعت فکرم آزاد بشه و راحت باشم ولی نمیشه🙂

بابا چته دختر کل سختیارو جمع کردی دونه دونه غول ساختی ازشون.بخدا وضع همه ما مادرا همینه.
دختر منم اینطوری بود.کمکم خوب شد شکر خدا
تو هم نا امیدو ناراحت نباش خوب میشه بخدا یواش یواش.
اینا همش میشه خاطره😊😊😊

دکتر نبردی بچرو؟ بچه اگه چیزیش نباشه بی قراری نمیکنه.شاید با یه قطره همه این مشکلاتی که گفتی حل بشه بعدا به خودت میگی چه اشتباهی کردم هم خودمو زجر دادم هم بچمو

بخدا اینایی که گفتی واسه همه هست
حالا یکی یه روز کمتر یکی بیشتر
دیگه چاره ایی نیست باید تحمل کرد
من شده ساعتا بچه رو پام بوده جوری که بخدا پاهام بی حس شده انقدر درد گرفته
به محض اینکه میزارمش زمین گریه میکنه

منم یه مدت داشتم افسردگی میگرفتم واقعا،تو فقط یه مدت نیاز به کمک داری،مادر یا خواهر یا مادرشوهر،استراحت کنی دوباره انرژی میگیری،حتی یکی باشه در حد دوساعت بچتو نگه داره تو بخوابی

منم دخترم روزا خیلی خوابش سبکه و تند تند پامیشه. فقط توی بغلم آروم می خوابه .یعنی روزا اگه شوهرم نباشه حتی یه دستشویی نمیتونم برم .خونه که ترکیده هیچی .مامانم اینا مشهد زندگی می کنن دو هفته بعد زایمانم برگشتن خونشون .تقریبا هرشب یه مقدار گریه می کنم که تخلیه بشم ولی بقیه روز سعی می کنم روحیه مو شاد نگه دارم همش با خودم میگم خدا تلاش ها و خستگی های مارو می بینه .اگه کسی رو داری نزدیکت حتما ازشون کمک بخواه تنهایی واقعا خیلی سخته درکت می کنم

گلم منم دخترم همینه شب هم که بخوابه
همش نق میزنه
شبا توی خواب خیلی نق میزنه هردقه باید بیدار بشم شیر بهش بدم
توی کل روز هم در حد یه ربع ۲۰دقه میخوابه
به هیچی نمیرسم
وقت نمیکنم به خودم برسم
وقتایی هم میخوام غذا درست کنم یا به خودم برسم گریه میکنه و من کارامو انجام میدم
به مرور اوکی میشن ان شاالله

تنها کاری که میتونی بکنی اینه که از دیگران کمک بخواه، چند ساعت بزارش پیش مامان یا خواهرت بگیر بخواب، الان واقعا نیاز به کمک بقیه داری، خجالت نکش، از خانواده شوهرت کمک بگیر، اگه همینجوری پیش بری افسرده میشی

خوبه که اینایی که گفتی شب تا صبح میخابه
کار خونه همیشه هست و بوده و خواهد بود بیخیال خواهرر

عزیزم الان اصلا ب خونه ومرتب کردن واینا فکر نکن اگه کسی رو نداری کمکت کنه. خودت وبچه مهم هستین ک اونم خستگی داره دیگه این روزای سخت تموم میشن. تا۴،۵روز شکمش کارنکنه طبیعیه بیشتر ازاون شد ببر دکتر

عزیزم درکت میکنم ،من افسردگی گرفتم با یه مسافرت خوب شدم
خواهری کسی نیست بیاد کمکت،مادرت یا مادرشوهرت،نمیاد،بگو کسی بیاد پیشت

رفلاکس داره که شیر نمیخوره و وزن نمیگیره؟
احتمالا چیزی اذیتش میکنه که نه خواب داره نه شیر میخوره

عزیزممممم ماهم همینطور هستیم به کارای خونه نمیرسیم به خودمون هم نمیرسیم من خودم حموم هام پنج دقیقه ای شده...بلاخره نوزادن و تموم میشه...ی بنده خدایی می‌گفت سخت نگیرین این دوران میگذره و دلتنگ میشین و از نوزادیش لذت ببرین....باز خداروشکر کن شبا میخوابع خیلیامون هستن که نه شب میخابه نه روز...کلافه کننده تره.

عزیزم خداروشکر بچه ت شبا میخوابه جوجه من نه شبا میخوابه و نه روزا
از کمبود خواب دارم میمیرم
جدیدا هم که روزا شیر نمیخوره فقط شبا میخوره هر نیم ساعت شبا بیدار میشه😬☹️

از اینا

عزیزم خداقوت 🥺
کسی نیس کمکت کنه چند ساعت

تاب ریلکسی براش بگیر بزار تو اون بخوابه

عزیزم بچها همینن بیشترشون همه ما هم این درگیریا داریم صبور باش فقط🥹🥹

خیلی سخته والا دختر منم شلوغه خواب نداشت اما بردم دکتر شربت داد براش خوابش خوب شده اما شبا ساعت دو می خوابه تا صبح ک ده نیم می خوابه دو ساعت به دو ساعت برا شیر بیدار میشه