موندم دست یه مشت مریض و روانی
بعد چن روز از بیمارستان مرخص شرم بجای اینکه استراحت کنم دارم از مهمونای مادرشوهرم مثل دختر و پسر و برادرش پذیرایی میکنمم
بچمم اونجا گریه میکنع انگار نه انگار گریه داره اون
منم پاشدم بچمو بغل کردم اومدم خونم
حالا مادرشوهرم هی میگه بپز و آشپزخونه اش ترکیده
بچه گریه میکنه از اونور میگه بیا بچه رو بغل کن دیگه😐😐

خدا بهت صبر بده فقط
دلم میخواد مادرشوهرتو به ۷ روش سامورایی نصفش کنم

یه کلمه....
نکن

شوهرت مگه بوقه نمیبینه داری اذیت میشی بهش بگو حداقل بفهمه

خدا صبرت بده
ناراحت نشو ولی همش تقصیر شوهرته

چرااا انقد بی زبونی بتوچه اخه برو بالا استراحت کن بگو خستم

بگو بچم تازه مرخص شده هنوز کامل خوب نشده خودمم خستم

چقدرررراینا آشغالند
خدانجاتت بده

حال دخترگلت چطوره بهتره

پیش اونا زندگی میکنی

دخترهاش که هستند چرا تو بلند بشی؟

ولشون کنا

خاک توسرش بیشعور
توام خودت کوچیک نکن بشین تکونم نخور

فقط بچه ت رو بغل کن بهش برس، برو توو اتاق درو ببند شیرش بده

برن گمشن بابا برو خونه ت محل سگ‌نده ب هیچ کدوم شون