۹ پاسخ

اقتضای سن شون هس مثل همون موقع ها که شبا گریه میکردن نمیذاشتن تاصبح بخابیم اینم میگذره فقط باید صبور باشیم

فکر کنم مال سنشون خیلی چشم سفید شدن

پسرمنم میخوادچهارسالش بشه همینطوری شده خیلی لج بازشده

تو تنها نیستی عزیزم درد مشترک ۴ سالگی

دقیقا پسرمن همینجوره

پسر منم تازه ۴سالش شده و بهونه گیر تر شده انگار همش میگه تنهام و بهونه میگیره

دقیقا پسر منم خیلی اخلاقش تند شده هرچیزی رو حتی با آرامش میگم تند جوابمو میده منم گاهی نادیده میگیرم گاهی ناراحت میشم ازش

دختر منم همینه ، منو میزنه

ولی از طرفی معذرتخواهی کرد مهربونی و محبت و ادبشم داره. اما امروز عجیب بود

سوال های مرتبط

مامان نازدونه مامان نازدونه ۴ سالگی
ای خدا این چند روز دیگه دارم روانی میشم دلم کباب برا دخترم چند روز خونه مادرشوهر م بودیم اونجا یبوست گرفت دوشب با جیغ زیاد گریه کرد یه ده دقیقه صداش کل خونه پیچید عموش اینا هم بودن دیدید همه هم متخصص میشن و راه حل میدن گذشت دخترم ترسیده بود عصر نگه داشته بود پی پیشو گریه می کرد دیگه به زور بردم بعد کلی گریه دفع شد موقع شام ساعت نه دیدم خوابید باباش هم اصلا انگار نه انگار تو فاز خودش رفتم بچه بیدار کردم گریه میکرد که نمی خورم خیلیگرسنه بودا بعد بیدار شد همش جیغ داد دیگه من رد دادم به بچه چهار ساله کلی حرف زد طفلی اولین بار بود منو اونجوری دید هنگ کرده بود من اصلا سر ریخت پاش شلوغیو... دعواش نمی کنم ولی این چند روز مریض شدم از دستش بهش گفتم مادرت نیستم و دوستت ندارم محکم گرفتمش تکونش دادم گفتم چرا حرصم میدی گفتم حرصم بدی این جوری دیوانه میشما بعد فرار کرد پیشباباش به خدا تا حالا اینقدر دعواش نکرده بودم نمی دونم چی سرم اومد سر دستشویی نرفتن بیشتر دیوونم کرد بعد میوه میدم نمی خوره پی پی اش سفت میشه نمی فهمه که خیلی بد غذاس دلم خیلی سوخت بغلش کردم آوردم اتاقش بازی کردم یکم بعد غذا خورده خوابیده خودمم چند تا محکم زدم چون زده بودم رو پای دخترم گفتم خودمم بزنم که دیگه از این غلطا نکنم دفعه دیگه برام دعا کنید صبورتر باشم
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
امروز نوه ی صاحب خونمون تو حیاط بود ۷ ماه از بچه های من کوچیکتره من رفتم لباسارو از رو بند جمع کنم یهو اومد گفت چرا اینقدر بچتون اذیت می کنه 😀همش جیغ می زنه منو بگو هاج واج نگاش می کردم 😂گفتم تو جیغ نمی زنی گفت نه گفتم پسر خوبی هستی پس گفت آره حالا صبحش صدا گریه هاشو شنیدم 😀😀ولی بازم با اینکه پسره از بچه های من آروم تره خداوکیلی میبینی بعدشم میگن مقایسه نکن خوب آدم میبینه می فهمه جقله بجه اومده اینو میگه اونوقت منه بدبخو هنوز درگیر حیش و پی پی و حرف زدن افاضاح بچه هامم 😥😥درسته سالمن باز خداروشکر ولی به خدا این حرف زدنشون واسه من شده حسرت بعد ۴ ماه هنوز اونجوری خوبم حرف نمی زنند به خصوص دلوین خیلی قر و قاطی میگه البته بهتر شدنا ولی بازم اونجور که می خوام نیست همیشه من تو زندگیم واسه به دست آوردن ساده ترین چیزا هم باید سختی بکشم 😥😥بچه هام چند روز دیگه تولد ۴ سالگیشونه به خدا غبطه می خورم خیلی 🥺🥺🥺نمی دونم تو بارداریم چه کوتاهی کردم که بچه هام همه کاراشون اینقدر زیاد دیر شد چه کوتاهی کردم در حقشون منی که ۹ ماه رو کامل استراحت مطلق بودم ۳ بارم نزدیک بود از دستشون بدم 😥😥