خانما من برای زایمانم اسپاینال کردم بی حسی از کمر ولی موقع بی حس کردن احساس کردم دوتا آمپول زدن ب کمرم بعد چند دقیقه ک عملو شروع کردن من انگار بیهوش شدم وقتی ب هوش اومدم دیدم عمل تموم شده و منو از اتاق عمل آوردن بیرون
یعنی یکی از امپولا خاب آور بوده؟؟؟

۱ پاسخ

نه عزیزم به خاطرضعف بدنی واسترسی که میگیری بیهوش میشی

مقالات مرتبط

واکسن ب ث ژ
واکسن ب ث ژ در بدو تولد و علت ماندن جای واکسن
کودکان سندرم داون
سندرم داون از چند ماهگی قابل تشخیص است؟علائم و مشکلات آن
عوارض واکسن ب ث ژ
عوارض واکسن ب ث ژ (BCG) بعد از تزریق در کودکان
عمل لابیاپلاستی بعد از زایمان
عمل لابیاپلاستی بعد از زایمان و روش های انجام آن

سوال های مرتبط

مامان نورا و محمدطاها مامان نورا و محمدطاها ۴ ماهگی
من رفتم عمل کردم بالاخره....
خیلی ترس دارم اصلا از اتاق عمل...
کبسه صفرامو هم دراووردنی مردم و زنده شدم...
عمل مقعد هم بی حسی ک از کمر زدن الان از کمر داغونم... انقدر کمرم دردمیکنه...
ولی فعلا خوبم خداکنه بتونم راحت دستشویی برم...
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان پناه کوچولو مامان پناه کوچولو ۱۰ ماهگی
سلام مامانا من بعد از زایمانم کمر درد گرفتم ممکنه از امپول بی حسی ک زدن بهم باشه؟!
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان ملورین مامان ملورین ۵ ماهگی
پارت ۵
من صبحونه تخم مرغ خورده بودم و خداروشکر بهمو بیهوش نکردن، فضای اتاق عمل برام هم ترسناک بود هم ارامش میداد بهم،اینکه کمتر از یک ساعت دیگه قراربود دختر قشنگمو بغل بگیرم و هم اینکه حضور دکترم کلی بهم ارامش میداد ،امپول بی حسی رو ب کمرم زدن و اگه تکون نخوری سوزنو یبار داخل میکنن ولی تکون بخوری هی درمیارن دوباره میزنن، برای من دو بار زدن بااینکه قبلش جای سوزنو بی حس کرده بودن، وقتی آمپولو زدن کم کم بی حس شدم و دیگه نمیتونستم تکون بخورم، پرده رو کشیدن جلو صورتم ی پرستار بالا سرم وایستاد گفت هروقت حالت تهوع یا هر حالت بدی داشتی بهم بگو ، اولش ک هیچ حسی بجز استرس نداشتم، ولی وقتی ب بچه نزدیک شدن حالت تهوع گرفتم ک سرم وصل کردن، دکترم گفت دیگه داریم ب ملورین نزدیک میشیم، بچم ی دور بند ناف دورگردنش بود. وقتی میخاستن از شکمم بکشنش بیرون درد نداشتم ولی حس کردم ، خیلی صحنه قشنگی بود وقتی دخترمو دیدم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مریمی مامان مریمی ۳ ماهگی
خب بعدش پرستارا اومدن من و ببرن
موقع رفتن هم وقتی مامانم و دیدم بغض کرده بود منم گریه ام گرفت
در ضمن چون من سزارین اولین بارم بود و ب درخواست دکتر و خدم سوند برام نزاشتن
خب تو اتاق عمل ک رسیدیم دکتر بی حسی اومد من فقط امپول و دستش دیدم یذره ترسیدم وگرنه امپول و ک زد من اصلا نفهمیدم ینی هیچ دردی احساس نکردم فقط همون دیقه ک گف تموم شد احساس کردم ک پاهام دارن سست میشن و کمکم دیگ احساس کردم اصلا پاهام حس ندارن
بعدا دکترم اومد و شروع ب عمللللل یکم استرس داشتم ولی نه زیاد
دکتر وقتی با چاقو میبرید میفهمیدم ولی چون حس نداشتم مشخصا درد هم نداشتم برید برید تا ریید ب نی نی کوچولو حتی وقتی دستش و کرد و بچه رو کشید بیرون احساس کردم
وقتی بچه رو برداشتن دکتر شروع کرد ب دوختن من دکتر خدم بخیه هام و زد وقتی فشار میداد ب شکمم و میدوخت همون موقع که ب روده هام فشار میومد احساس حالت تهوع کردم ک همون موقع ب پرستار گفتم یدونه امپول زد و حالم خوب شد
بعد از تموم کردن من و مستقیم بردن ب ریکاوری
اصلا تب و لرز و احساس سرما ک میگن من احساس نکردم هیچی ننبود
بعد ک اومدم بخش تا ۴ ساعت زیر سرم بالش نذاشتم کع بی حسی عوارض نده
ساعت ۱۰ بلند شدم ک راه برم اونقدری ک گنده کرده بودن واقعااا نبود خیلی اروم خدم پاشدم فقط پرستار دستم و گرفت بلند کرد بعد حتی بدون گرفتن دیوار یا دست کسی راه رفتم درد نداشتم اصلاا فقط احساس تنگی نفس میکردم اول دو سه قدم با پرستار راه رفتم البته بعد خدم راه افتادم فقط نمیتونستم کمرم و صاف کنم ک اونم ب مرور خوب شد
حرف اخر این ک اصلا اونجوری ک میگن نیس من واقعا ب نظرم‌از زایمان طبیعی راحتره هم‌خونریزیش هم دردش
فقط ماساژ شکمیش سخته ک اونم در انی هس
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دخملی مامان دخملی ۶ ماهگی
خانوما سلام اونای ک امپول بی حسی از کمر گرفتن تا چن روز درد داشت و نتوستن از جاشون بلند شن.من طبیعی زایمان کردم ولی پس فردا عمل دارم و قراره بی حسی از کمر بگیرم.بنظرتون تا چن روز نمیتونم از جام بلند شم؟
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آنید 🫀 مامان آنید 🫀 ۸ ماهگی
تجربه زایمان

سزارین:۴

خلاصه من پاشدم ک وسیله هامو یکم جمور جور کنم ک برم اتاق عمل کیسه آبم پاره شد از استرس زیاد. دگ منو سریع بردن اتاق عمل. لحظه بی حسی ک زدن اینم اصن درد انچنانی نداش ک همه میترسوندن ادمو. قابل تحمل بود. من ۱۲ اتاق عمل بودم دگ تا بی حسی زدن و کارامو انجام دادن شد ۱۲:۱۵ دقیقه دگ شرو کردن جراحی شکمو انجام دادن یه ربع گذش صدای گریه دخترمو شنیدم 🥹😭😍 خیلییی قشنگ بود ۱۲:۳۰دقیقه دخترم دنیا اومد دگ اوردن دیدمش و سریع بردنش و تا ۱:۳۰ من اتاق عمل بودم تا کارام تموم شد.اخرش دکتر گف بزارین تا بی حس یدفه دگ‌ام ماساژ رحمی بدم. تا بی حس بود خوب بود ولیییی بعدش واقعا درد داش. ۱:۳۰رفتم ریکاوری یساعت اونجا بودم تا اینک اومدن منو بردن بخش
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نیلدا🤍 مامان نیلدا🤍 ۱ ماهگی
پارت چهارم زایمانم🪷
همونجا دکتره گفت که عزیزم بچه مدفوع کرده باید بری عمل
من ی حسی بهم دست داد اصلا فکر اتاق عملم نکرده بودم یهو انگار ی شوک وارد شد بهم
دیگ بهم گفتن بلند شو اون سوندم ازم دراوردن دردم کلا رفت من بلند شدم وااای کلی ازم اب ریخت زمین ی حس چندشی داشتم اصلا ی وضعی بود
شکمم بخاطر اینکه کیسه ابم پاره شده بود شل و ول شده بود و اینو انور میرفت
دیگ منو روب برانکارد گذاشتن و بردن بیرون ی عالمههه ادم اون بیرون بود ک یجور عجیب بهم نگاه میکردن منم ک بیحال
رفتیم اتاق عمل و دکتر با ی امپول گنده اومد تو دلم گفتم وااای الان کلی باید بخاطر این امپول درد بکشم ولی وقتی بلندم کردن و امپولو زدن هیچی نفهمیدم از دردش فقط انگار یهو کمر ب پایینم داغ داغ شد و دیگه عمل و شروع کردن ساعت 6 و 35 دقیقه عصر نیلدا خانوم بدنیا اومد و وقتی از شکمم درش اوردن شروع کرد گریه ی حس خاصی داشتم
تا بخیه بزنن ساعت شد 8 و ساعت 8 منو از اتاق بردن ریکاوری اونجا بود ک ی لرز وحشتناااک سراغم اومد سردم نبودا فقط میلرزیدم بطرز وحشتناک
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان پارسا مامان پارسا ۹ ماهگی
خانوما من دو ماهه زایمان کردم بعد خیلی کمر دردم دقیقا از اونجایی ک آمپول بی حسی زدن یعنی دولا میشم نمیتونم صاف کنم خودمو بنظرتون چیکار کنم؟
مامان 💙هامین💙 مامان 💙هامین💙 ۴ ماهگی
#پارت اول تجربه سزارین
سلام خانما اومدم از تجربم از سزارین بگم براتون بعد۱۷روز امروز وقت کردم بیام وتجربمو بگم
من خودم ب شخصه از اون دسته آدمایی بودم که کل ۹ماه ب فکر سزارین بودم وب شدت میترسیدم ولی روزی ک روز سزارینم شد ی آرامش خاص داشتم خیلی آروم بودم و همه اینارو از چشم این میدیدم ک کار خداس این حجم از ریلکس بودن ونترس بودن من وتمام ترسام ب یکباره ریخته شده بود جوری ک من ترسو ک سزارین برام مثل کابوس بود اون روز دوس داشتم اولین نفر برم اتاق عمل و اون روز چیزی ک منو قوی کرده بود شوق دیدن بچم بود ک خیلی حس خوبی بود خیلییی اول از همه صبح ۸صبح رفتم بیمارستان شب قبل عمل رفته بودم زایشگاه و تشکیل پرونده داده بودم وقتی رسیدم بیمارستان بهم لباس دادن انژوکت وصل کردن و ساعت ۹برام سوند وصل کردن سوند برای من یکم دردناک بود چون هم عفونت ادراری داشتم هم ۳ساعت طول کشید که منو بردن اتاق عمل دکترم دیر اومد ولی بازم قابل تحمل بود ساعت ۱۲ صدا زدن رفتم توصف انتظار برای عمل اونجا بعدچن دیقه صدام زدن و وارد اتاق عمل شدم اصلن اتاق عمل ترسناک نبود اصلن روی تخت عمل نشستم گفتن خم شو خم شدم آمپول بی حسیو زدن ک اصلن نفهمیدم نترسین فق تکون نخورین وخودتونو شل بگیرین ادامه پارت بعدی ..
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان جانان 💞 مامان جانان 💞 ۴ ماهگی
پارت دوم
ولی از شانس من دو نفر اورژانسی عمل شدن و من موندم تا ۱۰ صبح
۱۰ و نیم صبح بود صدام زدن رفتم اتاق عمل ی ربع عملم طول کشید
و من خیلی راضی بودم اصلا ن درد امپول بی حسی رو فهمیدم ن برش ک میزنن دکترم گف بی حسی ولی شاید حس کنی ولی درد نداری ولی من هیچی نفهمیدم خیلی خیلی راضی بودم از دکترم هم بیمارستان بلاخره عملم کردن و دخترم ب دنیا اومد ی فرشته بود ماه بود بوسش کردم بردن برای هویت بعدش تا عملم تموم شد منو بردن ریکاوری جانان خانوم رو گذاشتن رو سینه ام باهم رفتیم بخش همسرم و مادرم و مادرشوهرم و خواهرشوهرم منتظر بودن جانان از هردوطرف نوه اول خانواده بود همه اشک میریختن و من هیچ دردی نداشتم
مامان کنجد مامان کنجد ۱۲ ماهگی
مامانایی ک بی حسی از کمرشدید شماهم مثل من هنوز وقتی ب کمر میخابین مهره ای ک امپول خورده درد میگیره و به سختی پهلو میشین من سه ماهه زایمان کردم نگرانم بمونه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان شهلا مامان شهلا ۳ سالگی
عمل بینی بی هوشی خوبه یا بی حسی
من میترسم به هوش نیام البته اولین بار عمل کردم بیهوشی خوب بود اما الان میترسم با بیهوشی
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان عطرگل🌸 مامان عطرگل🌸 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی-۴
بعد از پاره شدن کیسه آب دردام به قدری زیاد شده بود که از ته دل داد میزم، هرچی اصرار کردم بی حسی بزنن گفتن هنوز باز نشده، ساعت۶.۳۰ معاینه کردن و زنگ زدن دکتر بیهوشی ک برای اسپاینال بیاد، بعد تزریق اسپاینال بدنم شروع کرد به خارش و استفراغ کردم، بعدا به من گفتن گویا حساسیت دارویی داشتم به بی حسی، ولی عملا این بی حسی اثری نداشت و فقط برای ۱ ساعت انقباض هام رو کم کرد، ماما هم گفتن دکتر بیهوشی گفته چون زایمان اوله دوز کم زدم و بزرگترین ظلم رو کرد چون بعد از اون سر بچه اومده بود پایین و من از شدت درد رو به مرگ بودم، شرایطم انقدر حاد بود که سریع ب دکتر زنگ زدن اومد و
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مهدیار 👶🏻 مامان مهدیار 👶🏻 ۴ ماهگی
پارت ۲ ( تجربه سزارین)

لباس پوشیدم و دراز کشیدم تا نوبتم بشه،خلاصه برام سرم زدن و نزدیک تایم عملم اومدن سوند وصل کنن، انقد اینجا نظرات راجع به سوند ترسناک بود هی میگفتم میشه وقتی بی حسم برام بزنید، که گفتن درد نداره اصلا، منم بیخیال شدم، بعد برام زدن اصلااااا اصلااا اصلااااا درد نداشت بی اغراق، دیگه صدام کردن ویلچر اوردن، منم استرسم بیشتر شد، رفتیم فیلمبردار اومد از منو همسرم فیلم گرفت و حسمونو پرسید، بعدش با همسرم و پرستار رفتیم تا دم اتاق عمل، منم موقع خداحافظی از همسرم کلی گریه کردم،چون واقعا استرس داشتم، بعدش بردنم اتاق عمل، اونجا رفتم رو تخت، دیگه قضیه جدی شد، دکترم اومد، سه تا متخصص بیهوشی، دوتا کارشناس اتاق عمل و‌ چندتا پرستار🫠 هی گفتم توروخدا هرکاری خواستین بکنین قبلش به من بگین بدونم امادگیشو داشته باشم کمتر بترسم، بعد متخصص بیهوشی کلی باهام حرف زد و شوخی کرد کلا جو اتاق عمل عوض شد انقد خندیدیم، دیگه گفت میخوام داروی بی حسی بزنم، منم دستام یخ کرد از استرس😁 دکترم بغلم کرد کلی ، دستمو‌ گرفت باهام حرف زد، اونم امپول بی حسی موضعی کمر رو زد، چون درد امپول اصلی بیشتره، بعد که اون قسمت کمرم بی حس شد، امپول اصلی رو زد، دیگه گفتن دراز بکش، پرده رو کشیدن، دکترم گفت فاطمه اصلا نترس، ما هنوز قرار نیست شروع کنیم، ۲۰ دقیقه طول میکشه اثر کنه، فعلا میخوایم با بتادین بشوریم و اماده کنیم…
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ماهلین مامان ماهلین ۵ ماهگی
پارت سوم
اومدن بردن اتاق عمل دکترم لباس پوشید منو وارد تخت عمل کردن خیلی اتاق عمل قشنگ بود واقعا بیمارستان رضوی از همه لحاظ بیست بود دمشون گرم
خلاصه نوک انگشتای پاهام یخ زده بود هم سرد بود هم یکم استرسی ک داشتم باعث شده بود یخ بزنه 🤣
دکتر بی هوشی اومد گف میخای بی حس بشی یا بی هوش گفتم نمیدونم والا هرکدوم بهتره گف اگ نظر منو بخای بی حسی بهتره گفتم باشه همون بی حسی چون فیلم بردارم گرفتم فیلمم خوب بشه😂😂
خندیدن گفتن باشه پاشو بشین خم شو ب جلو
دکترم از اون ور گفت شانست امروز بهترین دکتر بی هوشی هستن خانوم فلانی
گفتم جدی خداروشکر اما واقعا خیلی دکتر خوبی بودن وقتی آمپول بی حسی به کمرم زد اصلا متوجه نشدم ی حالتی مثل مورچه گازت میگیره😂
بعد گفتن دراز بکش
دراز کشیدم پارچه اینا پهن کردن
بعد احساس حال آلودگی داشت سراغم میومد و نوک انگشتای پامم هی کم کم داشت داغ میشد ی حال خیلی خوبی داشت اصن نگم براتون😝🤤
بعد هی پاهامو تکون میدادم ببینم کی واقعا بی حس میشه 😂 خیلی حس جالبی بود تا اینکه بعد چندبار تکون دادن دیگ تکون نخورد کمر ب پایینم دیگ جون نداشت
بعد شروع کردن به عمل نگم از حسو حالش🥹 دوباره دلم میخاد حامله بشم انقد ک همه چی خوب بود
بعد احساس حالت تهوع داشتم پرستاری ک بالا سرم بود هی چکم میکرد بهش گفتم میخام بالا بیارم گفت اشکال نداره طبیعیه گفت یه دستمال میزارم روی شونت بغل دهنت هر موقع دوس داشتی بالا بیار
از اونجایی ک ناشتا بودم از شب قبل بالا آوردم گلاب ب روتون دوبار آب بالا آوردم ک‌مقدارش کم بود
مشاهده ۱ پاسخ دیگر