۹ پاسخ

مبارک باشه عزیزم
کدوم بیمارستان بودی
ماما همراه داشتی؟

عزیزم خداروشکر که زود زایمان کردی درسته اذیت شدی ولی همین که طولانی نبوده خودش نعمت بزرگیه اگه میرفتی سزارین هنوزم درد داشتی ولی الان دیگه راحتی

چن هفته زایمان کردی؟
وزن نی نی چقد بود؟

مبارک باشه عزیزم🌹

دردشو با نفس عمیق کشیدن میشه تحمل کرد برای من زور زدنش خیلی سخت بود البته سر اولی زیاد زور نزدم ولی سر دومی خیلی زور زدم بچه انگار چسبیده بود نمیومد بیرون

منی ک طبیعیم رابطه نداریمو ورزشم نکردم 😫

بسلامتی عزیزم مبارک باشه صد در صد بدن با بدن فرق داره سزارینم دردش از طبیعی کمتر نیس ....برای منم دعا کنم به ۳۸ هفته برسم نینیم سالم باشه

بسلامتی عزیزم یعنی میگی طبیعی راحته

یعنی برگردی عقب طبیعی زایمان نمیکنی نه؟

سوال های مرتبط

مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۲ ماهگی
پارت ۴
ولی بعد کلی ورزش اخرم با دست یه سانت وا میشد ولی عالی بود که بعد اون همه درد من درد نداشتم
دیگه رسیده بودم به ۹ سانت حس زور شدید داشتم سر بچه بالا بود دیگه انقدر زور زدم و سجده رفتم با انقباض که سر بچم اومد پایین دیگه ۱۰ سانت بودم ولی یه مانع بود تو واژن که با تمام قوا زور زدم بچه اومد تو کانال و دکترم اومد و بهترین بخیه ای که تو عمرم دیدم رو برام زد
دکتر موقر بهترین دکتر دنیا برای من تو کل بارداری بچمو گذاشتن تو بغلمو از شوق اشک ریختم
و اینم بگم من از ۴ سانت دیگه هیچچچچ دردی نداشتم
و الان تنها دردم بواسیرمه که خیلی بد شده چون قبل بارداری هم شدید بود و با زور زایمان خیلی بد شد
از طبیعی با اپیدورال خیلی راضی بودم
برای من بد درد که تازه فهمیدم ارثی از خاله هام هست باز نشدن دهانه رحم
عالی بود
بیمارستان پاستور بود شیفت صبح زایشگاه عالی بودن
و بیمارستان خوب بود
هزار بار بگردم طبیعی میارم الان خواهرخام غبطه میخورن به حال من بعد زایمان
و تخت بغل من ۵ نفر زایمان کردن و من هنوز بودم 😅
کسایی رو دیدم که ۸ سانت هم درد نداشتن
مامان مهدیار و حلما🫀🫀 مامان مهدیار و حلما🫀🫀 ۲ ماهگی
قسمت دوم زایمانم
خلاصه اینکه بچها رو دراوردن و لحظه ای شیرین تر از اون لحظه نیست،
ولی من بی حسیم بشدت زود رفت جوری. ک وقتی داشت بخیه میزد من حس پاهام برگشته بود و تو ریکاوریکامل‌حسم اومده بوذ و میتونستم پاشم حتی،و خب دردم شدید بود خیلی شدید ،من پمپ درد هم گرفته بودم ولی خیلی درد داشتم ،فشارم رفت۱۹ بردنم ای سیو ،و بازم درد داشتم شیاف ک گذاشتم بهتر شدم و بنظرت سخت ترین مرحله همون ماساژ رحمیه واسه من حداقل هفت هشت بار انجامش دادن🥸ی سرم هم زده بودن بهم ک حالت انقباض رحمی میداد و باعث میشد رحم زودتر به حالت اولش برگرده،اولین راه رفتن سخته ولی بنظر کم قابل تحمل تره تا ماساژ رحمی😃خلاصه شیاف خوب چیزیه دوتا دوتا میزاشتم پمپ درد هم داشتم اخر شب دردام گنترل شده بود
ولی نکته اصلی اینه که اگر چربی شکم نداشته باشین خیلی درد نمیکشبن مث من 😶‍🌫️راحت تر میگذره براتون،اینقد شبرین هست ک حد نداره،راستی امپول. یه من ۳۱هفته زده بودم فقط و پسرم ۱۸۰۰و دخترم۲۳۰۰ورنشون بود و دستگاهم نرفتن خداروشکرولی خیلی ریزن😢
مامان هیلدا مامان هیلدا ۲ ماهگی
زایمان سزارین پارت ۲
بعداینکه بچه ب دنیا اومد و صداشو شنیدم ی حسی داشتم ک اصلا نمیشه توصیف کرد فقط اشک بود ک از چشمام میومد..تو اون لحظه همه رو دعا کردم..بعدش اوردنم ریکاوری یکم سردم بود هیچ دردی نداشتم اصلا حس میکردم فلج شدم😅 ساعت ۶ اوردن بخش منو.تا ساعت ۱۰ ۱۱ هیچ دردی نداشتم بعد کم کم بی حسی رفت و من دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود در حد درد پریودی..اوردن بهم چای عسل دادن گفتن بخور اگ حالت تهوع نداشتی کم کم غدا بخور.اونو ک خوردم چنددیقه بعد گلاب ب روتون یهو بالااوردم فقط اون لحظه خیلی اذیت شدم و بخیه هام تیر کشید.دگ لباسام و همه چی کثیف شد پرستار اومد گف باید پاشی بریم عوض کنم همه چیتو.منم بلندشدم اروم راه رفتم.اونقدری ک من ازاولین راه رفتن شنیده بودم وحشت داشتم ولی واقعا دردش واس منی ک خیلی کم طاقتم قابل تحمل بود.خلاصه ک همه چیمو عوض کردن و اومدم دراز کشیدم دردم زیاد بود شیاف گذاشتن یکم بهتر شدم دگ کم کم غذا خوردم خیلی کم خوردم میترسیدم باز حالم بد شه.خرما و ابمیوه خیلی خوبه حتما بخورید.اخرشب ام سوند رو کشیدن یک لحظه درد داشت فقط.فرداشم ساعت ۱۲ مرخص شدم.
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
پارت سوم تجربه زایمانم🤚🤱
دیگه رفته رفته بیشتر می‌شد دردم و ماما همراهم هم اومد دید درد ندارم رفت چند ساعت دیگه اومد ک یه کوچولو درد داشتم دیگه ورزش رو شروع کردیم ک ساعت ۴/۵ اینا بود ک شدم ۵ سانت اومدن کیسه آب رو پاره کردن و دردام بیشتر شد ولی چون من دردهای پریودیم شدید بود برام درد جدیدی نبود ولی از درد پریودی ک خودم داشتم داشت دردش بیشتر می‌شد ولی در کل همون درد بود دیگه رفتیم رو ورزش سجده ک خیلی عالی بود برا من و سر دوساعت فول شدم دیگه رفتم تو مرحله زور زدن ک خیلی سخت بود برا من نمیدونم چرا بلد نبودم زور بزنم😐زور میزدم ولی اونا میگفتن اون زوری ک باید بزنی اینجور نیست و باید زور رو بدی ب مقعدت و من نمیتونستم یه چند بار انجام دادم تا دستم اومد چجوریه گفتن باید جوری زور بزنی ک مدفوع کنی من خیلی زور میزدم ولی مدفوع نمیکردم دیگه دیدن نمیشه یکم برش دادن و یکی اومد رو شکمم و فشار میداد منم چند تا زور محکم و بالاخره سرش رو دیدن و بازم برش دادن😬 تا بالاخره ساعت ۸:۱۵دقیقه گل پسرم بدنیا اومد🥹
مامان نینی جون مامان نینی جون روزهای ابتدایی تولد
مامان مهشید و تو دلی مامان مهشید و تو دلی ۱ ماهگی
مامان آریا کوچولو🩵 مامان آریا کوچولو🩵 ۱ ماهگی
ادامه تجربه زایمان طبیعی: درد شدید داشتم بعد پاره شدن کیسه آب تنها تو اتاق بودم داشتم سکته میکردم همش زنگ میزدم شوهرم گریه میکردم لحظه ب لحظه دردام شدید تر میشد ۳۰ ثانیه انقباض داشتم ۲۰ ثانیه آروم بودم اولاش راه میرفتم کنترل میشد هر بارم معاینه میکردن پیشرفت نداشتم دیگ ناامید شدم ورزش نکردم تا اینکه دکتر خودم اومد معاینه کرد گفت نزدیک ۴ سانتی خوشحال شدم دکترم رفت ...باز ماما ها اومدن گفتن نه ۲ سانت و نیمی ‌...فشار جسمی ی طرف فشار روحی هم ی طرف دیگ...دیگ ناامید بودم از همچی فشار زیاد بود انقباضات شدیدتر شده بود دیگ هوا داشت تاریک میشد تا اینکه ماماهمراهم اومد شروع کرد ب ورزش دادن خیلی سختم بود اما هر چی گفت انجام دادم طی یک ساعت خیلی پیشرفت کردم دردام غیر قابل تحمل بود دکترمم اومد شیاف برام گذاشتن ورزشم دادن منم همش التماس میکردم سزارینم کنن شوهرمم میگف سزارین کنید پولشو میدم اما دکترم میگفت تا اینجا زحمت کشیده حیفه...دردام اصلا قابل توصیف کردن نیس داشتم جون میدادم تا اینکه ساعتای ۹ شب بود گفتن تقریبا فول شدی سرشم پایین اومده