۱۱ پاسخ

به خاطر اینکه نسل الان فکر می کنند پدرو مادر خوب بودن یعنی اینکه تمام شرایط زندگی ایده آل را برای بچه هاشون فراهم کنند. اصلا به بچه ها سختی نمیدن و بچه ها راحت طلب بار میان و کمتر مطیعن. در صورتی که قدیما بچه ها سختی بیش تری تحمل می کردند. بیش تر نه می شنیدند، حتی من لباس کم تن بچم کرده بودم مادربزرگم می گفت چرا، می گفتم آخه گرمش میشه می گفت اشکالی نداره بچه باید از الان گرما و سرما را بچشه که تحملش بالا بره.

منم خیلی با این‌موضوع درگیر هستم.
فکر کنم موجی از سمت جامعه و فضای مجازی ،تاثیر بدی روی این نسل گذاشته .
الگوی خوبی وجود نداره

من از تجربه م میگم عزیزم
خب واقعا زمان ما با زمان بچه هامون قابل مقایسه نیست!
ما واقعا بچگی کردیم، انقدر توو دنیای بچگی خودمون غرق بودیم که صاحب نظر نبودیم و هر چی میگفتن میگفتیم چشم.
خلاصه
من مکالمات شما و فهیمه جان رو خوندم
بنظرم شما از طریق رفتار متقابل (والد و بالغ و کودک) تا حدودی میتونی اوضاع رو درست کنی
و همچنین زمانی که قانونی میذاری و وقتی میبینی اون قانون اجرا نشد، باید واسش ضمانت اجرایی بذاری
یعنی مثل جریمه ای که پلیس برای رعایت قانون میذاره.
ضمانت اجرایی هم حتی اگر کارساز نبود، باید بررسی کنی و تغییرش بدی ببینی کجای کار مشکل داشته
و حتما برای قانون ها و ضمانت های اجراییش، خودت رو هم سن پسرت فرض کن بعد بذار

والا هرچی مشکل روحی و روانی داریم بخاطر رفتار همون پدرمادراس

مان و باباها خیلی کمتر با بچه ها در تماس و تداخل بودن
بچه ها بیشتر روز تو حیاط مشغول بازی بودن یا تو خونه بدون اینکه مادر رو بخوان در حال بازی بودن...طبیعتا تاب آوری والدینم بیشتر بود، تذکر کمتر بود
به خاطر همین بود که اگر یه بار یه چیزو میگفتن کامل گوش میکردیم ...
یه ابهتی هم داشتن که دلیلش دقیقا همینا بود که گفتم چون کمتر تو کارهامون دخالت میکردن
ولی الان بچه ها زیر ذره بین والدینن
اون موقع یه کارهایی هم میکردیم که تا الانم هیچ کس نفهمیده که بخواد دعوامون کنه یا تذکری بده اما الان ما هم نفهمیم یکی دیگه میبینه و میاد به گوش ما میرسونه.
انگار دنیای بزرگترا و کوچکترا دو چیز جدا از هم بود اما الان اینا باهم قاطی شده
طبعا کنتاکت ها بیشتره و خب هر چقدر تذکر و پند و اندرز بیشتر بشه اونا هم کمتر به ما توجه میکنن و انگار ناشنوا میشن
از یه طرف دیگه ، به خاطر تلویزیون و دیجیتال بچه ها تمرکز شون از زمان ما خیلی کمتره ... و دست خودشون نیست اگر یه جاهایی هم نتونن درست به حرف های ما گوش بدن و به جا ازش استفاده کنن
جمع های آدم ها کمتره و بچه ها نمیتونن تو ارتباطات با آدم های دیگه یه چیزهایی رو ببینن و یاد بگیرن بیشتر تو جمع ۳،۴ نفری خانواده ی خودشونن
اینا به نظر من یه سری از دلایلشه

من یادمه مامانم چشاش درشت میکرد برام میترسیدم دیگه هنوزم اون دلهره بجونمه
اما من الان همین کار میکنم پسرم میاد میزنع تو سرم 😐

بخاطر اینکه ما دل رحمیمونو قاطی تربیتمون میکنیم و بچها از این موقعیت سو استفاده میکنن درصورتی ک پدرومادرامون معتقد بودن ک بچه عزیزه ولی تربیتش عزیزتره برای همینه ک ما بیشتر ب حرفشون گوش میدادیمو میدیم

چون این نسل گودزیلا هستن🦖🦕🐲
از ما حساب نمیبرن

اصن ب شدت متفاوتیم باهاشون
ما یه چیزی بهمون میگفتن
بدون چون و چرا و دلیل میپذیرفتیم
نسل الان
فقط دلیل میخواد
جالب اینجاست هیچ دلیلی ام به صورت تئوری براش قابل قبول نیست
حتما باید خودش بهش برسه😐😐
چرا چی شده
جهش ژنتیکی رخ داده؟😐🤣

به خاطر حسابی که از بابا یا مامان میبردیم
توی نسل ما من ندیدم بچه ای که از یکی از والدینش حساب نبره بالاخره یا بابا یا مامان یکیشون جوری رفتار کرده بود که نمیتونستیم زو حرفش حرف بزنیم و به خاطر همین مجبور بودیم اویزه گوشمون کنیم و تکرار نکنیم

ولی بچه های الان اینجور نیستن

سؤال منم هست..
با اینکه اون زمان ها اکثر خانواده ها دنبال مطالعه ی کتابای تربیتی شناختی بچه نبودن یا گوشی نبود که بشه لااقل از روانشناس و مشاوره های رایگان استفاده کرد اما باز با این حال بچه ها با تربیت و موفق هستن ..
واقعا عجیبه..
نمیدونم من فقط تاپیک مامانایی که میگن بچه هاشون خیلی اذیت دارن و پرخاشگرن میبینم یا اونایی که بچه هاشون آروم و حرف گوش کن و با ادبن از خوبیای بچه هاشون نمیگن که چشم نخورن!

سوال های مرتبط

مامان دلوین مامان دلوین ۲ سالگی
سلام شب بخیر مامانهای مهربون خدا قوت🌹
امروز دلوین جان برای اولین بار تولد دعوت شد یک تجربه ی جدید برای خودش بود و یک چالش وتجربه برای من😮‍💨دلوین جان مدتی برای بازی به یک خانه ی بازی میبرم چون ما غریب هستیم وکسی رو تو این شهر نداریم هم از محیط خونه خارج میشه هم با آدمهای جدید معاشرت می‌کنه و خودم هم گاهی یک وقتی برای خودم دارم خلاصه امروز تولد پسر مجموعه بود و دلوین جان هم از چندروز پیش دعوت شده بود منم براش به زبون خودش چطوری که متوجه بشه گفته بودم تولد چجوریه نباید چه کارهایی بکنه یا نکنه کادو هم براش تهیه کردم (سعی کردم قیمت کادو مناسب باشه)عصر رفتیم تولد همه چیز خوب پیش رفت خیلی هم خوش گذشت تا یک دفعه یک نفراون وسط تصمیم گرفت کادوهارو باز کنه (چرا واقعا جایی که چندتا بچه ۲تا۳ونیم سال هستن باید کادو باز بشه) همه ی کادوها باز شد و دلوین هم دست میزد و خیلی بی‌تفاوت بود تا یک دفعه یک کادو باز شد یک دایناسور سبز بود بعد اون وسط مادر بچه آیی که کادو رو آورده بود نمی‌دونم از کجاش یکی مثل اون درآورد و گفت این حباب ساز و اینجور کار می‌کنه و شروع کرد دکمه اون وسیله رو زدن و از دهنش حباب میزد بیرون😳🤔🙄همه ی بچه ها شروع به گریه کردن که بده منم بزنم منم میخوام ودلوین هم شامل میشد خلاصه به دلوین گفتم گریه نکنه چون اگر گریه کنه کلا خریدش کنسله و از اون مادر نمونه پرسیدم از کجا خریده و به سمت مغازه آیی که اون داشت رفتیم و برای دلوین هم خریدم چون نمی‌خواستم از اولین تولد خاطره بدی داشته باشه ولی اینم بگم از اون خانم خیلی حرصم گرفت حالا شما بودید چکار می‌کردید میزاشتید بچه گریه کنه ؟؟ اگر تجربه ی مشابه دارید خوشحال میشم باهم شریک بشیم🥰🥰🥰
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۲ سالگی
مثلا تصورکنید کودک مادر رو میزنه و این مادر در چنین موقعیتی یکبار کودک رو کتک میزنه،یکبار بغلش میکنه،یکبار هیچی نمیگه،یکبار تهدیدش میکنه،یکبار بلند میشه میره،یکبار میخنده و...
یعنی اصلا پاسخش متناسب با احوالات کودک نیست،متناسب با احوالات خودشه و تو دل همه این موقعیت ها با خودش درگیره وگفت و گوی درونیش اینه:
💭-تقصیر منه این بچه اینجوره
🗯️_چون باباش اون روز اینجور با من رفتار کرده یادگرفته
💬_ای خداااا از این بخت سیاه
🗨️-یعنی الان واکنش درست چیه؟
💭-بچه از دست رفته و خدا بخیر کنه نوجوونیشو.

💥در کل نمیتونن به تصمیم و تشخیص شون اعتماد کنند.

در حالی که غریزه حب ذات وقتی مورد پرخاش قرار میگیریم از ما میخواد که مدافع خودمون باشیم و از طرفی غریزه مادری هم به ما میگه به کسی که دوستش داریم آسیب نزنیم
اما این مادران انگار که در ناهشیار از طرفی خودشون رو مستحق این کتک میدونند چون باورشون اینه: مامان بدی ام.
و از طرفی هم میدونند کتک خوردن خوب نیست و این تعارض منجر به سردرگمی میشه
اما
#ادامه_داره