سلام شب بخیر مامانهای مهربون خدا قوت🌹
امروز دلوین جان برای اولین بار تولد دعوت شد یک تجربه ی جدید برای خودش بود و یک چالش وتجربه برای من😮‍💨دلوین جان مدتی برای بازی به یک خانه ی بازی میبرم چون ما غریب هستیم وکسی رو تو این شهر نداریم هم از محیط خونه خارج میشه هم با آدمهای جدید معاشرت می‌کنه و خودم هم گاهی یک وقتی برای خودم دارم خلاصه امروز تولد پسر مجموعه بود و دلوین جان هم از چندروز پیش دعوت شده بود منم براش به زبون خودش چطوری که متوجه بشه گفته بودم تولد چجوریه نباید چه کارهایی بکنه یا نکنه کادو هم براش تهیه کردم (سعی کردم قیمت کادو مناسب باشه)عصر رفتیم تولد همه چیز خوب پیش رفت خیلی هم خوش گذشت تا یک دفعه یک نفراون وسط تصمیم گرفت کادوهارو باز کنه (چرا واقعا جایی که چندتا بچه ۲تا۳ونیم سال هستن باید کادو باز بشه) همه ی کادوها باز شد و دلوین هم دست میزد و خیلی بی‌تفاوت بود تا یک دفعه یک کادو باز شد یک دایناسور سبز بود بعد اون وسط مادر بچه آیی که کادو رو آورده بود نمی‌دونم از کجاش یکی مثل اون درآورد و گفت این حباب ساز و اینجور کار می‌کنه و شروع کرد دکمه اون وسیله رو زدن و از دهنش حباب میزد بیرون😳🤔🙄همه ی بچه ها شروع به گریه کردن که بده منم بزنم منم میخوام ودلوین هم شامل میشد خلاصه به دلوین گفتم گریه نکنه چون اگر گریه کنه کلا خریدش کنسله و از اون مادر نمونه پرسیدم از کجا خریده و به سمت مغازه آیی که اون داشت رفتیم و برای دلوین هم خریدم چون نمی‌خواستم از اولین تولد خاطره بدی داشته باشه ولی اینم بگم از اون خانم خیلی حرصم گرفت حالا شما بودید چکار می‌کردید میزاشتید بچه گریه کنه ؟؟ اگر تجربه ی مشابه دارید خوشحال میشم باهم شریک بشیم🥰🥰🥰

تصویر
۵ پاسخ

خندم گرفت از حماقتش

چقدر چیپ بوده کاره زنه شاید یکی تو اون جمع نمیتونست برا بچه بخره چیزی نیست که واجب باشه اینقدر هم گرونی هست که بتونی نیاز های واجب بچه رو انجام بده من بودم به روش میوردم

گاهی آدم بزرگا یه حرکات و رفتار هایی از خودشون نشون میدن که باید گفت صد رحمت به بچه ها🤭😅حالا تو این مواقع ستاره بچه ام راضی میشه بهش توضیح بدم اما اگه پسر خواهرم و دختر داداشم اونجا بودن مطمئنم با جیغ و هوار و گریه اون وسیله هارو میگرفتن و باهاش بازی میکردن 😂

تولد بچه اش بوده و صاحب اختیار ،کاری نمیشد بکنی

چ بی عقل بودن ک کادوهارو بازکردن منم متنفرم ازاینکار

سوال های مرتبط

مامان نی نی گل مامان نی نی گل ۲ سالگی
شما هم با بچه های بین ۲ تا ۳ سال جایی میرین مکافات دارید؟ یا فقط من اینجوریم؟ از زمانی که تو مهمونی هستیم باید دنبالش بدوییم تا اخرشب میوه رو میریزه تخمه رو میریزه کیک رو دستمالی کرد برنج خیس کرده رو ریخت بیرون. از همه بدتر یسر با کله میفتاد رو شکم پای عمو و زنعموش هرچقدر بهش میگفتم بیا بغلش کردم جیغ میزد که نمیام اون بدبختا هم هیچی نمیگفتن اومد بره بالا از میز پاشو فشار تو شکم اون یکی عموش اون بیچاره هم هیچی نگفت شوهر نفهمم نشسته یا گوشی بازی یا غیبت اینو اون. منم با کارای بچه داشتم روانی میشدم از ی طرفی هم پسرم هرکی میاد طرفش جیغ میزنه عاشقه زنعموشه هی میگفتم بیا بریم دستشویی چسبیده بود ب اون هی بوسش میکرد ما داشتیم میرفتیم خونه چسبیده بود ب اون بنده خدا رو کلافه کرده بود محل به مادربزرگ و عمش نمیداد خواهرشوهرم اومد بغلش کنه بوسش کنه یه ربع جیغ زد و گریه کرد چرا این دست ب من زده. یعمی فقط باعث ابرو ادم میشه این بچه. به شوهرم میگم تو که میبینی بچت چیه چرا پانمیشی؟ بنظرتون زیادی شیطون نیست؟ تا چه سنی طبیعی اینکارا؟ هیچی هم نمیخوره فقط تو خونه مردم همه چیو پخش و پلا میکنه
مامان کیهان مامان کیهان ۲ سالگی
نکته عکس چیه؟
.
چند روز پیش رفته بودیم خونه یکی از دوستامون
.
توی خونشون به هیچ کدوم از دکوریا دست نزد ... با وسیله هایی که بهش دادن بازی کرد، برای برداشتن کوسن مبل اجازه گرفت و بعد از حدود یک ساعت با اونها ارتباط گرفت و صحبت میکرد.
.
این رفتار نتیجه ی بخشی از تربیت اصولیه
توی خونه در چارچوب اجازه داره آزادانه تجربه کنه
خونه بقیه بخواد دست بزنه میرم دستشو میگیرم توی چشماش نگاه میکنم میگم مامان باید اجازه بگیریم ازشون
اصرار های اون سرجای خودشه و من هم مقتدرانه روی حرف خودم میمونم... دلیل میارم، که چرا نباید دست بزنه و اکر خیلی ببینم نیازداره دست بزنه و واقعا تشنه ی اون تجربه هست اجازه میگیریم یکم دست بزنه دوباره میزاریم سرجاش ...
اینکه کودک دیر ارتباط میگیره اصلا چیز بدی نیست ،اون اول باید مطمئن بشه که همه چیز امنه پس بهش سخت نگیرید ،زوری ندیدش بغل کسی یا نکشونیدش جلو که بده باید دست بدی باید سلام کنی ، این ورود به حریم شخصیشه... شما انجام بدید،اون یاد میگیره... فرزندتون رو توی خونه خودتون همزمان که راه و روش درست رو نشونش میدین ازاد بگذارید و خونه مردم بسیار مواظب رفتارش باشید (نه سختگیرانه) احازه بچگی کردن بهش بدین...
اینجوری فرزندتون یک فرد اجتماعی بار میاد که مورد پذیرش هم هست و تنها نمیمونه... بچه ای که خیلی همه جا رو بهم بریزه و پدر و مادر هم به اصطلاح ازاد بزارنش و هیچ چی نگن به مرور به یک کودک تنها تبدیل میشه و همچنین برعکس، کودکی که بسیار سختگیرانه باهاش رفتار بشه و حق هیچ کاری بدون اجازه رو نداشته باشه...
رعایت اعتدال کلید کارمونه💪💪👌👌🌷🌷🌷
مامان ریحانه ♥️ مامان ریحانه ♥️ ۲ سالگی
امروز دخترمو بردم پارک واقعا هر بار میبرمش افسردگی میگیرم
حالا خونه خودمون از مبل میره بالا پشتک میزنه
از تخت دیروز خورد زمین خون دماغ شد ولی میبرم پارک اصلا بازی نمیکنه
فقط بازی کردن بچه ها رو میبینه
هرچی التماس میکنم برو سرسره
بعد میره اون بالا عین بید میلرزه ک منو بیار پایین
واقعا وقتی میرم میبینم بچه های کوچیکتر از خودش برای خودشون بازی میکنن مادرشون راحت روی نیمکت نشسته
من فقط باید بیفتم دنبالش
اون یکی از دختر من کوچیکتر قشنگ شیر نیخکردبا دستش با ی دست کیکشو
حالا من از صبح دو ساعت ی کسک رو دنبال خودم آوردم بلکه خانم بخوره
آخرش هم بدون اینکه ی گاز بزنه خوردش کرد پرتش داد زمین
حالا توی جمعی میریم با همه مرد ها و خانم ها دوست بشه بای بای میکنه دست میده
ولی هیچ وقت با بچه های کوچیک نمیتونه ارتباط بگیره
اصلا بهشون محل نمیذاره
نمیدونم چرا این مدلیه
خیلی دوست دارم مستقل بشه ولی همیشه وابسته س
حتی توی خونه موقع غذا آزاد میذارمش ولی فقط کثیف کاری میکنه
اینجا هم فقط داشت بازی بقیه رو نگاه می‌کرد حالا اون بچه شیش ماه از ریحانه کوچیکتر بود برای خودش بازی میکرد
مامان سید ماهان مامان سید ماهان ۲ سالگی
مامان حلماجون👩‍🍼 مامان حلماجون👩‍🍼 ۳ سالگی
#مسائل_جنسی_کودکان..پسر بچه ای را می شناختم که در مهد راه می رفت و می زد زیر اندام تناسلی بچه های دیگه و اسم کوچکش را می گفت! یک روز با پدر این بچه صحبت کردم، بسیار پدر با شخصیت و محترم اما خیلی امروزی و باز فکر می کردند و گفتند که در خانواده ی ما اصلاً این مسائل مهم نیست، همه این کار را می کنند این بچه همین طور که راه میره عموش هم میزنه! پدربزرگش هم می زنه! من هم می زنم و همه ی ما راحتیم 😳😄 و اصلاً من با بچم صحبت کردم و اسم واقعی آن را بهش گفتم و براش توضیح دادم که این جا دوتا استفاده داره یکی برای جیش کردنه و دومی را هم خودت بعداً یاد می گیری!

خلاصه این پدر کلی از خودش تعریف کرد و این که کلی به بچه اطلاعات داده بود؛ بعد از این که حرف هایشان تمام شد بهشون گفتم می دونی با پسرت چی کار کردی؟ پسر شما هیکل درشتی داره و سال دیگه هم میره مدرسه! تو مدرسه که میره از خودش بزرگتر هم هستند بعد میره به اون ها هم همین حرکات را می کنه و همین حرف ها را می زنه که می دونی این دوتا استفاده داره! استفاده ی دومش را می دونی؟ طبیعتاً هم کلاسی ها و هم سن های خودش نمی دونن اما میره سراغ چهارمی یا پنجمی که شما استفاده ی دوم این رو می دونین حالا یکی از این ها میگه آره می دونم بیا بریم تو دستشویی بهت نشون بدم ....

بعد شما می آیید ناراحت که پسرم مورد آزار جنسی قرار گرفته! و اون جا است که باید بدانی خودت بذرش را کاشتی، با اطلاعات بی موقعی که به پسرت دادی. اطلاعات بی موقع و توضیح های زیادی در ذهن بچه ها بذر می کارد مواظب باشید که بذر اشتباهی در ذهن بچه هایتان نکارید. (ادامه دارد...