سلام صبح تون بخیر عزیزانم☀️
من تا سه بیدار بودم خسته و سر درد شدید اومد سراغم🥺
همسرم بیدارشد گف بخواب من هستم😍
تا ۵ صبح همسرم بیدار بود ☺️
میگفت نیم ساعت بعدی که تو خوابیدی تب پناه اومد پایین😍
ممنون بابت تاپیک قبلیاون و جویای حال پناه بودین و ممنون از دوستانی که راهنمایی کردن و بهم گفتن چیا انجام بدم💓
و عزیزانی که قراره واکسن۱۸ماهگی به بچه های گلشون بزنن😍
اصلااا و اصلاااا استرس نداشته باشین یعنی من اونقد به خودم استرس داده بودم و اروم نبودم به پناه هم منتقل کرده بودم🥺
حتما شیاف استا و دیکلوفناک، شربت بروفن، قطره استامیفن در دسترستون باشه ☺️
من با اینکه خونه مادرشوهرم بودم و مادرشوهرم کمک حالم بود ولی باز استرس داشتم☹️🥲
خلاصههه از تجربیات من اینکه تا وقتی که من بیدار بودم استرسمو منتقل کرده بودم به پناه، همسرم که بیدارشد اروممون کرد و من خوابیدم همسرم با کمال ارامش پناه رو خوابونده بود و تبشو اورده بود پایین☺️😍
عکس: مربوط به چندروز پیش📷

تصویر
۱۳ پاسخ

عزیزم زیادی استرس داشتی 37 و نیم ک تب نیست ،از 38 و نیم ب بالا خطرناکه
حالا که بسلامتی گذشت ولی ی چی بگم بهت برای دفعات بعدی اگر خدای نکرده تب کرد
دکتر زمانی میگفت همینطور ک بالا رفتن تب تشنج میاره پایین آوردن سریع‌ تب هم تشنج میاره
باید به استامینوفن فرصت بدی اگر دیدی تا 40 دقیقه هیچ اثری نکرد حتی نیم درجه بعد مجازی شیاف استفاده کنی، اما اگر حتی نیم درجه پایین اومد باید با پاشویه تا زمانی ک دوباره بالا نره کنترل کنی
تب 37 و نیم اصلا شیاف و پروفن نمیخاد عزیزم

خدارو شکر

عزیزم میشه بگی قد و وزن پناه جان ۱۸ ماهگی چقدره

الهی بگردمممم
الهی شکر

الهی که تن بچه هامون همیشه سالم و سلامت باشه .خدا رو شکر پناهم خوبه😍

سلام ای جان
خداروشکر زدی راحت شدی

خداروشکر

ای جان
خداروشکر که حال پناه جونم خوبه😍
اره متاسفانه ما مامانا سلطان استرس دادنای نامظمیم

بسلامتی عزیزم

خداروشکر عزیزم که الان بهترین
منم مث خودت به شدت استرسیم مخصوصا سر بچه

خدا روشکرعزیزم شرمنده من سه روزبودگهواره نمیومدم بخاطر اون خبرنداشتم الان حالش چطوره

خداروشکر عزیزم

خدا رو شکر

سوال های مرتبط

مامان نفسم😍 مامان نفسم😍 ۱ سالگی
#تجربه واکسن ۱۸ ماهگی
شاید شما هم مثل من جز مامانایی باشید که از چند ماه قبل استرس این واکسن رو دارید.برای من این استرس اینقد شدید بود که روز واکسن(تو ۲۰ ساعت) ببخشیدا😵‍💫 با وجود یبوست شش بار شکمم کارد کرد 😵‍💫 نمیخوام بگم واکسن راحتی بود!برای دخترمن واقعا سخت بود اما تونستیم کاری کنیم که راحت تر سپری بشه.
رفتیم واکسن زدیم و تا رسیدم خونه شیاف ۱۲۵ زدم(چون پاراکید رو بالا میاره😵‍💫).شنیده بودم راه رفتن برای کم شدن درد پا خوبه،از وقتی رسیدیم خونه بازی کردیم و راه رفتیم تا چهار ساعت بعد که دردش شروع شد و فقط گریه میکرد.به هرسختی بود خوابوندمش.یک ساعت خوابید و من اون زمانو براش کمپرس سرد گذاشتم(۳ دقیقه میذاشتم،یه دقیقه برمیداشتم)بعد یک ساعت با گریه و درد بیدار شد.تو بغلم براش شعر میخوندم تا یک ساعت بعدش ک زمان شیاف رسید(هر ۶ ساعت) نیم ساعت بعد شیاف درد پاش کمتر شد اما میترسید راه بره.من به دوستم گفته بودم که با بچه ش بیاد خونمون که دخترم بخاطر اون راه بره.دخترم بخاطر بازی اروم اروم پاشو زمین گذاشت.وقتی دید دردش قابل تحمله با لنگیدن شروع کرد به راه رفتن و چند دقیقه بعد همه چی عادی شد. چهار ساعت بعد شیاف ، درد و تب دوباره شروع شد.دخترمو بغل کرده بودم و روی پیشونیش پارچه ی ولرم میذاشتم.از پارچه میترسید و داد میزد ولی من چاره ای نداشتم و کارمو ادامه دادم تا تبش کنترل بشه.تمام مدت هم تلویزیون روشن بود که حواسش پرت بشه و کمتر گریه کنه.زمان شیاف بعدی رسید و من خوشحال!اما این خوشحالی فقط یک ساعت و نیم بود.
ادامه پایین👇
مامان 🌸زهرا خانوم🌸 مامان 🌸زهرا خانوم🌸 ۱ سالگی
با همسرم درمیون گذاشتم اولش مخالفت کرد بعد که خودش رفت از چندتا اساتید طب سنتی تحقیق کرد و پرسید متوجه شد یه چیز طبیعیه و توی خیلی از کشورای غربی هم زایمان هاشون تو خونه انجام میشه دیگه کم کم راضی شد

خب یه سری تدابیر بهم گفتن باید انجام بدم که یخورده برام سخت و حوصله سَر بَر بود ولی تا حدودی انجام دادم
گذشت و گذشت تا رسیدم به هفته های اخر ورزشا رو بهم گفتن و اینکه مهم تراز همش رابطه🔞
ولی من جز ورزشها نتونستم تدابیر دیگه رو انجام بدم تقریبا ماه اخر خونه مامانم بودم و همین مسئله مشکل ساز شد!!!

با ماما در ارتباط بودم شرح حالمو میگفتم و قرار شد زمانی که دردام شرو شد حرکت کنم! به کجا؟؟ به یه شهر دیگه با فاصله ۴ ساعت، بله من انقدر به انتخابم مطمئن بودم که قبول کردم برم یه شهر دیگه!!

خلاصه چهل هفتم تموم شد و هیچ دردی نداشتم
شبی که فرداش وارد ۴۱ هفته میشدم لک دیدم و تماس گرفتم تدابیر دادن انجام دادم
و
بالاخره روز موعود فرا رسید🥺😍

ادامه تایپیک بعد
مامان دلسا💞 مامان دلسا💞 ۱ سالگی
شماهم از این که یکی تو بچه داریتون دخالت کنه عصابتون خورد میشه؟
من دوسه روز پیش دخترم با باباش رفت خونه عمش اصلا قرار نبود برن اونجا به کاری پیش اومده رفتن منم قبل رفتن پوشک و همه چیه دخترم و چک کردم بعد دخترم اونجا تو مای بیبیش پی پی کرده و نفهمیده هیچکس و اینکه چون دختر من عادت نداره اصلا یه ساعت مای بیبیش کثیف بمونه اینجوری سریع سوخته بود تا اومد خونه دیدم جیغ میزنه گریه نمتونه بشینه حالا از اونروز مادرشوهرم فک میکنه من مثلا بچه رو دیر عوض میکنم که سوخته هی میگه پوشک بچرو تند تند عوض کن دختره میسوزه یا میگه اصلا پوشکش نکن خب اینکه هنوز جیش نمیتونه بگه همه جارو کثیف میکنه باز بزارم یا مثلا اونروز من تازه کرم اینا زده بودم به دخترم و تازه ۵ دیقه بودم وتازه ۵ دیقه بوو مای بیبی کرده بودم برد بالا بچرو پوشکش در اورده بود انداخته بود اونور بعد سریع آورد میگه وای بچه یه عالمه جیش کرده بود الکی بخداا تازه عوض کرده بودم ۱۰ دیقه ام نمیشد منم جوابشو دادم گفتم بچرو تازه عوض کردم چیکار داری پوشکشو در میاری میندازی اونور یا من خودم میدونم بچم سوخته کردم میزنم و دیگه خوب شده بازم همون کاراشو تکرار میکنه انگار من خودم نمیدونم هی میگه پوشکشو عوض کن
مامان معنای زندگی مامان معنای زندگی ۱ سالگی
سلام
خانوما اومدم از تجربیات واکسن بگم براتون
یه ساعت قبل قطره استامینوفن داده بودم
بعد هر ۴ ساعت استا میدادم تا شب همش پاشوخشک نگهداشته بود چون درد داشت ولی تبش شب ساعتهای ۱۲ به بعد شدید شد پایین نمی اومد اینجوری که پاها و دستاش یخ ولی سرش ذاغ خودشم هذیون می‌گفت خابالو آخر سر با فاصله دوساعت از قطره بهش شیاف کودکان ۱۲۵ زدم آروم شد و خوابید بعد ۴ ساعت از شیاف دوباره قطره استامینوفن رو شروع کردم شب از ساعت ۳ شب خوابید تا صبح یکم حالش خوب بود ولی پاش درد داشت ، دیگه از ظهر روز بعدش تب که نداشت شکر خدا ولی پاش اذیت بود و نمیذاره حوله گرم بذازم
چندتا توصیه ، یک اینکه حدالامکان و مخصوصاً اگر مادر اولی هستین حتما شب رو برید خانه مادر یا مادرشوهر یا خواهر که بدونید شب رو هوشیار می‌خوابه و کمک دست شما باشه چون اینحوریه که نمیتونی از بغلت بذازی پایین همش گریه و بهونه میکنن حتی نمبتونی برا خودت و بچه ناهار و سام درست کنی شبم که از درد و تب نمبخوابه اگر زیاد خستت کنه و شبش خوابت ببره خدایی نکرده ، یکی باشه که تب بچه رو کنترل کنه یا در طول روز که تازه واکسن زدی و بهونه میگیره اونا هم بغلش کنن تا خیلی خسته نشی و برا شب هم انرژی داشته باشی ، بعدم اینکه حتما تب سنج و قطره استامینوفن و شیاف استامینوفن و بروفن همراهتون باشه تا نصف شب اگر تب بالا رفت بتونید با یاری خدا کنترل کنید همین