دیشب بعد از ۴۰ روز اولین شبی بود ک منو شازده و باباش تو خونه خودمون تنها بودیم
چون باباش بشدت گرماییه تو نبود ما حسابی کیف کرده بود پکیجو کامل بسته بود خونمون یخچال شده بود 😩لپا و دستای نینی سرد بودن کلی اطراف گهواره رو پوشوندم و روش پتو انداختم دولایه لباس پوشوندم و پکیجم تا ته باز کردم تا گرم بشه الان داریم میپزیم
شازده حسابی مورد عنایت قرارمون داد هر ۴۰ دقیقه بیدار میشد بیقراری میکرد
ولی گهواره واقعا برای بچه من جواب بود تخت کنار مادرش ازین چوبی هاس ک تاب میخوره و بزرگه خونه مامانم تو تشک گارد دار نگهش میداشتیم خیلی بیخودی نق میزد و گریه میکرد
من از دیروز غروب تا الان حتی پنج دقیقه ام نخابیدم 🥴دیشب استرس داشتم ک بچه بیوفته بخاطر همین نخابیدم اصلا
بابت بهم ریختگی تخت معذرت میخوام 🥴کنارم میز نیست هرچی نیازه دم دست باشه میزارم تو همین تخته
نگران نینی ام نباشید ک وسیله ها اذیتش نمیکنه چون تو‌ تشک انتی رفلاکسه به هیچ چیز دسترسی نداره 😁

تصویر
۷ پاسخ

ببین خیلی گرما به بچه نده، شاید گریه هاش از گرما بوده، هوا که انقدر سرد نیست دوتا لباس تنش کن با پتو بپیچش، خیلی شلوغش نکن، زردی میگیره دردسر میشه خدایی نکرده

بسلامتی عزیزم خیلیم نی نی رو گرم نکن اونان با گرمای زیاد اذیت میشن دمای بدنش عین دمای بدن مادره اگه گرمته اونم گرمشه اگه سردت اونم سردشه انشالا کنار هم شاد و سلامت باشین تا همیشه

بسلامتی عزیزم
ولی بچه روهم زیاد گرم نگه ندار
هم برای زردی خوب نیست هم کلا اگه خیلی گرم کنی اتاقودورازجون یه بادسرد بهشون بخوره سرما میخورن

به سلامتی
الان دیگه شروع کن دمای خونه و بچه رو متعادل کن که اذیت نشی

عزیزم اگه بچت رفلاکس دارع اصلا کولیک ایز و اینا ندی هااااا رفلاکسو تشدید میکنه

این تخت کفی اش خودش شیب دار میشه و تشک انتی رفلاکس میشه. چرا از اون حالتش استفاده نمیکنید؟

عزیزم از تشکش راضی هستی؟

سوال های مرتبط

مامان پرنسا کوچولو مامان پرنسا کوچولو ۲ ماهگی
خب سلام میخام بعد ۲۲روز تجربه زایمانمو بگم
اول اینکه خداروشکر میکنم دختر قشنگم ک ۲۲روزه دارمت
۲۲روز پیش من و تو امروز خونه خودمون بودیم از بیمارستان اومده بودیم

خب من چون وضعیت بارادیم یکم اذیت بود بچم
جفت هم دیگ داشت بچمو تو خطر مینداخت خون‌رسانی بش سخت شده بود دخترم نامه ارجاع داد بهم برم بیمارستان فاطمیه همدان
سه روز بستری بودم همدان بیمارستان فاطمیه ک اونجا متاسفانه اصلا تشخیصشون درست نبود هرچی سنو آزمایش دادم وقتی برگشتم رفتم پیش دکتر خودم همه اون سونو آزمایشارو پرت داد قبول نکرد
و بهم گفت ۶دی وقت زایمان بهم داد ک خودش شخصا زایمانمو انجام بده چون واقعا اذیت بود دخترم
بهم گفت برو پیاده رویی کن ورزش کن فقط ۴روز تا زایمانم وقت داشتم و من قبلش بخاطر کیسه آبم استراحت بودم
و بکوب با مامانم از صبح تا غروب پیاده رویی میکردم
رسید روز چهارشنبه یه روز قبل از زایمان
دکترم گفت آخرین سونو رو بده بیار برام
رفتم سونو دادم کیسه آبم از رو ۱۱رسیده بود رو ۵و۶
سونومو دادم رفتم پیش دکترم ....