من ی بچع 1 صالونیم دارم و دوباره زایمان کردم از بیمارستان ک آوردنم خونه هیچکس پیشم نموند فقط خودمو بچهام بودیم ولی دیگ چاره ای نبود خودم ب تنهایی همع کارارو میکردم خداروشکر اون مرحلع سختو با موفقیت گذروندم و ب خودم افتخار میکنم ک منت کسی رو سرم نیست
شماهم اراده کنی میتونی 👌
دقیقا همین وضع منه هر روز و هر شب
اما فقط به خودم میگم میگذره اینم بزرگ میشه میگم تحمل کن 🥲
عزیزدلم باید کم کم عادت کنی برنامه ریزی کن رو کارات هرجور فک کنی و وجودت باشه بچه همون میشه تو استرس نداشته باش بچه ببین چفدر ارومه وا.... من از روز دوم تنهاموندم سزارینم بودم نگاه کرذم به بچم وگفتم باید تلاش کنم.... شیرش بده اروغشا بگیر جاشا تمیزکن بزارش تو جاش سریع بلندشو تر تمیزکن و یه چیزم درست کن باید بتونی همزمان چندتا کارا انجام بدی وگرن میمونی توش....هروفتم کارات تموم شد مجددا بهش برس و اگه خدابید نارش بخاب که استراحت کنی اگه گریه کرد یکم راهش ببر وارومش کن و بزارش جاش وکنارش بخاب.... اگه شوهرت خونس شب برو باهم خونه را تمیز کنید و لباساشا بشور و کاراخونه رابکنید
حرف های منو زدی منم خیلی سختمه
اسپند دود بده برا بچت بی قراریش کم میشه ،چار قل بالای اسپند بخون .ناراحت شدم عزیزم هم خودمون گناه داریم هم نی نیا
من که ده روز اول تو بیمارستان بودم بعدش اومدیم خونه تا ۵ روز پیشم بودن همه ی اونایی ک قول داده بودن تو بزا ما میایم هرکدوم یه هفته میمونیم همشون ب روی خودشون نیوردن اون ۵ روزم مامانم اومد خودم گفتم برو فک کن یه بچه نارس ۲ کیلو با کولیک شدید . حموم ببرم ب خونه زندگی برسم شوهره بیاد خونه شام میخواد بعد اون اتفاقایی گ تو اتاق عمل افتاد یه قل ام رو از دست دادم با روحیه ی کاملا افسرده و خسته و داغون گذروندم سعی کن مدیریت کنی زندگی رو باید رو دور تند بری دوماه رو رد کنی درست میشه کم کم شبا قنداق کن راحت بخوابه اگ چهل روز تموم شده شیر شب هروقت خودش بیدار شد بده تو بیدارش نکنی ب خواب بشه
منم اگه یک ماهگی میرفتم خونمون کم می آوردم .بچه ام اگه یه لحظه میذاشتیش رو زمین زور میزد و قرمز میشد و گریه میکرد .دکترم برده بودیم دارو هم میدادیم اما دکتر گفت فقط با بزرگ شدنش خوب میشه.منم تا دوماه خونمون موندم میدونستم برم خونه نمیتونم .دوماهگی بچه زور زدناش تموم شد آروم شد رفتم خونه.
وقتی میتونی بمونیچرا ب خودت سخت میگیری
هم خودت اذیت میشی هم بچه
بعدنا میرین خونتون خب
فک کنم ب خونه مادرت اینا عادت کرده ازونجا رفتی بی قرار شده سعی کن تو خونه نگهش داری تا عادت کنه به خونه مادرت بیاد پیشت چند روز. . برای کولیک و دل درد هم اگ داره قطره های مختلف امتحان کن ببین کدوم میسازه بهش دلش اروم باشه دیگ بی قراری نمیکنه
من قطررو میریزم زیر زبون دخترم آروم میخوره خداروشکر تا الان هم نپرید تو گلوش هول نشو هیچوقت ی چند روز تنها باشی عادت میکنی برمیگرده به رول میدونی دیگه باید چیکار کنی منم همینجوری بودم روز اول دخترم بیست روزش بود اومدم خونه خودم
منی که از س روزگی تک و تنهام ی نفر بهم سر نزده با دوتا بچه چی بگم🤕🥱
عزیزمنترس کمکم مستقل شو
من از 25روزگیش همه رو فرستادم خونه هاشون نذاشتم نه مادرشوهرم بیاد نه مامانم
هنوزم یه وقتایی نمیرسم خونه مرتب کنم لباس بشورم همه چی وقف بچه است ولی خوشحالم مستقلم و تونستم از پسش بربیام
منه بیچاره از ۷ روزگی بچم دست تنها بودم🥲😂 دلم برا خودم سوخت😂
سلام عزیزمم امشب استراحت کن فردا برو تا عادت کنی عزیزم
واسه منم اول ها سخت بود بعد عادت کردم
یواش یواش دیگه خودمو با ارسام تنظیم کردم. دیگه میتونم ب خونه خودم برسم ب بچه برسم
عادت میکنی عزیزم
باید کم کم به خودت بقبولانی که مادر شدی و وظایفت بیشتر شده و باید سعی کنی مستقل بشی .اگه بجای من بودی چیکار میکردی حالا من با دو تا بچه ی کوچولو دیگه میخوام برگردم شهرستان تازه ی مادر شوهر پیر هم پیشم زندگی میکنه خدا به حالم بسازه
اوف بچه ها تا بعد ۴۰ همینجورین من ک مادرم پیشم نبود شهرستانه یادم میاد گریم میگیره روزا گشته بودم تا شب از دست بچه
بمون عزیزم
من همچنان خونهی مامانم هستم
وای استرس گرفتم برم خونه نتونم هیشکار کنم🥴🥴🥴
منم از قطره دادن میترسم اروم بده بهش من خود خودتم
بمون به خدا سخته دست تهایی
ببین به نظرم برگرد دیگه از یه جایی به بعد باید عادت کنی دیگه نمیشه که همش خوونه ی مامانت اینا باشی گلم
مام صبونه ناهار نمیخوریم
سخته ولی میشه
ای خواهر کنم همین طوری ام از گشنگی ، از اینکه خونه گوه میباره، نمیتونم چیزی درست کنم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.