دیشب مادر شوهرم و ایل و تبارش اومدن خونمون بیست نفر از ۴ تا ۱۲شب هم نشستن...اینقدر حرص خوردم و بچه بدخواب شد که تا صبح دیوونم کرد و نخوابیدم، امروز اصلا شیر نداشتم و سردرد دارم تا الان😞
خستم کردن هروی هم بهش میگم از رو نمیره، تو همه چی دخالت کردن، بدون اجازه من می‌ره تو اتاقا، می‌ره به همه همه جا رو نشون میده حتی حمام رو! هی میگه چرا شیر می‌دوشی میدی هی ضایش میکنم باز ادامه میده خستم کرده
چی کارش کنم تو همه چی دخالت میکنه

خونسردی خودت رو حفظ کن و شوهرت رو بنداز به جونش

چه بی درک مال من هم خونم تا دهم بچم پر بود ولی خوب یکی از خواهر های شوهرم همه کار ها رو میکرد مامانم هم از منو بچم نگهداری میکرد اذیت نمی‌شدم

من موندم شما چقدر عروسای خوبی هستین آخه
من بودم جروااااجر میکردم.
شماها خوبین مادرشوهراتون رذل
حالا من کرم دارم مادرشوهرم بنده خدا سااااکت مهربون

مال منم اینطور میشد ولی از اول محلش ندادم آدم شد

چقد بدن بعضیا😒یعنی چی ۲۰ نفر بریزی خونه ی زنی که تازه زایمان کرده

🙄بیچاره مادرشوهرر من دعوتشم کردنی نمیاد

مادر شوهر منم همینه .چند بار تو این چند روز گف شیر نداری ب بچه شیر خشک میدی .چند بار براش توضیح دادم ک چرا هم شیر خشک میخوره هم شیر منو .باز امروز جلو بابامو شوهرم و دامادشون داشت میگف شیر نداری شیر خشک میدی منم قاطی کردم گفتم چرا هی میگی شیر نداری اتفاقا شیر دارم اینقد دارم ک سوتینم خیسه گف ن نداری اگه داشتی بچه گریه نمیکرد بعدش شیر خشک بخوره گفتم پاشو بریم تو اتاق بهت نشون بدم دارم یا ن.
خواهرای شوهرم همینجوری نگا میکردن دیگه ساکت شدن

یعنی امان از مادر شوهر و خواهرشوهر فضول
از وقتی به دنیا اومده هرروز اینجان
واقعا درک میکنم سخته باید درک داشته باشن که متاسفانه ندارن

مادرشوهرو هیچ‌کاری نمیتونی بکنی من الان بیمارستانم اومده بالا سرم به جای اینکه بگه ساکت باشید عروسم بخابه اومده نشسته کر کر میکنه میخنده و مثل رادیو ک قطع نمیشه دارن ۴نفری حرف میزنن
شیطونه میگه برم چا پرستارا بگم اتاقمو عوض کنن رو مخمه سرم داره از درد میترکه
مثل مادر ک نیستن درک و شعور داشته باشن

چاره کارت شوهرته اون باید بگه

به همسرت بگو

انگار مادرشوهره منه☹️مادرشوهر دره کمد باز میکنه نشون میده