۸ پاسخ

بهش بگو مامان اون موقع حس عصبانیت داشت
باعث شد اونجوری رفتار کنه الان اروم شدم
بیا حرف بزنیم
بعد بگو نباید اینطوری تو خیابون بپری اتفاق میفته و...
باید مث مامان از کنار خیابون بریم و...

حس عصبانیت و ناراحتیتو ببینه بد نیس باعث میشه خودشم با این حسا اشنا بشه و فروکش کردنشو هم یاد بگیره

منم یبار به شددت ترسناک دعواش کردم هی گیر داده بود باباش که پرتم باله یه هفته پشت هم باباش میومد این گریه میکرد که پرتم کن بالا باباشم از لج میگرفت جوری پرتش میکرد بالا سرش میخورد به سقف منم هم زدم هم دعواش کردم😭
ولی دیگع تکرار نکرد اون کارو خیلی نارحتم براش ولی داشت به خودش آسیب میزد

وای نگو من پسرم یع روز مخاستیم بریم مهمونی ..لج کرد یهو توی کوچه روی گل و آب دراز کشید لباسای منم کثیف کرد و خودش هم ..و من اون روز ب شدت دعوا کردم و حتی زدمش ...

به نظرم نیاز به دعوا نیست وقتی کار خطرناکی میکنه بدون دعوا باید جلوشو بگیرید شده با بغل کردن یا کشیدن دستش و.... اما تو موارد دیگه با آرامش توضیح بدید بهش
خدای نکرده موقع خطر که نمیشه آدم صبور باشه ولی دعوا کردن هم فایده نداره فقط جلوشو بگیرید

سلام ساراجان ،منم توی شرایط تو گیر افتادم واقعا بد و سخته عذاب وجدان هم آدمو خفه میکنه باید بذاری چندشاعت بگذره و یا حتی یه روز ، توی این مدت دیگه غر نزنی تنبیه نکنی محرم نکنی بغلش کنی یا توی سکوت بازی کنید، بعد که یه کم سرحال شد بگی من خیلی دوستت دارم و دلم نمیخواد ادیت بشی یا صدمه ببینی واسه همینه که میگم تسوی خیابون دست منو بگیر و با من بیا، تو اون روز خیلی وسط خیابون موندی و نزدیک بود ماشین به ما بزنه واسه همین من عصبانی شدم ولی احساساتم بزرگ شد باید خودمو کنترل میکردم اینم بدون حتی وقتایی که ازت عصصبانی ام دوستت دارم

نه من خیلی کار خطرناکی بکنه یا چیزی رو خراب کنه میزنم پشت پوشکش.دو سه تا میزنم محکم که هم خودم خالی میشم هم دردش نمیاد

سلام گلم تقصیر تو نیست واقعا بعضی از کارشون خیلی زجر میده ادمو غیر قابل کنترل میشن.منم وقتی میبرم بیرون اذیتم میکنن بعد قسم میخورم که دیگه نبرم دوباره فرداش میبرمشون.اگه بیرون کار داری بزارش پیش کسی بعد برو هم تو به کارات میرسی هم عذاب وجدان نداری .اونم دیگه خاطره ای بدی توذهنش نمی‌مونه

منم دیروز با دخترم رفتم خرید راهشو کشید داشت می‌رفت خیلی ازش عصبانی شدم ولی با خنده اوردمش بعد ک دید میخندم بیشتر تکرار کرد منم ترسیدم گم بشه دعواش کردم . عذاب وجدان دارم ولی خب اگه بلایی سرش میومد چی؟
من دعوا ک میگم رفتم دستشو گرفتم گفتم گم میشی نریا تند تند اوردمش. بعدم گفتم بیا با هم خریدا رو ببریم دیگه یادش رفت
بنظرم هیچ مادری نمیخاد ک بچشو دعوا کنه ولی خب پیش میاد سعی کن حواسشو پرت کنی اینجور بیشتر لج میکنه

سوال های مرتبط

مامان دلوین و تو دلی مامان دلوین و تو دلی ۲ سالگی
خدا منو بکشه بچمو دعوا کردم 😔😔😔دارم میمیرم از عذاب وجدان
دیشب حالش خوب نبود گربه میکرد ک میخابم حالا گرسنه هم بود .. سر سفره شده سفره انداختم غذا آوردم با اینک خیلی گشنش بود گفت بریم بخابیم با کلی گریه گفتم مامان غذا بخور بعد بریم گفت نه میخابم ....
گف رو تاب میخابم
بردمش رو تاب بهش غذا دادم بعد کلی سرحال شد خبری از گریه نبود کلی انرژی داشت و حسابی بازی کرد اصلا از این رو ب اون رو شد ن خوابش میومد ن خیچی فقط گشنش بود ...
حالا امروز صبونه سه چهارتا لقمه خورد میدونستم واس ناهار حسابی گشنش میشع مثل همیشه ناهارشو قشنگ میخوره ...
منم سفره انداختم گفتم مامان غذا امادس اولش خوشحال شد اومد فقط یه لقمه خورد و گریه کرد بریم بخابیم ینی گریه هااااااا خودشو میمالید ب زمین تا من میگفتم الان وقت غذا خوردنه گربه هاش بیشتر میشد ... منم گفتم الان اگ ب گریه هاش بخا بدم همش میخاد غذا نخورده گریه کنه ک خوابم میاد و از سفره بلند شه بره ... چند بار گفتم مامان الان وقت غذا خوردنه غذا میخوریم بعد میخابیم هی میخاس کار دیشبشو تکرار کنه و براش بشه یه عادت ... منم کنترلمو از دست دادم وقتی گریه میکرد دعواش کردم 😔 گفتم بشین سرجات غذا میخوریم بعد هر جا دوس داری میری 😔😭 بد دعواش کردم اصلا دست خودم نبود
اونم داشت میون گریه هاش میگف غذا میخورم 😭😔 الان دارم تعریف میکنم اشکام میاد
الان ک اومدیم تو اتاق بخابه باهاش حرف زدم گفتم ببخشید دعوات کردم بوسش کردم و علت دعوامو بهش گفتم اونم یه لبخند شیرین زد و چشاشو بست قلبم داره تیکه تیکه میشه 😔😔 از وقتی باردار شدم خیلی حوصلم کم شده سریع کنترلمو از دست میدم 😔
مامان علیسان مامان علیسان ۲ سالگی
سلام مامانا واقعا باورم نمیشه که یه هفته شد پسرمو از شیر گرفتم😍
پسر من به شدت وابسته بود ینی از صبح تا شب تو دهنش بود دیگه شبا انقدرررر می‌خورد که اصلا خاب درست حسابی نداشتم صبح هم ک بیدار میشدم بی‌حال و خسته بودم
چندباری سعی کردم تدریجی کم کنم شیرشو دیدم اصلاا نمیشه
دیگه انقدرررر این اواخر شیر می‌خورد که واقعا حالم بد میشد به سینم رژ زدم وقتی خاست نشونش دادم گفت میمی رو ببین چه رنگی شده کثیف شده و اینا..بعد خیلی آروم گذاشت رفت بعد چشمتون روز بد نبینه شبش تا صبح گریه کرد جیغ های وحشتناک هر کاریم میکردم آروم نمیشد تا خود صبح رو پام موند یا تو بغلم راه بردمش روز دومم همینطوری روز سومم همینطور گذشت تا اینکه کم کم بهانه گیریش کم شد ولی همچنان تا دراز میکشم میاد و میخاد فوری بلند میشم سرشو گرم میکنم خیلیی بهانه گیر شده بیشتر از قبل بهم وابسته شده نمیزاره از کنارش تکون بخورم درسته که تو این یه هفته پوستم کنده شد ولی واقعااا ارزششو داشت چون خوابش خیلیییی بهتر شده❤️اینم از تجربه من امیدوارم تو این مسیر موفق باشید
مامان الهه مامان الهه ۱ سالگی
امروز یک بدبختی کشیدم که سر دشمنمم نیاد من و دختر و پسر 10 سالم رفتیم دکتر،، دخترم مریض نبود برای یبوست و برفک دهنش بردم، اونجا پله داشت کلا دخترم پله ک میبینه دیوانه میشه میگه هی برم بالا و بیام پایین تا 100بار هم میبرم ومیارم ولی ول کن نیست، دیگ منم چندبار بردم بالا و آوردم چون دست به نرده میزد اگ بیشتر میموندم اونجا مریض میشد دیگ بغل کردم و آوردمش،،، بخدا یک کاری کرد که تا آومدم خونه نشستم با صدای بلند گریه کردم، بغل کردم موهام رو میکشید شالم میکشید،، صورتم چنگ میزد خودش رو پرت کرد از بغلم پایین، وسط خیابون دراز کشیده بود پاهاش میکوبید زمین و خودش رو کبود کرده بود و جیغ میزد،، خودش رو پرت میکرد اینور اونور، یعنی همه با تاسف نگاه میکردن و یک چیز میگفتن، یکی میگفت خدا صبر بده بهت، چند تا آقا رد شدن گفتن کاری از دستمان برمیاد انجام بدیم، یکی بهش شکلات میداد، مغازه اسباب بازی اونجا بود گفتم بریم بخریم ولی فقط جیغ و جیغ و جیغ و منو میزد و چنگ میزد و واقعا زورم بهش نمیرسید ک بغل کنم و سوار ماشین کنم پسر بیچارم هم کاری نمیتونست بکنه،، خلاصه آومدیم خونه با صدای بلند به مانتو شلوار خاکی، موهای چنگ زده و ژولیده،، صورت زخمی، گریه کردم، خدایا چرا این بچه من اینقدر بیقراره، همیشه همینه، از بیرون ک میایم خونه مثل سگ های اینور اونور فرار میکنه و غش میکنه ک چرا آومدیم خونه بریم بیرون تا نیم ساعت فقط جیغ میزنه و کبود میشه و سرش و اینور میزنه و خودش رو پرت میکنه رو زمین، امروز اینکار رو با من تو خیابون کرد،، نمیدونم چیکار کنم بخدا وقتی گریه میکنه هیچ طوری ساکت نمیشه با خوراکی، پفک، اسباب بازی هیچی هیجی، تا یک ساعت فقط جیغ