هنوز حرفش تموم نشده بود که سر گیجه ی داغون و سبکی سر بهم دست داد و اصلا توان باز کردن چشمامو نداشتم
گفتم عه چرا اینجوری شدم گفت چیشدی گفتم چشامو نمیتونم باز کنم میچرخه و و گفت نه بلند شو نه غلط بزن و برام اکسیژن اورد وصل کرد و دردام صفر شدن در حال حاضر تا ساعت ۸ که شیفت عوض شد من گیج بودم و اصلا نمیتونستم چشمامو باز کنم و هیچ دردیم نداشتم
ان اس تی بهم وصل بود و مامای شیفت جدید اومد و گفت به به چقدر انثباض گفتم من هیچی درد ندارم گفت بیا معاینت کنم معاینه کرد و گفت عالی شدی ۵ سانتی و دهانه رحم فوق العاده نرم
گفت بلند شو ورزشکن و گفتم نمیتونم گیجم سرم قند بهم زدن و ساعت ۹ بلندم کرد و گفت راه برو و اسکات بزن تا ده
ده میام معاینت میکنم تا اینجا دردام قابل تحمل بود و نفس میکشیدم رد میکردم
ساعت ده اومد معاینه کرد و گفت عالی بودی و گل مغربی دوتا گذاشت و دوباره بلندم کرد رو توپ بپر بپر کن دیگه
نشستم و شروع کردم و گفتم یه چیزی ازم ریخت و نگاه کرد و اب خون بود و گفت چیزی نیست داری باز میشی ورزش کن تا یازده
دیگه دردام پر قدرت داشت میشد و ساعت یازده گفت برو رو تخت معاینت کنم و نگو نامردا میخاستن کیسه ابمو بزنن و یهو انگشتشو تا ته برد و کیسه ابمو زد و گفت هفت سانتی

۱ پاسخ

خب ادامه

سوال های مرتبط

مامان مهدیس و سوگند مامان مهدیس و سوگند روزهای ابتدایی تولد
دیگه نمیتونستم تحمل کنم و خودمو اینور اونور میزدم و هی دستامو فشار میدادم همه جا و گفت داری عالی پیش میری مسکن بزنم دردات میخابع زایمانت سخت میشه و یه ذره داخل سرمم زد بتونم تحمل کنم مامام عالی بود مامای خود بیمارستان بود و بنده خدا خیلی برام تلاش کرد و ساعت دوازده معاینه کرد گفت هشت سانتی ولی سر بچه فشار نمیاره حس دفع نداری گفتم نه
مامای جدید اومد و ماما قبلیم گفت خیلی تلاش کردم زایمانتو بگیرم ولی نشد من باید برم گفتم نرو تروخدا گفت نه خانم فلانی بهتر از منه و من الان تایم استراحتمه دیگه اصرار نکردم ولی بنده خدا تا ۱۲/۳۰ واستاد
ماما جدیده معاینم کرد و گفت پاشو بشین رو تخت گفتم نمیتونم گفت چرا دراز کشیده فقط بیشتر درد میکشی پاشو بشین زودتر زایمان کنی
نشستم و نمیتونستم تحمل کنم واقعا
از ساعت یازده تا یک خیلی دردام بد بود و واقعاً قابل تحمل نبود
ساعت یک گفتم من دسشویی دارم و گفت دراز بکش دراز کشیدم نگو سر بچه کامل تو واژنه گفت دسشویی کن
گفتم نه زشته میخام برم سرویس گفت اصلا نمیشه من تمیز میکنم دسشویی کن اونجا اصلا دردام قطع نمیشد دردای زیادم هر دو دیقه بیست ثانیه میگرفت ولی اون درده اصلا ول نکرد و دکتره جلوم واستاد و گفت دسشویی کن منم دلو زدم به دریا و گفتم دسشویی کنم بهتر از تحمل درده زور زدم تا دسشویی کنم ولی کاش زور نمیزدم
مامان مهراد مامان مهراد روزهای ابتدایی تولد
سه روزه طبیعی زایمان کردم
شنبه ساعت هفت صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سرویس خونریزی کردم اماده شدم و رفتم بیمارستان دهانه رحمم دوسانت باز شده بود ولی بستری نمیکردن گفتن برو زیر دوش اب گرم و راه برو ساعت ده بیا ساعت ده رفتم هنوز تغییری نکرده بود گفت عصر بیا دیگه امدم خونه و درد داشتم و راه میرفتم ساعتای چهار عصررفتم دهانه رحمم ازدوسانت بع سه سانت باز شده بود ماما گفت میخوای کمکت کنم گفتم اره گفت تو زور بزن بعد دو سانتم اون باز کرد شدم پنج سانت ماما گفت یک ساعت راه برو که بعد بستریت کنم ساعتای شیش عصر بستریم کردن بعد دکتر امد کیسه اب و پاره کرد از اون جا دردام خیلی خیلی زیاد شد دهانه رحمم ب هشت سانت رسید باز ماما گفت بیام کمکت کنم فک کردم مث اون دفعه دردی چیزی نداره تا امد دستشو روی شکمم فشار میداد و اونجا روهم محکم فشار میداد نفسم بند امده بود نتونستم بزارم ادامه بدم. باز خیلی درد داشتم دیگه گفتم دوباره بیاد دیگه فول شدم و باید زور میزدم ساعت هشت و خورده شده بود دیگه زور زدم و ساعت یه ربع به نه بردن منو اتاق زایمان ساعت نه دیگه زایمان کردم
مامان کیان مامان کیان ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت سه
چند‌دقیقه بعد اون انقباضام مرتب شد هر بار دردش بیشتر میشد اما قابل تحمل بود
ساعت هفت دردم دیگه بالا گرفت منم بی تجربه نمیدونستم حالا اولشه دکتر اومد بالا سرم گفتم خیلی درد دارم گفت طبیعیه داری زایمان میکنی😂
معاینم کرد گفت پیشرفتت خوب بوده ۴ سانتی منم گفتم هنوز چهار سانتم؟؟؟گفت اره منم دیگه واقعا فشار رو مثانه و کلیه اینام بود گفتم دستشویی دارم گفت سر بچس داره میاد پایین گفتم نه باید برم دستشویی دستگاه اینارو باز کردن سرمو قط کردن رفتم سرویس کلی ادرار داشتم خالی کردم دستشویی شماره دو هم با زور خالی کردم که سر زایمان کثیف کاری نشه
یهو تو سرویس انقباض بدی منو گرفت جیغ زدم دکتر اومد فوری کمکم کرد رفتم رو تخت همه چیو وصل کرد تا شد ساعت ۸ صبح دردام خیلیییییی شدت گرفته بود گریه میکردم دکتر اومد رو سرم گفت میخوای زایمان کنی الان وقت گریه کردن نیست کلی التماسش کردم گفتم خیلی درد دارم یه کاری بکن کلییی گریه و داد و بیداد معاینم کرد گفت عااالیه ۶ سانتی دید التماس میکنم یه مسکن زد تو سرمم و رفت....
مامان سامین و سوین💜 مامان سامین و سوین💜 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
۷ اسفند دم دمای صبح یه درد پریودی میپیچید توی شکمم و ول میکرد ولی قابل تحمل بود ترشح خونی هم داشتم دیگه تا ساعت ۱۲ ظهر ورزش کردم پله بالا پایین کردم و اسکات زدم دردم داشت بیشتر میشد رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۳ سانت باز شده رحمت ساعت ۳.۳۰ بستریم کردن و بردنم اتاق زایمان مامای همرام اومد و خودشو معرفی کرد و چندتا ورزش بهم گفت تاانجام بدم هر ۵ دیقه درد میومد سراغم و جیغ میکشیدم بعداز ورزش دوباره معاینه کرد گفت ۵ سانتی ولی سر بچه هنوز کامل تو لگن نیست پاشدم راه رفتم بعد از نیم ساعت دوباره اومد و معاینه کرد گفت بچه داره بریچ میشه خوابوندنم رو تخت و شروع کردن به ماساژ شکمم منم فقط داد میزدم و میگفتم بهم دست نزنید گفت زور بزن بعداز کلی زور زدن گفتن بچه درشته نمیاد باید پاره کنیم پاره کردن و دوباره زور زدم بچه رو دراوردن دادن بغلم شروع کرد به بخیه زدن ۱۲ تا بخیه زدن بهم....بعدازاینکه بچه رو دیدم همه دردام یادم رفت ایشالا قسمت همه اونایی که دلشون نی نی میخواد و نمیشه بشه......
مامان سلما مامان سلما ۲ ماهگی
#تجربه_زایمان_طبیعی
پارت چهار

انقدر تو سرویس بهداشتی موندم که ماما اومد سراغم گفت پس چی شدی گفتم درد دارم گفت خب بمون همینجا آب گرم بگیر رو خودت منم گوش دادم ولی بعد چند دقیقه حس کردم از شدت درد دارم بیهوش میشم
به هر زوری بود بلند شدم رفتم سر تخت دراز کشیدم و چشمامو بستم و فقط خدا خدا میکردم که هرچی زودتر تموم شه حتی میگفتم خدایا منو بکش تا دردم تموم شه آخه فکر میکردم این تازه شروعشه و قراره تا فردا صبحش این دردارو تحمل کنم بعد ماما اومد گفت میخوام برات مسکن بزنم دردات کمتر شه تا مسکن و زد یهو دردام شدید تر شد و بالا آوردم ماما گفت خیلی خوبه یعنی داری پیشرفت میکنی بعد دکترم اومد گفت چرا خوابیدی بیا معاینه ات کنم بعد پاشو ورزش کن معاینه ام که کرد یهو چشاش چهارتا شد گفت فول شدی بچه داره بدنیا میاد همون لحظه ماماهمراهم اومد من دستام خشک شده بود اصلا دستامو حس نمیکردم گفتن فشارت افتاده و برام سرم زدن بعدش مامای بخش دوباره اومد بهم گفت بچه داره میاد زور بزن منم تا جون داشتم زور زدم
مامان امیرعلی جیگر مامان امیرعلی جیگر ۲ ماهگی
پارت پنجم 🤣خلاصه دو سه تا ماما آمدن گفتن چرا اینجوری هستی تو گفتم نمیدونم گفتم ماما نمیاد گفت سه سانت بشو گفتم چندم گفت هنوز دو سانتی خب وایستا تحریکی کنم ..تحریک کرد ..باهم حرف زدن گفتن کیسشو بزنیم جوری که من نفهمم گفتم میخواین کیسه بزنین گفت نه یه معاینه تحریکی دیگه ..گفتم اشکالی نداره بزنید تا کیسه پاره نشه دردام نمیگیره سابقه دارم 😜😜🤣🤣خلاصه یه چیزی دست گرفت گفت زور بزن زود زدم چندبار کیسه پاره شد دردم داشت ولی قابل تحمل ولی آب خییلی زیاد بود ترسیدم هی زور میزدم آب جهش بیرون میومد گفتم چرا تموم نشد دیدم سه تاشون ترسیدن دختره معاینه کرد بیشتر ترسید گفت چرا دستاشو میبینم زود گفت دکتر بیاد بدو بدو دکترو صدا کردن گفت به دکتر چیزی نگین خییلی ترسیده بود.. دکتر امد با چندتا ماما دیگه همشون آمدن دکتر میگه چی شده ماما گفت دستاش آمد نگاه کن با ترس گفت چی شد کیسه پاره شد گفتن داشتیم معاینه میکردیم پاره شد گفت یعنی خودش پاره شد کناریشم گفت آره به خدا خودش پاره شد😢😢😢 یکی دیگه گفت بیخیال امروز قسمت نیست زایمان طبیعی داشته باشیم من ترسیدم 🥹گفتم یعنی سزارین میشم دکتر شکممو بالا فشار داد معاینه کرد گفت نترس عقب رفت ..کمی وایستادن رفتن گفت الان زنگ میزنیم مامات بیاد ...به اون ماما که چکم میکرد گفتم نباید پاره میکردین گفت ما پاره نکردیم نازک شده بود موقع معاینه پاره شد گفتم فیلمم نکن🤪🤪🤣🤣اشکال نداره تا پاره نشه دردم نمیگیره گفت دمت گرم چیزی نگفتی ب دکتر🤣