پارت ۲
منو بردن اتاق ایزوله چون یکم سرما خورده بودم ی سرم وصل کردن تو سرم دوتا امپول زدن ی مامای بد اخلاقم خورد ب پستم رفت یکم بعد اومد دوباره معاینه کرد گفت همون دو سانتی ی توپ داد گفت موقع دردات روش بپر بپر کن رفت اومد ان سی تی گرفت دوباره گفت دردات کم شده هیچ پیشرفتی نداری سرمو قطع کرد رفت
یکم بعد دکتر اومد دوباره معاینه کرد گفت همونی سر بچتم دیگه فشار نمیاره رفت شیفتا عوض شد ی ماما دیگه اومد معاینه کرد گفت دو سانتی ولی دو سانت خوب گفت روت کار کنیم زایمان میکنی سرم وصل گرد امپول زد توش کم کم دردام بیشتر شد

۴ پاسخ

خب .....

عزیزم.مادر شدنت مبارک😍 بیمارستانی که رفتی دولتی بود؟

منم همینتور شدم تهش رفتم اتاق عمل

زودددد😂

مقالات مرتبط

کم خونی بعد از زایمان
کم‌خونی بعد از زایمان چه علائم و نشانه‌هایی دارد؟
علت خونریزی بعد از زایمان
علت خونریزی بعد از زایمان | علت خونریزی بعد از چهل روز زای...
بیماری آبله‌ی میمونی
بیماری آبله‌ میمونی در ایران و میزان کشندگی آن
مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
مراقبت های بعد از سزارین - نکات مهم تغذیه، دارو و ورزش

سوال های مرتبط

مامان کیان مامان کیان ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت دو
رفتیم بیمارستان گفتم کیسه ابم ترکیده گفت بخواب معاینم کرد گفت نشتی داره فوری باید بستری بشی
ساعت ۲ بود که بستریم کردم یه سرم بهم وصل کردن که امپول فشار زدن توش
بعد نیم ساعت دردام خفیف شروع شد
میگرفت یک دقیقه اما پنج دقیقه ول میکرد خیلیم خفیف و اروم بود البته
دکتر اومد گفت دردات شروع شد گفتم بله‌
ساعت ۲ و نیم معاینم کرد گفت دو سانت و نیمی
دیگه کسی نیومد برای معاینه تا ساعت شیش صبح شیفت عوض شد دکتر جدید اومد بالاسرم‌ حالمو پرسید گفتم دردام خیلی خفیفه معاینم کرد گفت پیشرفتی نداشتی دو سانت و نیمی رفت بعد چند دقیقه باز اومد موقع معاینه خودش کیسه ابمو پاره کرد یهو اب گرم زیادی ازم ریخت گفت دردات کم کم اوج میگیره به ماما گفت یه امپول فشار دیگه بهش بزنید منم از ترس فقط حرفاشونو میشنیدم اصلا توی باغ نبودم....
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان عطرین دخملیم مامان عطرین دخملیم ۲ ماهگی
ادامه پارت دوم .هفت صبح بستری شدم معاینه کرد گفت دو نیم سانت ی سرم وصل کرد دردام یکم بیشتر شد یه ربع به ۱۱ کیسه آبم و ماما زد توپ داد یه ساعت با توپ ورزش کردم دردام خیلی شدید میشد درخواست اپیدورال کردم نزدن معاینه کردن گفتن تا پنج سانتی دیگ دوباره معاینه کرد ۸ سانت بودم دیگ بی حسی نزدن ولی با دردای وحشتناک خیلی شدید تحمل کردم موقع زایمان خیلی با اینکه دردم شدید بود تا توان داشتم زور زدم ساعت ۲ بچه به دنیا اومد
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آرمان مامان آرمان ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۳
دیگه ماما همراه اومد پیشم امپول فشار هم وصل کردن دردام شدید شده بود ولی صدام در نمیومد آروم گریه میکردم ماما همراه اومد گفت بیا پایین ورزش کنیم اومدم پایین هی بهم ورزش میداد بزور ورزشارو انجام می‌دادم ماما همراه هی با روغن کمرم رو ماساژ میداد ولی دردام خیلی زیاد بود وقتی می‌گرفت دیگه معاینه کرد گفت شدی ۷ سانت گفتم توروخدا بدام امپول بی‌حسی بزنین گفت تا اینجا اومدی دردو کشیدی حیفه دیگه نزن عوارض داره نزدن برام خونریزیمم زیاد بود هی می‌ریخت ساعت شده بود ۷ غروب دیگه اومد دوباره معاینه کرد گفت ۸ سانتی یکم دیگه ورزش کنی باز میشی میریم اتاق زایمان
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آرمان مامان آرمان ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۲
فرستاد بلوک زایمان درد خیلیی خفیف پریود داشتم بعد معاینه افتادم به خونریزی پرستار اومد ازمایش ادرار بگیره گفت خونریزی داری نمیتونی بری تا دسشویی باید با سوند موقت برات ازمایش ادرارو بگیریم اومد بهم سوند وصل کنه گفت خودتو شل بگیر وصل کنم من شل گرفتم ولی خیلی دردم گرفت موقع وصل کردن و در اوردنش ساعت شد یک آوند معاینه کرد گفت ۴ سانتی دیگه اونموقع دردام داشت شروع می‌شد هی تند تند می‌گرفت ول می‌کرد گفت پیشرفتت خوب بوده بزار امپول فشار بزنیم زود زایمان کنی زیاد طول نکشه درد بکشی لگنت عالیه اومد سرم وصل کرد بهم رفت به همراهم گفتم زدم گفتم برام ماما همراه بگیرید بفرستید تو
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان گل پسری مامان گل پسری ۳ ماهگی
پارت ۲
صبح ماما اومد بالای سرم دوباره برام شیاف داخل واژن گذاشت و رفت بعد دکتر اومد گفت دوباره باید امروز سوند داخل رحمو بزاریم این دکتر تونست بزاره دوازده ساعت سوند داخل رحمم بود فقط یک سانت دیگه رحمم باز شد یعنی شد دو سانت خلاصه اون روز تا شب هی قزص داخل واژن کذلشتن قرص زیر زبون دادن امپول زدن اما دریغ از باز شدن رحم دکترمم اومد بالا سرم معاینه کرد دید هنوز باز نشده شب سونو از داخل رحمم برداشتن و امپول فشارو شروع کردن اما هیچ دردی نداشتم دردام فقط مقه درد پریودی بود درد زایمان نبود شب تا صبح یه سرم وصل کردن امدول فشار زدن داخلش که کم کم وارد بدنم بشه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان یاس مامان یاس ۲ ماهگی
سلام صبحتون بخیر من ساعت 9اومدم زایشگاه بعد آن اس تی گرفتن گفت برو آبمیوه و ی‌بطرب آب بخور بعد بیا تااومدم گفتن بیا بسترییت کنیم معاینه کرد یکسانت بودم تا لباس پوشیدم اومدم تو اتاق زایمان معاینه کرد شدم 4سانت درد خاصی هم نداشتم بعد ی سرم وصل کرد وقتی تموم شد آمپول فشار زد برام ولی باحجم کم گفتن تودوساعت دریافتش کنی..اومد معاینه کرد گفت خیلی خوب پیش رفتی درد داری گفتم یکم قابل تحمله گفت دستگاه درد نشون میده ولی بنظر من ک سخت نبود فقط کمرمو ماساژ میدادم گهگاهی نفس عمیق میکشیدم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان لپوووو💖💙💖 مامان لپوووو💖💙💖 ۲ ماهگی
زایمان لپووووی من۳
هیچی دیگه نا امید گفتم میمونم همینجا چون پرستارهاشون خیلییی مهربون بودن و از اونجایی که خواهر شوهرم ماما همون بیمارستان بود قبلا شانسم همشون دوستای خواهر شوهرم در اومدن🤩
منم با لبو لوچه اویزون رفتم پیش شوهرم ی لیست دادمش برای خرید و گفتم بره برای تشکیل پرونده بیچاره غم عالم تو دلش نشست گفت دیدی بهت گفتم دیوار پاک نکن 😂
منم خندم گرفت هیچی دیگه برگشتم زایشگاه
ی ماما اومد بالا سرم معاینه کرد گفت ۳سانتی منم همش خوشحال میشدم که چه خوب افتادم تو فاز زایمان اما دردی ندارم ی ۲۰ دقیقه بعدش شوهرم لباسای بستری رو بهم داد و پوشیدم و تو ی اتاق یک تخته بستری شدم ی مامای دیگه اومد بالا سرم دید خیلی اضطراب دارم گفت نگران نباش هواتو دارم و انشاالله خوب زایمان میکنی و گفت بزار ی معاینه کنم
منم خسته شده بودم گفتم تازه معاینه کردن گفت نه خودم باید معاینه کنم منم مجبوری اجازه دادم گفت ۴سانتی😍
خوشحال بودم خیلی گفتم ورزش گفت عجله نکن ی سروم هم وصل کردن و امپول فشار تزریق کرد داخلش اصرار کردم امپول نزن گفتم روند زایمانت تند تر میشه اعتماد کن
اما خیلی کم کم میومد سروم که فشار بهم نیاد منم دردام خیلی کم بود مامای مهربون همش میومد و میرفت و احوالمو میپرسید که درد نداری منم گفتم نه دردام کمه دوباره معاینه کرد گفت ۵سانتی
من خوشحال ترین بودم اون لحظه
بهم گفت به شوهرتم میتونم بگم بیاد پیشت منم ازش خواستم بزاره بیاد
از تخت اومدم پایین چند تا حرکت بهم گفت زدم ی یرب خسته شدم باز رفتم خوابیدم سر تختم😂
شوهرمم اومد ی رب پیشم یکم کمپوت آناناس بزور داد خوردم و پیشونیمو بوسید و گفت اعصابمم خورد کردی دلم نمیخواست با گریه بستری بشی یکم سر به سرم گذاشت و رفت
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 🩷دل‍‌ــارام مامان 🩷دل‍‌ــارام ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 3
ساعت حدود 11اینا 12رفتم
برام سوند وصل کردن
اصلا درد نداشت
سوند وصل کردن
بعدش رفتم روی تخت دکتر اومد سرم واسم وصل کرد
بعد یه سوزن زدن توی سرمم
یک ساعت بعد یکم دل درد کمر درد داشتم
پرستار اومد بالا سرم گفت درد داری گفتم
درد پریودی دارم گفت پس خوب داری پیش میری
ازش پرسیدم سوند رو کی در میارید
گفت باید دوفینگر بشی خودش میوفته
دوسه ساعت بهم وصل بود دیدم کنده نمیشه یکم دردم بیشتر شد
ولی درداش از اول تا آخرش قابل تحمل اونم منی ک تحمل درد رو نداشتم
بعد دکتر اومد سوند در آوردم
معاینه کرد گفت دو فینگره
یکم پاشدم راه رفتم
اسکات زدم
بعد تنها چیزی ک من تو زایشگاه میخوردم وفقط خرما کامپوت آناناس بود
گفتم بخواب معاینه کنم معاینه کرد گفتم دو فینگر نیم هستی
اومد باز یه سوزن دیگه زد
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان مهدیس و سوگند مامان مهدیس و سوگند ۱ ماهگی
هنوز حرفش تموم نشده بود که سر گیجه ی داغون و سبکی سر بهم دست داد و اصلا توان باز کردن چشمامو نداشتم
گفتم عه چرا اینجوری شدم گفت چیشدی گفتم چشامو نمیتونم باز کنم میچرخه و و گفت نه بلند شو نه غلط بزن و برام اکسیژن اورد وصل کرد و دردام صفر شدن در حال حاضر تا ساعت ۸ که شیفت عوض شد من گیج بودم و اصلا نمیتونستم چشمامو باز کنم و هیچ دردیم نداشتم
ان اس تی بهم وصل بود و مامای شیفت جدید اومد و گفت به به چقدر انثباض گفتم من هیچی درد ندارم گفت بیا معاینت کنم معاینه کرد و گفت عالی شدی ۵ سانتی و دهانه رحم فوق العاده نرم
گفت بلند شو ورزشکن و گفتم نمیتونم گیجم سرم قند بهم زدن و ساعت ۹ بلندم کرد و گفت راه برو و اسکات بزن تا ده
ده میام معاینت میکنم تا اینجا دردام قابل تحمل بود و نفس میکشیدم رد میکردم
ساعت ده اومد معاینه کرد و گفت عالی بودی و گل مغربی دوتا گذاشت و دوباره بلندم کرد رو توپ بپر بپر کن دیگه
نشستم و شروع کردم و گفتم یه چیزی ازم ریخت و نگاه کرد و اب خون بود و گفت چیزی نیست داری باز میشی ورزش کن تا یازده
دیگه دردام پر قدرت داشت میشد و ساعت یازده گفت برو رو تخت معاینت کنم و نگو نامردا میخاستن کیسه ابمو بزنن و یهو انگشتشو تا ته برد و کیسه ابمو زد و گفت هفت سانتی
مامان پرنسس 💝🎀😍 مامان پرنسس 💝🎀😍 روزهای ابتدایی تولد
# پارت ۲
زنگ زدن ب دکترم گفت بستریش کنید منو بردن تو ی اتاق مخصوص طبیعی ها تنها بودم ی خانم اومد سرم وصل کرد با ان اس تی گفت من ماما همراتم
بارم استرس داشتم معاینم کنن حال بدی داشتم از استرس نیم ساعت خانم اومد گف دکترت گفتع مریضمو‌اماده کنید بریم اتاق عمل وای چقد خوشحال شدم سوند وصل کردن سوزش داشت ده دقیقع چون خیلب سفت کردم پاهامو
رفتیم اتاق عمل دیگه خیالم راحت شد استرسا تموم شد
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان 🩵کیان🩵 مامان 🩵کیان🩵 ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۳
ببخشید که دیر میشه پارت ها پسرم بغلمه داره شیر میخوره
خلاصه ماما گفت دردام ۵ دقیقه یکبار شد برو بیمارستان
ساعت ۴ صبح بود که دردای من شد ۶ دقیقه یکبار که دیگه ماما گفت برو معاینه شو ببینن چند سانتی
ماهم همه وسایلا و ساک نی نی رو برداشتیم و رفتیم بیمارستان
تشکیل پرونده یه مقدار طول کشید و دکتر اونجا معاینه کرد گفت ۲ سانتی .نیم ساعت راه برو بیا دوباره معاینه ت کنم
نیم ساعت راه رفتم دوباره معاینه کرد گفت ۴ سانتی .لباس بیمارستان داد گفت آماده شو ببرنت بلوک زایمان
تا من آماده بشم و رفتم اتاق زایمان ساعت ۷ صبح شد
دیگه تو اتاق زایمان گفتن بخواب نوار قلب بگیرم یه نیم ساعتی گرفت دید نوار قلب خوب نیست منم این وسطا دردم داشت زیادتر میشد
دوباره نوار قلب گرفت و ان اس تی وصل کرد که گفت ۴ سانت بازی ولی دردات خوب و منظم نیست .آمپول فشار آورد برام زد که دردای من قشنگ شد ۵ برابر
من تا قبل این اصلا سرو صدا نمیکردم سعی می‌کردم دردامو با تنفس کنترل کنم ولی وقتی آمپول فشار زد دیگه واقعا خیلی دردام شدید شد فقط میگفتم خدایا منو بکش
این وسط ماما همراهمم نیومد و یکی دیگه رو جای خودش فرستاد ولی اونم خیلی خوب بود ماساژم میداد کمک می‌کرد دردامو کنترل کنم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آریا قشنگم مامان آریا قشنگم روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
دیروز توی ۳۷ هفته ۴ روز دکترم گفت باید صبح بیای بستری بشی چون لگنت تنگه ۳ سانت هم باز شدی ولی جز کمردرد جزیی درد دیگه ای نداشتم، امروز صبح اومدم معاینه کرد گفت همون سه سانتی ولی برو بستری شو ساعت ۱۱ بستری شدم سرم بهم زدن با یه سیسی آمپول فشار کم کم دردام شروع شد بعد اومد گفت ۴ سانتی کیسه آبمو زد ساعت ۳ دیگه شدید شد فقط رو توپ ورزش میکردم تا یه ساعت اومد معاینه کرد گفت عالی شدی ۶ سانتی دیگه طاقت نداشتم رفتم رو تخت فقط داد میزدم یه کم دردم آروم میشد خوب بود ولی وای از اون لحظه که دردم میگرفت ولی خوب پیشرفت کردم آخرش حس مدفوع داشتم نگو فول شدم بچه داره میاد خلاصه با یه عالمه بخیه پسرم ساعت۶ به دنیا اومد نگم براتون که چه حس شیرینیه
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان هامین مامان هامین ۳ ماهگی
ولی همچنان دهانه رحمم پیشرفت نمیکرد مامام اومد چندبار محکم معاینه کرد رو توپ‌ نشستم بالا پایین پریدم شدت دردم رو۷۰ میرفت ولی توپ خیلی خوب بود یکم بعد شدم ۳ سانت دردام خیلی شدیدتر شد تا چهار سانت خیلی اذیت شدم جیغ و داد و بیداد گفتم اپیدورال میخوام گفت شب نمی‌زنیم اومد کیسه ابمو پاره کرد تا زودتر پیشرفت کنم تقریبا ساعت ۱۰ بود وقتی کیسه ابمو زد دردام فجیح شده بود جیغ و داد افاقه نمیکرد خودو میزدم اومد بهم اکسیژن وصل کرد اکسیژن حالمو بد کرد بالا اوردم خیلی حالم بد بود تا بعد کلی التماس بهم ی مسکن زد چشام داشت میرفت دیگه موقع درد بیدار میشدم سه بار چشام رفت باز آخر با ی حس زوری بیدار شدم داد زدم مامامو صدا کردم معاینه کرد گفت سر بچه داره میاد زور بزن سه چهارتا زور زدم بعد کوچولوم به دنیا اومد.
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان دلوین 🧸🥹 مامان دلوین 🧸🥹 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت اول..
من از روز شنبه درد داشتم.. بعد تحمل کردممممم تا یک شنبه.. یکشنبه
هم تحمل کردمم تا عصر از عصر ب بعد بی طاقت شده بودم یکم رفتم دستشویی دیدم ترشح یکم خونی تر دارم. بعد زنگ زدم ب ماما همراهم گف من مطبم بیا همین الان ک معاینه بشی و نوار قلب بگیرم. رفتم معاینه کرد میگه سه سانتی... نوار قلب بچه.. خوب بود. گفت برو تو اتاق ورزش ورزش کن رفتم.. ورزش کردم ی ساعت اومد بهم ورزش های مناسب و گف بعد گف بیا معاینه کنم. ۴ سانت شدم. گفت برو زایشگاه بستری شو.
رفتم و ماماهمراهمم اومد باهام بستری شدم.. بعد از ی ساعت دید پیشرفتی ندارم.. ی معاینه تحریکی کرد گف ساعت ۱۱ شب ۶ سانتی... و من ورزش کردم و درد کشیدم.
مشاهده ۱ پاسخ دیگر