۳ پاسخ

چجور باید زور بزنم من کلاسا نرفتم اونا میگن چیکار باید بکنیم؟؟

متوجه نشدم چرا نوشتی کاش زور نمیزدم

عزیزمممم🥺حالا چقد بود ریزه میزه خانوم؟

سوال های مرتبط

مامان ویهان مامان ویهان ۵ ماهگی
زایمان طبیعی ( پارت پنجم)
هر لحظه بالا می آوردم از درد ولی چیزی نخورده بودم فقط زرد آب بود
تو وان دراز کشیده بودم شماره مامانمم رو ازم گرفت جواب نداد و دوباره شماره بابام
مامانم جواب داد بهش گفت بیاد پیشم مامانمم اومد بالا سرم و من همش ناله میکردم نمی‌دونم اون لحظه ها خدا چه قدرتی بهم داده بود که می‌تونستم تحمل کنم من همینجور دراز کشیده بودم و درد ها بیشتر بیشتر میشدن مامانمم تحمل نکرد گفت من میرم بیرون بلندم کردن بردن دوباره اتاق درد و یه ماسک برام آورد زد گفت نفس های عمیق بکش شروع کردم هر نفسی میکشیدم انگار تو این دنیا نبودم نمی‌دونم حس میکردم حالت اغما دارم یهو نفس کشیدن یادم رفت اومد بلند بلند گفت نفس بکش نفس بکش و من به سختی دوباره نفس کشیدم هر دردی داشتم فقط و فقط نفس عمیق میکشیدم و همراه باهاش ناله از درد اومدن بالا سرم گفت خوابت گرفته گفتم آره و بهم گفت همراه درد بعدی زور بزن و زور زدم می‌گفت خیلی خوبه فقط فکر کن میخای مدفوع کنی به مقعد زور بزن دست برد داخل جیغ میزدم اون لحظه یه درد شدید داشت می‌گفت زور بزن سرش رو میبینم دوتا نمی‌دونم چنتا زور بود ول کردم گفت باز رفت بالا
بلندم کردن سمت اتاق زایمان اونجا می‌گفت زور بزن از درد داشتم کم می آوردم ولی گفتم تحمل میکنم می‌گفت هر چی زور نزنی بچه سخت تر و دیرتر میاد همراه با نفس و درد زور میزدم اونا هم با آرنج میزدن بالا شکمم که بچه بیاد پایین
بعد از چند دقیقه بود نمی‌دونم گفت سرش رو دیدم زور بزن زور بزن و گفت ده دقیقه دیگه میاد و شماره همسرم رو گرفت و چند بار اشتباه گفتم تا آخر درست گفتم و زنگ زد همون لحظه ها و دردها داشت میگفت بچه اومد و من فقط برام سلامتش مهم بود
مامان ترنم کوچولو🌸 مامان ترنم کوچولو🌸 ۱ ماهگی
خلاصه شد ساعت ۱۱ و نیم اینا زن عموم گفت چندتا زور محکم بزن تا بریم رو تخت اصلیه زایمان من دردام کوتاه بود همین که میومدم زور بزنم وسط زور زدنم دردام میرفت دیگه توان زود زدن نداشتم کسایی که زایمان دومشونه میدونن منظورم چیه تا تجربش نکنی نمیفهمی..اینجوریه که وقتی اون چند ثانیه دردت میگیره درده باعث میشه بتونی زور بزنی وقتی دردت میره دیکه نمیتونی زور بزنی خلاصه نمیتونستم درست زور بزنم زن عموم میگفت دارم موی نینیو میبینم توروخدا زور بزن ول نکن منم تا زور میزدم دردام میرفت و میگفتم نمیتونم بخدا نمیتونم زن عمومم میگفت تو میتونی تو میتونی دلم میخواست بزنمش🤣🤣دیگه بلاخره اخر کار به زووور چندتا زور محکم زدم که دیگه گفت بلندشو بریم رو تخت زایمان رفتم رو تخت چهار پنج تاهم زور اونجا زدم که دیگه با قیچی برش زد یکم و گفت زور بزن زور زدم گفت نه کم زور بزن زیاد پاره میشی نفس عمیق بکش دوباره زور بزن…وقتی برش میزنن حواستون باشه یهو زور نزنین زایمان اولی ها چون پاره میشین الکی باید یکم زور بزنین ول کنین نفس عمیق بکشین دوباره یکم زور بزنین بچه اروم اروم میاد بیرون وقتیم میاد بیرون مثله ماهی لیز میخوره خیلی باحاله🤭همین که بچه میاد بیرون کلللل دردات میره انگار یه زمانیییی درد داشتی که اصلا یادت نمیاد🥹بعدم زن عموم دخملمو گذاشت رو شکمم کلی نازش کردم😋💖تجربه زایمانم خوب بود چون مامای همراه داشتم بهترم این بود که زن عموم بود خیلی صبور و مهربون واقعا خیلی بهم لطف کرد🥰❤️ دخملمم ۲ کیلو و ۷۰۰ بود وزنش😋بخیه هم کم خوردم یکی دوتا نیاز داشت ولی به زن عموم گفتم دقیق بدوز برام بدریخت نشه چهارتا ریز برام زد😁
درکل تجربه خوبی بود خاطره خوبی ازش دارم پرسنل هم خیلی مهربون بودن🥰
مامان دخمل کوچولو🩷💗 مامان دخمل کوچولو🩷💗 ۳ ماهگی
#پارت-پنجم
من یکم با تاخیر میزارم ولی سعی میکنم دستم خلوت شد بزارم
ماما همراه که معاینه کرد دکتر اومد دکتر فوق العاده خوش رو و خلاصه جذاب که معاینه کرد گفت سر بچه رو حس میکنم
بعدش گفت مامان خوشگل یه چند تا زور بزنی سرش بیاد پایین تر میبریمت رو تخت زایمان
منم دردم خیلی زیاد بود فقط جیغ میزدم
دردم میگرفت جیغ میزدم و وقتی ول میکرد حالم خوب میشد
ماما همراهم همش باهام خوش برخورد بود موهامو ناز میکرد میگفت موهای دخترتم مثل خودت خوشگل میشه موهات مثل راپونزله😂
خلاصه دکتر موند بالا سرم و میگفت با دست رونتو نگه دار هر وقت دردت گرفت و کل نفستو زور بزن ول نکن
بچه ها تو زایمان طبیعی جیغ زدن فقط دردو بیشتر میکنه و ادمو کم جون میکنه
فقط تنفس بگیرین خیلی کمک میکنه هم تو درد هم زور زدن
من یه چند تا زور زدم گفتم دروغگوها همش میگین یه زور بزن الان بچه میاد پس کوووو
یهو دکتر جذاب خودمون که یه پیرن خوشگل سرخابی پوشیده بود دوباره اومد معاینه کرد گفت ببرینش اتاق زایمان
ماما همراهم به همراه یه کمک پرستار منم بردن رو تخت زایمان و کمک کردن بخوابم
اتاق زایمان انگار ارامش داشت بالای سرم یه تصور مهتابی که شکوفه گل بود که ارامش میداد
وقتی خوابیدم رو تخت اومدن معاینه کردن دکترم گفت فقط رونتو بگیر دردت گرفت زور بزن ول نکن فقط زور بزن
منم زور میزدم ولی میگفت زور گلو نزن وقتی مدفوع میکنی چجوری زور میزنی اونجوری زور بزن
مامان کشمش مامان کشمش ۲ ماهگی
پارت 5
اینجا دیگه از بس از اون گازه رو استفاده کردم احساس گیجی و بی حالی کردم رو تخت دراز کشیدم موقع که دردا ول میکرد یه حس سبکی خوبی داشتم تا موقعی که احساس دفع کردم ماما رو صدا کردم اومد چک کرد گفت سر بچه داره میاد رو دو پا حالت دسشویی رو تخت بشین من نشستم زیاد احساس راحتی نمی‌کردم گفت که دراز بکش رونتو تو دستت بگیر موقع درد مثل مدفوع کردن زور بزن البته من فیلما نحوه زور زدن و اینا رو نگا کرده بودم وقتی توضیح میداد متوجه منظورش شدم زور اول دوم خوب بود بعدش واقعا سر بچه رو حس میکردم و موقعع زور ناله میکردم که گفت انرژی و نفستو نگه دار و فقط رو زور زدن با همه توان تمرکز کن که زود تمام شه منم تمام سعیمو کردم که همین کارو کنم دقیق مثل موقعی که ببخشید آدم یوبوست میگیره زور میزدم ولی اینجا دیگه وقتی انقباضم نداشتم سر بچه حس میشد و احساس میکردم الان پاره میشم صدا کردم که من واقعا دارم جر میخورم یکی بیاد پیشم که اومد معاینه کرد و گفت هنوز جا داری دیگه فقط تمام تلاشم و میکردم که فقط زور بزنم زودتر تمام شه وسطش دیگه اینقد فشار داد که مامانمو حتی صدا کردم 😂😁منی که نمی‌خواستم صدامو بشنوه
که اومد معاینه کرد گفت دیگه بریم اتاق زایمان دستمو گرفت منو یواش برد کنار تخت زایمان و گفت زور نزن و اینجا خدا رو شکر نگا کرده بودم که چطوری با نفس کشیدن حس زورمو کنترل کنم و زور نزنم
مامان نیل آی🩷 مامان نیل آی🩷 ۵ ماهگی
زایمان طبیعی ۴ ،همینطوری که جیغ میزدم و سعی میکردم با تنفس تحمل کنم دوباره ماما اومد معاینه کرد گفت ۵ سانتی اما آمپول بی دردی تموم شده و نداریم بهت بزنیم (بیمارستان ولیعصر تبریز )تبریزیا حواسشون باشه که چقدر بی مسئولیت این بیمارستان ،اینو که شنیدم دیگه داغون شدم رسما خودمو باختم گفتم چه جوری قراره من این همه دردو تحمل کنم ،چاره دیگه نداشتم اون لحظه تند تند نفس میکشیدم هی میرفتم سرویس رو کمرم آب داغ میریختن و دست و پام میلرزید از درد شدید و موقع دردا انگار از حال میرفتم یه حالی میشدم که معاینه شدم گفت ۸ سانتی رفتم رو تخت زایمان و به دکترم گفتن بیاد و اومد بالا سرم از شدت درد نمیتونستم برم رو تخت زایمان و همسرم پیشم بود و خیلی شدید جیغ میزدم کل بیمارستان صدای جیغ من بود و حس زور داشتم احساس میکردم مقعدم داره پاره میشه ،اما نباید زور میزدم و این خیلی سخت بود تا اینکه دکترم اومد و گفت هر وقت زور داشتی پاهاتو بگیر و سرتو بیار جلو به نینی نگاه کن و زور بده و گفت زور بده اگه مدفوع کنی نینی هم میاد منم یه زور خیلی شدید دادم که مدفوع کردم اما خبری از نینی نبود
مامان آنیا🫠🦋 مامان آنیا🫠🦋 روزهای ابتدایی تولد
هنوز ۳ سانتی گفتم ایوای پس چرا باز نمیشم من اینجا دیگه دردم جوری بودکه تمام تنم داشت از درد میلرزید و اصلا نمیتونستم کنترلش کنم و داشتم گریه میکردم که به دکترا میگفتم این سرم و ان اس تی رو ازم قطع کنید میخوام برم خونمون من اصلا نمیخوام بزام😆😆میگفتن باشه یکم دیگ قطع میکنیم،دیگه از ساعت ۷ به بعد دردم وحشتناک شد که برام گاز بی دردی اوردن که واقعا عالی بود گفتن هروقت درد داشتی مثل قلیون اینو بکش که اون خیلی به دادم رسید،نزدیک ساعت ۸ دیگه حس مدفوع داشتم و درد بسیااااااار شدید و غیر قابل وصف ک ماما اومد معاینه کرد گفت دیگه گازو بزار کنار هروقت دردت گرفت فقط زور بزن،(خیلی بد بود)
دیگه منم همین کارو کردم انقد دردم زیاد شد ک هی جیغ میزدم میگفتم من دارم میمیرم،توروخدا یکاری بکنید که اومدن دوباره معاینه کردن گفتن ۹ سانتی ففط زور بزن،ک دیگ وقتی زور میزدم حس میکردم سرش داره میاد بیرون و من دارم جر میخورم🥲
که دیگ جیغ زدم گفتم بخدا سرش اومداگه بیرون ک اومدن دیدن بعله وقتشه و بردن اتاق زایمان یه زور زدم ی بیحسی زد و برش زد و دقیقا با دوتا زور بعدی آنیا جانم بدنیا اومد🫠😍ک دراوردن همونجوری خیس گذاشتن رو شکمم و انگار که تموم دردام همونجا تموم شد و بهترین حس دنیا بود،🥰این تجربه منه که به اصرار دوستان گذاشتم❤️
مامان نورا مامان نورا ۴ ماهگی
مامان آقاعلی مامان آقاعلی روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی 4
با کلی معاینه و درد و زور زدن ها بچه وارد لگن شده بود حس میکردم قشنگ ی چیز گرد توی لگنم با هر انقباض باید زور میزدم قشنگ حسش میکردم فشار میاد به اون جسم گرد که انگار گیر کرده بود ذره ذره حرکتشو می‌فهمیدم ماماها میگفتن داریم موهاشو می‌بینیم انگار بیشتر انرژی گرفتم برای زور زدن با اینکه بی حسی هم بودم ولی حس میکردم لگنم داره از هم متلاشی میشه
دیگه از شدت دردا فقط التماس خدا رو میکردم بچم زودتر به دنیا بیاد و فقط بزای اینکه ازین دردا راحت بشم بیشتر زور میزدم و حرف های ماما همراهم دقیق اجرا میکردم میگفت بین انقباض ها نفس بکش و موقع انقباض ها تا 10 بشمار و زور بزن و تا وقتی درد داری این کارو ادامه بده
دیگه دقیقه های آخر دردم وحشتناک شده بود که تمام بدنم انگار باهم گرفته بود دکترم که برش زد ی لحظه حس کردم مثل اینکه روحم از بدنم کنده بشه بی حس شدم برای ی دقیقه ی حالتی مثل اینکه ی ماهی لیز بخوره از دستت با سرعت حس کردم لیز خورد بچه اومد بیرون حتی بند نافش هم حس کردم دیگه انگار سبک شدم و ی نفسی کشیدم ولی دردام دوباره شروع شد دکترم داشت بخیه میزد که فکرکنم بی حسی ام داشت کم کم از بین می‌رفت می‌فهمیدم سوزنو فرو میکنه و میکشه که دوم سومی بود که داد زدم دارم درد و سوزش بخیه زدن حس میکنم همین جور که داشتم داد میزدم دارم حس میکنم بیهوشم کردم 😅
مامان دخمل کوچولو🩷💗 مامان دخمل کوچولو🩷💗 ۳ ماهگی
#پارت-ششم
منم همش میترسیدم مدفوع کنم میگفتم من دستشویی دارما یه وقت مدفوع نکنم که پرستارا و ماما همراهم گفتن ما خوشحال میشیم مدفوع کنی اینجوری میفهمیم که درست زور میزنی و بچه میاد و گفتن که کلا مدفوع نکنی نمیشه همه مدفوع میکنن
منم روحیه گرفتم گفتم ول کن مگه اینا منو میشناسن که من خجالت بکشم من دو روز دیگه بیام اینا دیگه منو یادشون نیست که کلی ادم میاد برا زایمان
خلاصه خیلی شدید زور میزدم و چند تا جیغ بلند سر میدادم که کرک و پر اونایی که قرار بود زایمان کنن ریخته بود😂😂
بعدش دکترم میگفت زور بزن و زورتو ول نکن
جوری زور میزدم که نفسم میرفت لبام گز گز میکرد
بعدش دست ماما همراهمو گرفته بودم سرمم میاووردم بالا ولی میگفتن سرتو بالا نیار تا لگنت جمع نشه
بعدش دکتر معاینه کرد گفت داره میاد زور برن زور نزنی بچت خفه میشه منم دیگه هیچی برام مهم نبود فقط زور میردم بعدش یه سوزن اووردن زدن دقیقا کنار واژن که دردم گرفت ولی اعتنا نکردم
یهو همون دختره یه قیچی اوورد واژنمو برش داد بی حس نشده بودم دقیقا میفهمیدم پوستمو میبرید جیغ زدم گفتم توروخدا نکن بی حس نشده میفهمم
بعدش دیگه کار خودشو کرده بود بهم گفتن زور بزن منم زور زدم یهو حس کردم یه چیز سفت داره میاد بیرون یهو سر نینیمو کشید بیرون و یکم بعد بدنشو و دخمل قشنگمو گذاشت رو شکمم 🥺💕
خیلی تنش نرم بود احساس خیلی قشنگی داشتم دستمو کشیدم رو پشتش شدید گریه میکرد و صدای گریه اش با صدای اذان یکی شده بود
نینیمو بردن اون کنار نافش اینارو چک میکردن
شکممو فشار دادن جفتم بیاد و هر چقدر سرفه کردم نیومد که نیومد یعنی میخاستم جیغ بزنم
بعد دکترم گفت جفتت چسبیده
مامان هامین💙🧿 مامان هامین💙🧿 ۴ ماهگی
دوباره ماما اومد و بین انگشت شصت دستم رو ماساژ داد و گفت برای اینه که انقباض داشته باشی و روند زایمان زودتر طی بشه...
ساعت ۷ بود که شیفت بیمارستان عوض شد و منو تحویل یه ماما دیگه دادن اون اومد دوباره منو معاینه کرد و گفت خوبه ۷و۸ سانته و همون موقع کیسه آب منو پاره کرد و یه آب گرم خیلی زیادی از من ریخت روی تخت و گفت مثانه آن هم پره و نمی‌دونم چکار کرد که من بی اختیار تموم ادرارم خالی شد همه ماماها اومده بودن دورم و از اینکه اینقدر زود پیشرفت کردم تعجب کرده بودن و خوشحال بودن....
از بعداز اینکه کیسه آبم رو پاره کرد دردام بیشتر شد و من باز با تنفس سعی میکردم کنترل کنم اما دیگه کم کم نمیتونستم و ماما بالای سرم بود ملا و هی معاینه میکرد که گفت فول شدی و دهانه رحمت کامل بازه ...
بهم گفت به پهلو بخواب و یه پات رو جمع کن داخل شکمت و با دوتا دستت بگیر و محکم زور بزن.... من راه درست زور زدن رو بلد نبودم و واقعا اینجا اذیت شدم چون نمی‌دونستم چجور زور بزنم با هر انقباضام زور میزدم تا اینکه گفت به کمر سو دوتا پات رو بگیر و سرتون بیار تو سینه و زور بزن....
مامان امیرعلی جیگر مامان امیرعلی جیگر ۴ ماهگی
زایمان ..اخری..گفت برو دستوشیی گفتم وایستا انقباض بگیره ماساژ بده بعد برم بعد انقباض رفتم کارم تموم شد انقباض گرفت امد داخل دستشویی ماساژ داد دستامو شستم دوباره انقباض گرفت باسنمو تکون می‌دادم ماساژ میداد ...بعد معاینه کرد شدم 8 سانت دراز کشیدم یه دارویی دیگه با سرنگ داخل واژنم زد بین انقباضا بعدش حالت سجده رفتم این خیلی سخت بود گفت میخوای انجام نده سخته گفتم نه شنیدم خییلی خوبه انجام میدم گفت آفرین...بین دردا بهش میگفتم خدا خیرت بده بهتر تصمیم عمرم بود بهت گفتم بیا هی دعاش می‌کردم ساعت 12 فول شدم بقیه ماما آمدن پنج بار زنگ دکتر زدن دکتر جواب نداد گفت نترسی خودم بچتو دنیا میارم نمیزارم بقیه بهت دست بزنن تجربشون کمه ...بعد اتاق شلوغ شد پاهام گذاشتم بالا درد خیلی شدید بود گریم گرفت سعی کردم نفس عمیق بکشم میگفت زور بزن گفتم وقت زور زدنه گفت آره عزیزم زور بزن تمام نفسمو جمع میکردم صدامو خفه میکردم زور میزدم بعدش بین دردا با صدای بلند گریه میکردم بقیه میگفتن زور بزن ماما میگفت کارش نداشته باشید گفتم انقباض بگیره زور میزنم باز صدامو خفه میکردم زور میزم طولانی و شدید باز انقباض ول میشد شدید داد میزدم گریه میکردم دوباره انقباض..آخرش زور داد گفتن ول نکن عمیق زور دادم ول نکردم تا دنیاش آوردن ساعت 12 و رب ..گذاشتن رو شکمم گفتم عههههه چقد کوووچووولوووو و زشتههههه🤣🤣🤣🤣بعدش خندیدم گفتم زشت من بالاخره دنیات آوردم دست خودته دنیا نیای جیگرم...بعدش ماما می‌خندید میگفتن دو کیلو و نیم هم نمیشه بعد زایمان جفت هم خودش امد اصلا زور نزدم ...موقع بخیه خییلی درد داشت گفت برات ترمیمی زیبایی می‌زنم گفتم بزن ..ولی خییلی درد داشت
مامان کنجد خانم🩷 مامان کنجد خانم🩷 ۴ ماهگی
پارت پنجم
ولی خودمو شل میکردم همش نفهمم بعد ۴۰ دیقه شدم ۷ سانت ساعت ۲ و خورده ای بود فک‌کنم وایی دردهام به اوجش رسیده بود تا شدم ۸ سانت بعداون دیگه ان اس تی نمیگرفتن فقط صدای قلبو میذاشتن دردهای بعداز ۵سانت خیلی بد بود ولی خوبیش این بود من تندتند پیشرفت میکردم و امیدداشتم زودتر تموم بشه
دردهام شدید و شدید ترشده بود راستی بعد زدن کیسه اب یهو بدنم حس کردم داره بیحس میشه دستام حس میکردم میخواد کج بشه اون کارآموز دستامو ماساژ میداد درست بشه
بعداز ۸سانت دیگه همراه انقباض ها و دردها زور میومد اومد معاینه کرد گفت پاشو سجده بخواب و زور بده با انقباضات زور میزدم دوباره بعدچنددقیقه معاینه کردگفت افرین مامان افرین چیکارکردی بادستش واژنمو باز میکرد و میگفت زور بزن درحدی زور میزدم رگهای شکمم میزد بیرون بلندم کردن و گفتن حالت دستشویی ایرانی بشین زور بزن زور که میزدم من به مقعدم فشارمیومد و مدفوع کردم متاسفانه‌اکاراموز تمیز میکرد ازش کلی عذر خواهی کردم و میگفت توبهش فکر نکن داری درست پیش میری داری درست زور میزنی
زور که زدم حدود ۵ دیقه نشد زورهام که گفتم واییی یچیزی دارع میاد واقعا سرش دیده میشد سریع بلندم کردن