از صبح کلی برنامه ریزی کردم
میزم رو دستمال کشیدم 🧻
خودکارو دفترم رو آماده کردم 🎀
حتی یه نوشیدنی جدید آماده کردم 🧋
و بی صبرانه منتظر بودم که ساعت 6 بشه
که کلاسم شروع بشه ☺️
ساعت 5/45 شد ...
حسین جون گریه کرد
شیر خورد
بعد پی پی کرد 😂
شستمش💦
گذاشتمش توی تختش
بلافاصله شروع کرد جیغ بنفش زدن 😂
و شد این چیزی که در تصویر می‌بینید
اومدیم دوتایی وسط پذیرایی دراز کشیدیم
یه دستم شیشه شیر بود یه دستم خودکار 😄
تا آخر کلاس همزمان که می‌نوشتم ...
شکمش رو ماساژ میدادم ...
یهویی به خودم اومدم دیدم من همون فاطمه قبلم؟؟؟
باورم نمیشد این منم!!
صبور ترررر ، با عرضه ترررر ، تند و فرز ترررر
من همونم که اگه موقع کلاسم گوشیم زنگ می‌خورد عصبی میشدم !!!
الان هزاربار حسین رسیدگی بخواد میرم پیشش بدون اینکه عصبی بشم ...
و هر لحظه بیشتر متوجه میشم خدا چقدر با اومدن کوچولوهامون به ما توانایی داده چقدر قوی تر شدیم انگار 💛
یه روزی میاد بزرگ شدن ، دیگه نه گریه میکنن نه بهونه میگیرن
نه دشستویی میکنن و نه ...
دیگه اون موقع خونه مرتبه و غذا روی اجاق ...
اما دیگه نور دیده هامون این بوی قشنگگگگ رو نمیدن
دیگه انقد معصومانه موقع شیر خوردن نگاهمون نمیکنن
دیگه انقد کوچولو نیستن
هعییی🥺🥺💜💜🎀🎀

تصویر
۲۳ پاسخ

گریم گرفت چقدر قشنگ‌نوشتی😭

خداااا
چقدر تو‌مثبت اندیشی
دلم خواست🥹🫶🏻

بهم درخواست میدی

چرا دلم گرفت😔😔😔کاش همینقدری بمونن

عزیزم😍🥹🥹

من چرا دارم گریه میکنم 😭😭😭

نگوووو هنوز این دوران نگذشته میگم دلم براش تنگ میشه🥺❤️

چقدر تاپیک قشنگی بود.... بهت افتخار میکنم🌹

دقیقااا منم به همینا فکر میکنم و قطعا الان دلم برای نوزادی های پسرم تنگ شده ولی تا میتونم با ماهلین عشق میکنم

منی ک فردا نمیتونم برم دانشگا و لعنت میفرستم ب خودم و ساحل و همه

اگه میشه خلاصه هاتو برام بفرست اخرشو نبودم 💗

سلام عزیزم خداقوت 😍 من تا ساعت ۷ و خورده ای بودم بعدش مهمونی دعوت بودیم باید میرفتم... وبینار ضبط میشه ؟ چقد دوس داشتم هر دوشونو قشنگ صحبت میکردن ممنون که بهمون گفتی

دختر تو کنار معلمی نویسندگی‌ رو هم ادامه بده به خدا حیف میشی🥹

عزیزم چقدر آموزنده بود😍🥹
ایشالا منم انقد صبور بشم

سلام چطوری عزیزم خوبی؟

چقدر قشنگگگگ😍😍

جلسه چی

مبشه خلاصه هاتو بزاری🥰🥰🥰

منکه توانایی جدیدی پیدا نکردم فقط عصبی تر شدم و ب فکر اینم بیخیال دانشگاهم بشم 😑😑😑

💖💖💖

چه کلاسیه مامان حسین جون؟

هعععی 🥲

خیلی جلسه تون خوب بود منو و شوهرمم در حالی که بچه رو روی پام میخوابوندم گوش میکردیم

سوال های مرتبط

مامان نی نی مامان نی نی ۲ ماهگی
پارت2
دیگه رفتم دراز کشیدم گفتم نمیشه معاینه نکنید من نرفتم زایمان طبیعی که این چیزارو نکشم گفتن نه باید ببینیم دهانه رحمت چقدر باز شده میتونیم صبرکنیم دکترت بیاد یا نه اورژانسی عملت کنیم که معاینه کرد منم باوجود اون دردایی که مثل پریودی بود میگرفت و ول میکرد معاینش برام دردناک بود که معاینه کرد و گفت یک سانتی میتونیم صبر کنیم ولی کیسه ابت نشتی داره دیگه ان استی وصل کردن بهم که ضربان قلب بچه و چک کنن دیگه زنگ زدن به دکترم و دکترمم گفت من تا ساعت ۴ میتونم بیام منم ساعت یک و نیم ظهر بود که رسیده بودم بیمارستان مجبور بودم یه دو سه ساعتی اون درد و تحمل کنم مثلا سزارین انتخاب کردم ک درد نکشم ک اخرم درد طبیعی کشیدم منم هی خوابم میبرد باز یهو درد میگرفت میپریدم دستامو مشت میکردم فشار میدادم تا اون درد کوفتی تموم بشه دردش بیشتر از درد پریودی ولی دقیقا همون نوع درد ولی خیلی بیشتر بعد در حد سه دقیقه میگرفت ول میکرد انگار نه انگار تا یک ربع بعد دیگه داشت فاصله دردام کوتاه میشد و تایمش طولانی تر منم تو یه اناق تنها نه گوشی همراهم بود نه چیزی مادرم و همسرمم پشت دره اتاق زایمان بودن...
مامان 🤍🫧نها مامان 🤍🫧نها ۲ ماهگی
🌿تجربه زایمان سزارین
پارت دوم
ساعت تقریبا ۱۲شب بود که دیگه گفتن میریم سراغ آمپول فشار 😖
یه ساعت که تقریبا گذشت اصلا دردی نیومد سراغم حالا منم داشتم می‌خندیدم میگفتم آمپول فشار که میگن اینه
با خودم گفتم این که اصلا درد نداره😅 واقعیتش من فکر میکردم زودی آدم با آمپول فشار درد شدید میگیره ولی خبر نداشتم که قراره کم‌کم دردام شروع بشه😑همین که یه ساعت دیگه گذشت درد ها شروع شدن
حالا درد ها از اون اول کم ولی قابل تحمل بود 🥺
یه چیزی اینکه من چون کلاس آمادگی زایمان رفتم نامه بهم دادن که تا وقتی که فول شدم یعنی به ده سانت رسیدم میتونم همراه داشته باشم واسه همین ساعت۱۲شب دیگه مامانم اومد پیشم 😌
رفتم یکم پیاده رویی کردم دیگه دردها داشتن زیاد میشدن حالا این به کنار که هر نیم ساعت یکبار ماما معاینه میکرد که خودش مث یه عذاب بود 😭
ساعت نزدیک ۵صبح بود که دو سه تا ماما اومدن بالا سرم از این چراغ ها هس که تو اتاق عمل روشن میکنن و نور زیادی هم داری حالا اسمش رو نمی‌دونم از اون رو آوردن بالا سرم روشن کردم یکی از ماما ها رفت دستگاه آورد یعنی جوری اومدن بالا سرم فک کردم میخوان عمل جراحی چیزی انجام بدن 😣
کیسه آبم رو مثل وحشی ها پاره کردن همین که تکون هم می‌خوردم ماما سرم داد میزد می‌گفت مگه نمی‌گم تکون نخور اصلا جوری داد میزد که تموم بدنم می‌لرزید
تموم بدنم شروع کردن به لرزیدن اصلا نمی‌تونستم خودم کنترل کنم مادرم رو فرستادن بیرون کارشون که تموم شد با صدای بلند مادرم رو صدا زدم 😞
مادرم که اومد تو اتاق هم بدنم می‌لرزید هم داشتم مثل ابر گریه میکردم خیلی سخت بود تموم تخت خیس شده بود
بعد پاره شدن کیسه آب دردهایم بیشتر شد معاینه که کردن گفتن یه دوسانتی باز شدی 😶
مامان آراد مامان آراد ۲ ماهگی
سلام مامانا خوبین🌹❤️
خانما من به بچه م از بدو تولدش شیر خشک گیگوز دادم تا الان که ۳۲ روزشه، یه شیر خشک آبتامیل همون اول تولدش خریده بودم تو خونه داشتم گفتم تا حیف نشه اومدم برای سه چهار روز در حد ۶.۷ وعده از اون بهش دادم، تو همون سه چهار روز دیدم بچه م یبوست شدید گرفت طوری که موقعی که معذرت میخوام میخواس پی پی کنه شدید گریه میکرد و جیق می‌کشید و زور میزد😔 و خلاصه اصلا این شیر آپتامیل بهش نساخت، دیگه دیدم اینطوریه حرصم گرفت و کلا ریختمش بیرون و از همون شیر خودش که گیگوز بود بهش دادم، ولی از اون روز که شروع کردم شیر خودشو بهش دادم بچه م انگار اسهالی شده😔، یعنی طوری که دو سه وعده شیر بهش میدم پشتش پی پی میکنه😔، یعنی در یه روز حدود 7.8 بار میشه که پی پی میکنه😔، حجمش بالا نیس تعداد دفعاتش زیاد شده😔، قبلا در روز یه بار بود ولی الان اینطوری😔، این اسهاله دیگه؟ و بعد یه چیز دیگه هم که هست از زمانی که دوباره شیر خودشو بهش دادم و اسهال شده خیلی کم خواب شده و زیاد گریه و بی تابی میکنه😭، به نظرتون تا پس فردا که دکترش بیاد و نوبتش بشه ببرمش دکتر، چیکار کنم؟😞 فکر می‌کنید چرا اینطوری شد؟ این شیر که بهش می‌ساخت آخه😞
مامان آراد مامان آراد ۲ ماهگی
سلام مامانا خوبین🌹❤️
خانما من به بچه م از بدو تولدش شیر خشک گیگوز دادم تا الان که ۳۲ روزشه، یه شیر خشک آبتامیل همون اول تولدش خریده بودم تو خونه داشتم گفتم تا حیف نشه اومدم برای سه چهار روز در حد ۶.۷ وعده از اون بهش دادم، تو همون سه چهار روز دیدم بچه م یبوست شدید گرفت طوری که موقعی که معذرت میخوام میخواس پی پی کنه شدید گریه میکرد و جیق می‌کشید و زور میزد😔 و خلاصه اصلا این شیر آپتامیل بهش نساخت، دیگه دیدم اینطوریه حرصم گرفت و کلا ریختمش بیرون و از همون شیر خودش که گیگوز بود بهش دادم، ولی از اون روز که شروع کردم شیر خودشو بهش دادم بچه م انگار اسهالی شده😔، یعنی طوری که دو سه وعده شیر بهش میدم پشتش پی پی میکنه😔، یعنی در یه روز حدود 7.8 بار میشه که پی پی میکنه😔، حجمش بالا نیس تعداد دفعاتش زیاد شده😔، قبلا در روز یه بار بود ولی الان اینطوری😔، این اسهاله دیگه؟ و بعد یه چیز دیگه هم که هست از زمانی که دوباره شیر خودشو بهش دادم و اسهال شده خیلی کم خواب شده و زیاد گریه و بی تابی میکنه😭، به نظرتون تا پس فردا که دکترش بیاد و نوبتش بشه ببرمش دکتر، چیکار کنم؟😞 فکر می‌کنید چرا اینطوری شد؟ این شیر که بهش می‌ساخت آخه😞
مامان آراد مامان آراد ۲ ماهگی
سلام مامانا خوبین🌹❤️
خانما من به بچه م از بدو تولدش شیر خشک گیگوز دادم تا الان که ۳۲ روزشه، یه شیر خشک آبتامیل همون اول تولدش خریده بودم تو خونه داشتم گفتم تا حیف نشه اومدم برای سه چهار روز در حد ۶.۷ وعده از اون بهش دادم، تو همون سه چهار روز دیدم بچه م یبوست شدید گرفت طوری که موقعی که معذرت میخوام میخواس پی پی کنه شدید گریه میکرد و جیق می‌کشید و زور میزد😔 و خلاصه اصلا این شیر آپتامیل بهش نساخت، دیگه دیدم اینطوریه حرصم گرفت و کلا ریختمش بیرون و از همون شیر خودش که گیگوز بود بهش دادم، ولی از اون روز که شروع کردم شیر خودشو بهش دادم بچه م انگار اسهالی شده😔، یعنی طوری که دو سه وعده شیر بهش میدم پشتش پی پی میکنه😔، یعنی در یه روز حدود 7.8 بار میشه که پی پی میکنه😔، حجمش بالا نیس تعداد دفعاتش زیاد شده😔، قبلا در روز یه بار بود ولی الان اینطوری😔، این اسهاله دیگه؟ و بعد یه چیز دیگه هم که هست از زمانی که دوباره شیر خودشو بهش دادم و اسهال شده خیلی کم خواب شده و زیاد گریه و بی تابی میکنه😭، به نظرتون تا پس فردا که دکترش بیاد و نوبتش بشه ببرمش دکتر، چیکار کنم؟😞 فکر می‌کنید چرا اینطوری شد؟ این شیر که بهش می‌ساخت آخه😞
مامان آراد مامان آراد ۲ ماهگی
سلام مامانا خوبین🌹❤️
خانما من به بچه م از بدو تولدش شیر خشک گیگوز دادم تا الان که ۳۲ روزشه، یه شیر خشک آبتامیل همون اول تولدش خریده بودم تو خونه داشتم گفتم تا حیف نشه اومدم برای سه چهار روز در حد ۶.۷ وعده از اون بهش دادم، تو همون سه چهار روز دیدم بچه م یبوست شدید گرفت طوری که موقعی که معذرت میخوام میخواس پی پی کنه شدید گریه میکرد و جیق می‌کشید و زور میزد😔 و خلاصه اصلا این شیر آپتامیل بهش نساخت، دیگه دیدم اینطوریه حرصم گرفت و کلا ریختمش بیرون و از همون شیر خودش که گیگوز بود بهش دادم، ولی از اون روز که شروع کردم شیر خودشو بهش دادم بچه م انگار اسهالی شده😔، یعنی طوری که دو سه وعده شیر بهش میدم پشتش پی پی میکنه😔، یعنی در یه روز حدود 7.8 بار میشه که پی پی میکنه😔، حجمش بالا نیس تعداد دفعاتش زیاد شده😔، قبلا در روز یه بار بود ولی الان اینطوری😔، این اسهاله دیگه؟ و بعد یه چیز دیگه هم که هست از زمانی که دوباره شیر خودشو بهش دادم و اسهال شده خیلی کم خواب شده و زیاد گریه و بی تابی میکنه😭، به نظرتون تا پس فردا که دکترش بیاد و نوبتش بشه ببرمش دکتر، چیکار کنم؟😞 فکر می‌کنید چرا اینطوری شد؟ این شیر که بهش می‌ساخت آخه😞
مامان نی نی مامان نی نی ۲ ماهگی
دیگه اوردنم جلو در اتاق عمل همسرمو صدا زدن گفتن خدافظی کن و بریم که من تا همسرمو دیدم زدم زیرگریه که همسرم گفت گریه نکن قراره بری با دخترمون برگردی و یه لحظه ام از پشت در مامانمو دیدم و بردنم دیگه اونجا تازه فهمیدم استرس یعنی چییی فقط گریه میکردم ولی خدایی کادر اتاق عمل خیلی باهام شوخی میکردن دستیار دکتر یه پسر جوون بود گفت چرا گریه میکنی گفتم استرس دارم گفت استرس نداشته باش دیگه از رو ویلچر بلندم کردن گفتن بشین رو تخت اتاق عمل بلند که شدم انداره دوتا پارچ ازم اب ریخت که همون پسره گفت وای سوند دراومد بعد پرستاره گفت نه کیسه ابش پاره شد پسره به من نگاه کرد و گفت نترس منم کیسه ابم پاره شده اونجا دیگه خندیدم همون لحظه دکترم درو باز کرد سلام کرد با من یه بای بای کرد رفت لباساشو بپوشه نگاه کردم به ساعت دقیق ساعت چهار بود دیگه پرده و وصل کردن متخصص بیهوشی گفت دستاتو بزار رو زانوت سرتم قشنگ بده پایین طوری که چونت بچسبه به سینت و خودتو شل کن اصلا تکون نخور من فک میکردم چقدر بیحسی درد داره اصلاااا متوجه نشدم یهو گفت درازبکش