۱۴ پاسخ

عزیزم من هیچ وقت کسیو قضاوت نمیکنم جون قطعا نمیدونم اون مادر توی چه وضعیتی بوده و چه روزی رو گذرونده من مادر صبوری هستم ولی یکبار پسرمو بردم دکتر و بعد باید می‌بردم بیمارستان بابت عکس ریه و باز برمیگردم دکتر بعد داروخونه باز کرایه دستگاه برای داروهاش و پول هم کم داشتم همسرم در دسترس نبود و بدتر از همه روز اول پریودم بودم و شدیدا درد داشتم اینا رو با دوتا بچه ی ۶ و ۳ ساله تصور کن آخروقت واقعا کلافه بودم عصبی بودم و خسته
پسرم افتاد زمین و خیلی بد دعواش کردم حتی زدم روی دستش شاید کسی اون صحنه رو میدید میگفت چه مامان بدی واسه یه افتادن ساده بچه رو دعوا کرد ولی هیچکی ساعات قبل و حال منو نمیدونست

این یه معضل همیشگی و طبیعیه
بچه ها خیلی وقتا احساس ناامنی دارن یا خجالتی هستن همراهی نمیکنن والدین هم حق دارن عصبانی بشن
ولی خوش به حال والدینی که درکشون اونقدر بالاست که سخت نمیگیرن و بچه رو تو جمع دعوا نمیکنن پرچم شون بالاست

دختر من خیلی پیش اومده همکاری نکنه جوریکه یبار حتی داخل اتاق دکتر نیومد همچین چیزی نگفتم
حالا وضعیت اونا هم اینجور بود که راه دور بخاطر بچه اومده بودن شاید پول ویزیت دکتر هم واسشون سخت دراومده بود بعد اینهمه راه و هزینه کنن بچه دهنش باز نکنه که بتونن نتیجه درمان درست داشته باشن این واسه وضعیت اونا خیلی اعصاب خوردیه ولی این حرفا قشنگ نیست البته همینجا هم ادم خیلی از مادرا رو میبینه که وقتی عصبی میشن یا ارزوی مرگ خودشون دارن یا بچه رو
اکثرا نفرینا از ته دل نیست چون اگه اون بچه ارزشی نداشت واسش این کارا نمیکردن ولی خب مادر نمیدونه همین حرفاش تو جمع چقدر شخصیت یه بچه رو خرد میکنه چقدر تو اعتماد بنفسش و اینده ش تاثیر داره

متاسفانه اون خانم شایستگی مادر بودن نداشته...
واقعیت تا امروز کم پیش اومده پسرم همراهی نکنه
به دو دلیل
یک: چون طبیعت پسرم طوریه ک خیلی تو دار هست و جلوی دیگران خیلی خودش رو محکم نشون میده( مثلا برای دفعه اول ک مجبور ب سرم زدن شد ، فکر کنم دو سال این حدود بود نه ی قطره اشک ریخت نه ی آخ گفت بعد ی ساعت ک ی بچه دیگه داشت سرم میزد و جیغ و گریه سر داده بود، پسرم شال من ک روش بود کشید رو صورتش و شروع کرد ب اشک ریختن)
دو: قبل هر کاری کلی باهاش حرف میزنیم و آمادگی ذهنی داره( تازه از پوشک گرفته بودیم حدود یک ماه، مسافرت کاری داشتم و بردیمش سختش بود جایی دستشویی بره هم تمیزی براش مهم بود هم درآوردن لباسش خلاصه تو رستوران نرفت و تو جاده دیگه بهش فشار اومد زدیم کنار و صندلیش ر. گذاشتیم و با کلی توضیح انجام داد و رفتیم، چند مدت گذشت میخواستیم با گروه کوهنوردی بریم کوه و سبک بو برنامه
نگران همراهی نکردن پسرم برای دفع ادرارش بودیم
دو روز با داستان و مثال همه چی درست شد)


بچه ها بهترین گوش شنوا رو دارن اگر بهشون اهمیت بدیم و درکشون کنیم

چقد از خودم و رفتارام خجالت کشیدم با خوندن کامنتا.من مادر بدی هستم مدام در حال بکن و‌نکن و‌جیغ و‌داد و تنبیهم.رفتار درست در مقابل پسرمو نمیدونم.واقعا خودمو نمیبخشم روحشو داغون کرذم😔😔😔😔 چه جوری باید جبران کنم اصلا راه جبرانی هست.انقد بهش اسیب زدم

پسرم سرما خورده بود بردمش دکتر
یاسین از دکتر خیلی میترسه تا خواست دکتر دهنشو ببینه دستشو محکم گذاشت روی دهنش جیغ افتضاح بود خندم گرفته بود از کار یاسین خواهرم باهام کلی غرور غرور کرد ولی چیزی نگفتم آدم بزرگ میره پیش دکتر میترسه چه برسه به بچه

نظرخودتون برا کنترل خشم چیه؟واقعا خیلی مهارت میخادک خشموکنترل کنی خوشاب حال اونایی ک این تواناییو دارن، امابنظرم اون مادرتواون لحظه بیشترازبچه نیازب مراقبت داشته،اون مادرمطمئنن اون لحظه خسته ترین و ناامیدترین آدم دنیابوده اینجانقش پدرخیلی مهمه اگه فقط ۵ دقیقه بچه ازمادر دورمیشد مادرمیتونست آرامش خودشوحفظ کنه، من خودم خیلی تواین موقعیتابودم گریه بچه، مسافت طولانی،لجبازی، واینکه سرووضع آدم کلابهم میریزه ،من هیچوقت نفرین کردم ولی اون مادرم حتمانفرینش ازته دل نبوده، اگه برخوردتندی هم کنم بعدش سریع پشیمون میشم بوسش میکنم و بابت رفتارم ازش معذرت خواهی میکنم میگم ببخش ک مامان عصبی شد ولی کارتوام اشتباه بود امامنم حق نداشتم اینجورعصبی بشم خلاصه جبران میکنم ولی کاش میتونستم صبرمو بالامیبردم وهمچین رفتاری نمیکردم اما بقول شما ریشه توخیلی ازمسائل داره منم توکودکی کتک و تحقیرو حس کردم ازته دلم کمبودمحبت داشتم و دارم افسردگی بعداززایمان گرفتم ک هیچ حمایتی نشدم یه تنه کل کارای بچه رودوشم بوده و،،،،،،، اما میگم هیچی دلیل نمیشه ک بابچه بدرفتاربشه اما اون مادربااون رفتارش خودش قشنگ مرده و زنده شده بدترین حال دنیارو داشته بابت حرفی ک بچش زده، خدا خودش ب همه مادرا صبربده بیشترازهمه ب من😭

دختر من متاسفانه اینجور چیزا نمیخوره

کار خاصی نمیکنم فقط تحمل میکنم حرف ناراحت کننده ای نمیزنم بهش شمیم همیشه وقتی دکتر میبینه همین آش و کاسه دارم باهاش
فک کن
سه ساعت نشستی تو نویت که بری داخل اتاق پزشک بعد تا میبینش دهن به عرض شانه بااااااز و گریه حتی دکتر نمیتونه معاینه ش کنه واقعا اعصاب خورد کنه
تنها راه حلم اینه باباش میبرش بیرون و من با آرامش سوالامو میپرسم

دوستان کلا میگن بچه های سرکش آینده بهتری نسبت به بچه های حرف گوش کن دارن

هیچ مادری هیچوقت ازته دلش بشو نفرین نمیکنه اون لحظه ازسر عصبانیت وخستگی یه چیزی گفته که ممکنه هرآدمی تواون شرایط اینکارو انجام بده به نظرم مهارت دکتر بود که بایه شکلات کاری میکرد بچه دهنشو باز کنه

ما اون بچه رو به دنیا آوردیم باید مواظب سلامت روح و روانیشون هم باشیم ، والا پسر من از ۶ ماهگی بیمارستان خوابید عمل کرد بیهوش شد تو یک سالگی ، تو یک سال و ۱۱ ماهگی بیهوش شد واسه دندوناش دو بار تا حالا بچم بردم بدون بی حسی دندوناشو پر کردن هیچ وقت این کارها رو نکردم تو اوج فشار بودم مخصوصا بچه تر هم بود که کلا همکاری نمی‌کرد سرم میزدن میرفتم بالا سر بچم کمک پرستار میکردم سرم بزنه آنقدر گریه میکرد من و صدا میکرد فقط تنها راه آروم کردنش باهاش حرف زدن بود بغل کردنش ، همین دو روز پیش بچم پر کرد دندوناشو اونجا کلی جیغ کشید گریه کرد وقتی بغلش کردم تنش می‌لرزید گریه ام گرفته بود از اون حجم دردی که بچم تحمل کرده بود خودش گریه میکرد به من می‌گفت مامان گریه نکن تو

بعضی وقتا همه چی دست به دست هم میدن تا آدم واقعا نتونه خودشو کنترل کنه شاید اون مادر واقعا کلافه شده بوده من خودم عاشق دخترمم جونمم واسش میدم ولی یه بار بستری بود چند روز دیگه کلافه شده بودم واقعا دیگه کشش نداشتم اونم بیقراری میکرد اذیت میکرد کلی دعواش کردم حتی تو سر خودمم زدم که هیچ وقت اینجوری نمیکردم

وای خودم رو گذاشتم جای بچه .چقدر فقط آغوش گرم میخواستم 😓

سوال های مرتبط

مامان راد مامان راد ۲ سالگی
مامانهاییکه بچه بدقلق دارن
یعنی همراهی و همکاری کم میکنند با والدین چون میخوان خودشون هر کاری میخوان انجام بدن

یه روشی سه روزه پیش شنیدم ممکنه به درد شما هم بخوره

موقع خواب، وقتی براش داستان یا کارهای قبل از خوابه شبو دارید انجام میدید
❌روتین کارهای روزانه رو به بچه بگید❌
مثلا اینجوری
میدونی فردا که بیدار شدیم صورتمونو میشوریم
بعد از خشک کردن با حوله صبحونه رو آماده میکنیم
میتونی تو صبحونه آماده کردن به من کمک کنی؟!
صبحونه رو که خوردیم میتونیم نقاشی با مداد شمعی یا آبرنگ بکشیم
بعدش من میرم اتاقمو مرتب کنم شما هم با اسباب بازیات بازی کنی
همینطوری تا شبشو بگی
بعد فرداش که شد هر کدومو که شروع کردین و مخالفت کرد و نخواست انجام بده
بگی ای وای آخه بعد صبحونه خوردن قرار بود نقاشی با آبرنگ داشته باشیم حالا اونم نمیشه انجام بدیم
یا اگر همکاری کرد بگید واااای چه عالی حالا میتونیم کلی نقاشی آبرنگی کنیم

من از امشب میخوام شروع کنم،چون دیروز موقع ناهار نتیجه جالبی دیدم،موقع ناهار خوردن داشتم به همسرم میگفتم،منو راد بعد از غذا میریم دست و صورتمونو میشوریم بعد که دستامونو خشک کردیم نوبت کتاب چسب زدنمونه آخه کتاب فرانکلین پاره شده
🍯
مامان راد مامان راد ۲ سالگی
شب همگیتون بخیر

امشب مطلب‌مون واسه ثابت قدمی والدینِ اینکار بیمه‌اتون میکنه تا آخر عمر نسبت به رفتار بچه‌ها🤣🤣
اگر قانونی میزارید ثابت قدم باشید و تغییرش ندین تویه موقعیتهای مختلف،حالا بابا جون اومده، حالا عمه جون اینجاست ،حالا تو مسافرتیم، حالا همین یه بار و …

مثلاً
میخوایم با ماشین بریم بیرون و بچه اجازه جلو نشستن رو نداره در هر شرایطی
و از بچه اصرار و قشقرق به پا کردن،از والدین تکرار تکرار و درخواست
❌تو همچین شرایط باید چیکار کرد؟❌
اول اینکه آرامش خودتو حفظ کن
دو ماشین رو روشن نکن
بعد قانون رو براش توضیح بده هیچ بچه‌ای اجازه نداره صندلی جلو بشینه
و تا وقتی نری عقب ماشین روشن نمیشه(ثابت قدمی یادت نره)
اگر باز هم مقاومت کرد راجبه این بگو که اگر سریعتر اینکارو بکنه به پارک یا خونه مامان جون سریعتر میرسیم و میتونیم بیشتر اونا رو ببینیم، و فلانی و … اتفاقهاییکه قراره اونجا براش بیوفته رو با خوشحالی توصیف کنید
توصیف کردن باعث میشه بچه هم سر ذوق و شوق بیاد و همکاری رو شروع کنه

یادت باشه اگر صداتو ببری بالا و از موضوع قدرت صدا و یا عصبانیت و یا بزرگتر بودنت استفاده کنی بچه میوفته رو دور لج و …ادامه ماجرا

😂😂😂پس صبور باش و اینو همیشه به خودت بگو یه بچه فسقلی نباید بتونه منو عصبانی کنه😂😂😂
و از همه مهمتر اون بچه بزرگه که نسبت همسری باهات داره اونو رو مخش برو بهش بگو همیشه همراهت باشه و پشتت باشه تو تصمیمات
مامان راد مامان راد ۲ سالگی
تویه این قسمت از فرزند پروری ۳ تا ۸ سال
در مورد کمالگرایی و وسواس والدین میگه

❌اگر از والدین بکن نکن هستین
حواستون باشه چند ساله دیگه نگید وابسته است،بی‌عرضه است
،سرکوبش نکنید که رو پای خودت وایسا،بچه‌های مردمو ببین مثل گرگن…
چون مامان یا بابا شما خودت این پایه ناتوانی رو گذاشتی
به والدین هلی‌کوپتری هم تبدیل نشید
تا بچه یه تکون میخوره بهش نگید تو هنوز کوچیکی نمیتونی، تو هنوز کوچیکی دکمه نمیتونی ببندی،کفش نمیتونی بپوشی،پله نمیتونی بری بالا…❌

میگه بچه دنیاش رو داره کشف میکنه
اگر تا جاییکه مشکل جانی وسط نیست شما باید باید بزارید بچه کارشو انجام بده

چند روز پیش یه مادری گفت فقط با صدا کردن بلند اسمه بچه‌اش

بچه‌اش میفهمه اون کارو نباید انجام بده… این یعنی چی یعنی ترمز یعنی ترس یعنی‌های … زیادی پشتشه

همین کارو دقیقا من تویه پارک انجام دادم با صدای بلند پسرمو صدا زدم🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

باورتون نمیشه اگر ری‌اکشنشو بگم چون خیلی از مادرها و پدرها مدام این موضوع رو به عنوان نگرانی و دغدغه این سن بچه‌اشون بیان میکنند

من احساس کردم صدا زدن اقتدار و ثابت قدمی منو میرسونه بهش
!!!
اما پسرم تو همون اوج هیجان بازی و خنده‌هاش برگشت با ناراحتی
کوبید تو صورتم
خشم،ناراحتی،عصبانیت و تهش چی؟!
خالی کردنه اینهمه هیجان
اونم با چه گزینه‌ای ضربه زدن
شوک شدم، دستشو گرفتم گفتم هیچکس اجازه نداره ضربه بزنه هیچکس
و بعد بغلش کردم گفتم متأسفم که کنترلمو از دست دادم، الان به چی احتیاج داری؟!

گفت بغل😍✌🏼

❤️اگر عصبانی میشی چون اون تایمی که میخوای برای خودت بزاری حضور بچه‌ات هست اینو باید بدونی
مامانها ما انتخاب کردیم بچه دار شیم
اون بچه هیچ تصمیمی نگرفته
منو شما باید درست برخورد کنیم چون این بچه ثمره تصمیم ماست❤️
مامان راد مامان راد ۲ سالگی
یه دورهمی دعوت بودم

از وقتی رسیدم چندتا از مامان‌ها مدام میگفتن بچه‌اشون این میوه رو نمیخوره اون میوه رو نمیخوره
وااای غذا فلان چیزه الان بچه‌ام غذا هم نمیخوره
همه‌اش نخور نخور بود
و بچه‌ها هم کنار مادراشون با بچه‌های دیگه بازی میکردن و همه صحبتها رو میشنیدن

من برای پسرم میوه پوست گرفتم مثله بقیه‌اشون
و باز میگفتن ااااا راد این میوه رو دوست داره اون میوه رو چی؟!
این جملات هی بصورت طوطی وار تکرار میشد

تا سیب رو دادم دست راد،اون یکی دستشو آورد و یه سیب دیگه برداشت و داد به دوستش که داشتن بازی میکردن

مامانه با تعجب گفت به حضرت عباس تو خونه لب به سیب نمیزنه

گفتم باید بگیم سیب خیلی خوشمزه است، بعضی سیب‌ها پوستشون زردن بعضی سیب‌ها قرمز و بعضی سیب‌ها سبز
امروز میخوای برات سیب حلقه‌ای برش بزنم
امروز به نظرت مثل ماه برش بزنم چه طعمی میشه…

و اینکه فکر نکن اینی که من گفتم کلمه جادوییه با یکبار گفتن بچه جادو میشه نه عزیزم روزی هزار بار باید تکرار کنی

گفتم محیط رو باید مثل بازی کنی براش

❌اینکه رو منبر بری بگی اینو نمیخوره اونو نمیخوره که درست نیست خب بچه داره میشنوه و هر چی تو بگی انجام میده حتی برای جلب توجه بیشتر❌


گفتم هممون حق داریم

اما وقتی نقطه ضعفتو بفهمن دیگه کارت تمومه

من دلم نمیخواد هیچکس نقطه ضعفمو بفهمه،پس برای همین بچه‌ام هم جزوه همون هیچکسه پس آتو دستش نمیدم
میگم با اینکه این چند وقت رد دادم و اساسی بهم ریخته‌ام

🤦🏻‍♀️اما اگر نتونم در مقابل اون مشکل کاری کنم
نمیام اخلاقیات منفیشو جلوی کسی بگم
یا بهش دائم تذکر بدم
سعی میکنم اون محیط رو ترک کنم هر چند سخته برام بعضی وقتا طوری میشه از درد دندونام میفهمم کلی وقت داشتم دندونامو روی هم فشار میدادم🤦🏻‍♀️