۱۲ پاسخ

وای منی

خداروشکر خانواده شوهر این طور نیستن

اره والا حرف آخرت خیلی حقه، خونه خودمون باز امنیت جانی داریم😅🤦🏻‍♀️

میشه بیاین خصوصی؟؟

هیچ خونه بشینیم بهتره

پدرشوهر منم همینه حتی عمه و عموشم گاهی اینجورین
ولی مادرشوهرم خیلی حواسش هست

حالاشایدپدرشوهر داشتموپیشمون بود ولی خداروشکر ندارم.یعنی خیلی وقته اززنه اولیش طلاق گرفته

والا خونه ی خودمون بشینیم بخدا راحت تریم

وای این مدلی فقط داداش من... یعنی جلوش اجازه نداری حرف بزنی به بچه.. هر چی بچه بخواد نه نمیگه.. یعنی هر کاریا.... حالا پسرم که کوچیکه ...

سر دخترمم همینه.. چند روز پیش تی شرت خودشو داد به دخترم چون فکر کرد لباسشو دوست داره 😬کلی بهش خرت و پرت میده... 🤨🤨همیشه واسه دخترم شارژ می‌فرسته.. بخوام این همه شارژ بگیرم واسه بچه خودم میگرم برادر من 😬😬

منم همچین احمقایی رو دارم تحمل میکنم زبون نفهم ترینن

خداروشکر ما هم تازگیا زیاد نمیریم خونه مادرشوهر واقعا تحمل کاراشون سخته 😬

برعکس تو پدرشوهر من که اینجور چیزای که تو گفتی رو نمی‌ذاره من بدم به پسرم یا مادر شوهرم چیزای خطر داره جلو دست پسرم نمی‌ذاره خیلی هم بهم هشدار میدن که مواظبش باشم

سوال های مرتبط

مامان زهرا کوچولو مامان زهرا کوچولو ۱۶ ماهگی
تجربه_مریضی_دخترم

از جمعه هفته گذشته گاهی دخترم تو طول روز بی قراری میکرد و بهونه میگرفت، چند شب هم تو خواب تب میکرد که با استامینوفن کنترل میشد. هیچ علائم دیگه ای نداشت ، نه آبریزش نه سرفه نه خلط نه اسهال نه استفراغ..‌
روز چهارشنبه که عروسی دعوت بودیم از صبحش خیلی بی قرار بود و اذیت میکرد، خودم حدس میزدم از دندونش باشه.
اشتها تقریبا صفر شده بود! بجز شیر خودم!
تو مراسم هم حال و حوصله نداشت و بهونه می‌گرفت،
ما هم بعد شام سریع برگشتیم خونه،
اون شب همسرم مسافر بود و من تنها خونه موندم،
اما تا صبح دخترم تب داشت و اصلا با استامینوفن کنترل نمیشد.
شیاف و بروفن هم نداشتم.
خیلی شب سختی بود، حدود ساعت ده صبح بود که پدرشوهرم اومد و رفتیم اورژانس بیمارستان و اونجا بود که فهمیدم یکی از گوش های دخترم عفونت داشت و علت همه بی قراری ها و تب بالاش همین عفونت گوش بوده نه چیز دیگه ای!!!

چقدر از خودم ناراحتم که دخترم یه هفته اذیت بود و نق میزد و من همه ش فکر میکردم از دندونه!😔