یه چیزی بگم فقط لطفاً سرزنش نکنید چون خودمم عذاب وجدان دارم
من از وقتی فهمیدم باردارم خدا رو التماس کردم بارداری راحتی باشه هم جسمی هم روحی، گفتم خدایا تو شهر غریب تنهام با یه بچه چهارساله، کمکم کن حالم خوب باشه، ولی دقیقا جسمی نابود شدم معده درد شدید تهوع که جون تو بدنم نبود، در حدی که گیره روسریم به گلوم میخورد تهوع می‌گرفتم، دخترمو می‌بردم دستشویی هزاریار محتویات معدم میومد تو گلوم و برمیگشت... از نظر روحی هم افسردگی شدید گرفتم آدم افسرده دنبال بهونس که بشینه بخاطرش گریه کنه، اوایل زار میزدم که چرا من تنهام، چرا کسیو ندارم کمکم کنه
خدا رو از همون اول التماس کردم بارداری راحتی باشه ولی از بارداری اولم هزاران هزار برابر سختتره
دلم میخواست بچه دومم پسر باشه چون یه دختر دارم به خدا گفتم خدایا اگه صلاحه پسر باشه که بهونه ندم دست افسردگیم ولی اگه صلاح نیست هم کمکم کن حال روحیم بدتر از این نشه
سونو رفتم گفت دختره و همین بهونه بزرگتری شد برای شدت گرفتن افسردگیم، خوشحالم دخترم خواهر داره ولی باز یه فکر مضخرف میاد تو ذهنم که ولی من پسر میخواستم، می‌دونم اثرات افسردگیه
من آدم خوبی نیستم ولی تقریباً مذهبی بودم حجابم نماز روزه و...
چند روزه انگار با خدا لج کردم نمازمو کنار گذاشتم میگم خدا که نه کمکم کرد حالم تو بارداری خوب باشه تو شهر غریب نه صلاح دونست پسر بده و کلا انگار صدامو نمیشنوه چرا نماز بخونم
می‌دونم فکرم اشتباهه می‌دونم نماز خوندن داد و ستد نیست که بگم چون خواستمو ندادی منم نماز نمیخونم، خودمم عذاب وجدان دارم ولی...
نمی‌دونم چیکار کنم از این حال دربیام، از خودم بدم میاد

۲۶ پاسخ

شیطونه عزیزم،سعی کن فکرای مثبت داشته باشی،بیشتر از خونه برو بیرون،بیشتر برای خودت وقت بزار،انقد به اتفاقات منفی نگاه نکن مثلا به جای اینکه به این فکر کنی که خدا کمک حالت نبوده تو بارداری که اشتباهه، به این فکر کن که خدای مهربون یه فرشته دیگه بهت داده اونم یه دخمل🌸 واقعا بهت حسودیم میشه آخه دوتا دخمل؟🌸🌸 دوتا آبجی میدونی چقدر خونه زندگیت پر نور و پر برکت میشه🥲 بعدم خدا تا الان اون بچه رو صحیح و سالم تو رحمت پرورش داده ،از خطرات حفظش کرده ،کی میگه خدا تو بارداری ولت کرده چون بارداری سختی داشتی....
اینا همش شیطونه ،شیطونو لعنت کن و نمازاتو دوباره شروع کن عزیزم

من سومین دخترموباردارم خیلیم پسرمیخاستم ولی گاهی باخودم میگم به عشق کی به یادکی دادبزنم کاش پسرمیبودمگه میخام چندوقت عمرکنم که دنبال پسربگردم ان شاالله دخترام صاحب همسرخوب بشن دامادام برام پسربشن دخترام خوشبخت باشن کافیه کسیودیدم که دامادش خونه بهش داده داره زندگی میکنع دختراش مث پروانه شدن دورش خداعاقب بچهامون بخیرکنه فقط براشون دعاکنیم بهترین کارهمینه

چن ماهته ؟خب این اگه حالت خوب نیس میتونی بری روانپزشک.. برای اینکه پسر میخواستی طبیعیه هر کسی دلش میخواد هم پسر هم دخترشو داشته باشه منم تاپیک های زمان انومالی بچه دومم فهمیدم دختره چون دختر داشتم واقعا خیلی گریع میکردم و ناراحت بودم ولی توبه کردم و ناشکری نکردم بزار دنیا میاد میشه همه دنیات ،اصلا دیگه برات مهم نیس دختره یا پسره فقط میخوای خنده هاشو ببینی و سالم باشه ..واقعا دختر خیلی نعمته پسر وقتی بززگ میشه اکثرا میرن پی زندگشون خیلیا دیدم که فقط پسر دارن وقتی بزرگ شدن مادر همیشه تنهاس و همدمی نداره ولی دختر یک چیز دیگه اس واقعا از خدا ممنونم

سلام عزیزم دقیقامادری رومیشناسم که مثل شمابودیک دخترداشت وبعدش دوقلوباردارشداونم خیلی حالش بدبودولی وقتی فهمیددوقلوهاش دخترندانگاردنیاروسرش خراب شدواونم کفرمیگفت تااینکه بعدبدنیااومدن دختراش فهمیدن یک قولش سالم نیست اونموقع به خودش اومدوگفت خدایاغلط کردم پسرنخاستم فقط دخترام سالم باشن امایکی ازبچه هاش خیلی از همسناش عقبه ۵سالشه امانمیتونه راه بره روزی هزاردفعه میگه خدایامنوببخش دیگه هیچی نمیخام ازت فقط فقط حال دخترم خوب بشه میخاستم بهتون بگم ناشکری نکنیدشایدحکمت خدا واسه شمااین بوده واین به صلاحتونه امااین حرفایی که شمامیزنیدخوب نیست وممکنه اتفاقات بدتری بیفته پس ناشکری نکنیدوچیزی روبه زورازخدانخوایدهمیشه بدازبدترم وجودداره نمونش زن داداش خودم اونقدربچه دوست ومهربانه که حدنداردالان ۱۳ساله بچه نداره ودرحسرت یک بچست پس بدون شماخیلی خوشبختین که خدادوتافرشته روبهتون داده فقط ازخدابخواه فرزندان سالم وصالح بهتون بده

عزیزم شاید خدا در دخترای تو چیزی قرار بده ک توی هزار تا پسر نباشه مثل موفقیت ک‌سر بلندت کنن ....ما پناهمون فقط خداست باهاش رفیق باش کمکت می‌کنه ....ایه قرآن میگه شاید چیزی تو فک میکنی بده ولی ب نفعته یا چیزی فک میکنی خوبه ولی ب ضررته ....بپذیر ....پذیرش هرچیزی حتی اگر دوسش نداری حالتو خوب میکنه

شما الان بارداری عزیزم من دختر سوم باردارم منم اولش ناراحت شدم ها ولی بعد گفتم شاید خدا توانایی اینو در من دیده ک مادر ۳ تا دختر باشم من خودم پسروخیلی دوس دارم ولی صلاحش این بود و این ک من مذهبی نیستم اما ب شدت ایمانم قوی هس هیچ چیزی نمیتونه مانع این بشه ک خدارو فراموش کنم خدا خیلی بزرگه

مامان فاطمه عزیز به نظر من حتما دخترتو بفرست مهد کودک قبل از ورود نی نی قشنگمون چون واقع خسته میشی چون غریب هستی تا میتوانی برای خودت اسفند دود کن و پنجره ها را باز کن حال و هوای خونه عوض بشه نفس عمیق خیلی کمکت میکنه برای ارامش واینکه چند وقت نخوان هر موقع عشقت کشید نماز بخوان چون خدا نیازی به نماز ما نداره فقط برای ارامش ما نماز را بوجود اورد به نظر من بچه ها جفت باشن خیلی بهتره فردا بزرگ میشن بدردت میخورن پسر زن میگیره میره خونه زندگی خودش بعدا اگه دوست داشتی یه پسر بیار منم دختر میخواستم خدا مهربانم بهم دو تا پسر. داد قشنگم همه ی اینها بهونه های بیخودی هست برای چی به اینها فکر میکنی به چیزهای بزرگتر فکر کن به ارمش خونت

عزیزم دختر و پسر نداره حرف مردم همه حرف هیچ تاثیری تو زندگی آدم ندار همون ها ک میگن این چرندیات ی روز اومدن ی لیوان آب دستت بدن پس ولشون کن
من خودم سه تا دختر داشتم عاشقشون بودم و هستم همه تا میدیدن سه تا دختر دارم میگفتن شوهرت پسر میخواست در صورتی ک همسرم عاشق دختر هست تا الان نگفت پسر میخوام الان یکی از فرشته های خونمون آسمونی شد رفت داریم دیگه سه تا شونو ندارم خیلی سخت برو خدا رو شکر کن بچه‌ها سالم هستن

عزیزدلم من بهت کاملااااا حق میدم تو نه با خدا لجبازی داری نه آدم بدی هستی فقط در اثر تغییرات شدید هورومنی جسم و روحت بهم ریخته به خودت حق بده و مطمئن باش با بدنیا اومدن دختر قشنگت تمام غمها و غصه ها از دلت شسته میشه اگر شرایطش رو داری چند جلسه تراپی برو خیلی زیاد بهت کمک میکنه ❤️❤️❤️

ناشکری نکن منم دومی رو ناخواسته حامله شدم دخترم نه ماهش بود اول خواستم بندازم شوهرم گفت نه بعد گفتم حالا ک دادای خدا یه پسر باشه جنسشون جور بشه وقتی رفتم سنو گفت دختره ناراحت شدم ولی بعد فک کردم ک دوتا خواهر ک شیر ب شیر هم هستن خیلی خوبه براشون همبازی میشن تنها نیست دیگه الان من خودم دوتا خواهر دارم هر وقت حوصلم سر رفت باهاشون حرف میزنم زنگ میزنم ولی داداش هام نه مگه کار مهمی داشته باشم

گلم چرا چند وقت نمیری پی خوانوادت هم از این افکار دور میشی هم استراحت میکنی

منم از ترس اینکه دوباره دختر نشه و شوهرم‌ نگه دختر زایی دیگه بچه نمیارم

و اینکه هزینه ها بالا رفته دیگه نمیشه بچه آورد

یه چیزی بگم منو دوستم همزمان باردار بودیم اون بارداریش عالی بود نه ویاری نه چیزی خیلیم شاد و پر انرژی برعکس من عین الان خودت بودم در عوض بچه اون بشدت بیقرار و بد قلق بود ولی شکر خدا پسر من انقدر آروم و خوب بود از نوزادیش به معنای واقعی لذت بردم تو به این فک کن که قرار خدا یه جای خوب برات جبران کنه عزیزم راجع به جنسیتم بهت این مژده رو بدم که از نظر علمی ثابت شده خانواده های صاحب دوتا دختر خوشبخت ترینن چرا چون بچه های همجنس خیلی خوب باهم کنار میانو همو دوست دارن به دور و ور خودتم نگاه کنی متوحه میشی بخدا الان منو داداشتم اصلا بدرد هم نمیخوربم چه تو خوشی چه تو ناخوشی ولی عوضش دوستم که دوتا خواهرن عین کوه پشت همن

عزیزم ناشکری نکن منم این بارداریم نسبتا سخته حتی خود دکتر اینجوری خیلی داره بهت سخت میگذره هم از لحاظ روحی هم از لحاظ جسمی تو اذیتم
ولی خب با نماز و قرآن حال آدم بهتر میشه میگم منکه کسیو ندارم حرفام درددلام بهش بزنم پس با خدا خوب حرف بزنم فقط بگم من شهر غریب نیستم ولی نه شوهرم کمکمه نه مادرم کلا تو این چهارماه بارداریم مامانم دوبار اومد کمکم شوهرمم کمکی نمیکنه با اینکه دکتر بهم استراحت نسبی داده و برای افسردگیم گفته بهتره بری بیرون هرروز شده ده دیقه پیاده روی کنی ولی من بدنم اجازه نمیده همش کمردرد میگیرم
منم دعا کرده بودم که بارداری راحتی داشته باشم ولی گلاب بروت تا همین الان خودمم میرم دستشویی کلی عق میزنم ولی خب خداروشکر میکنم بدتر نیستم چون بدتر از اینارو دور و برم دیدم از لحاظ روحی نمیدونم ولی جسمی خیلیا استراحت مطلق هستن خیلی سخته کل روز چند ماه فقط دراز کشیده باشی یا مثلا زنداییم تا نه ماه هرروز مجبور بود بره سرم بزنه تهوعش خیلی بود خلاصه میگم شاید قرار بوده حالت بدتر باشه خدا لطف کرده در این حد شده

عزیزم منم شرایط تو رو دارم با سه تا بچه کوچیک توی شهر غریب تنهام ..سر بارداری با ویار شدید هیشکی نبود حداقل واسه بچه هام غذا درس کنه همسرم شب کار هم بود و کلا تنها بودم خیلی روحیه بدی داشتم ولی هیچوقت ناشکری نکن این روزا تموم میشه فقط از خدا بخواه دخترت سالم بدنیا بیاد

منم یه پسر ۴ساله دارم از خانواده دورم دوست داشتم دختر شه و پسر شد بینهایت خوشحال شدم چون خدا بهتر میدونه چی صلاحه منه با کسی لج نمیکنم ک چرا دختر نداده چرا بارداری سختی داشتم چون انتخاب خودم بوده همش

واقعاً دختر شیرینه حتی من با بچه کوچیک قرارع برم دکتر تا رژیم دختر بگیرم و اقدام کنم😍

بهت حق میدم مامان خوشگل
اما ما برعکس شماییم من یه دونه پسر دارم و تو خانواده همسرم اونی عزیزه که دختر داره و منم خیلی دوست دارم دختر داشته باشم حتی سر پسرم باردار بودم دقیقاً مثل شما میگفتم باید دختر باشه وقتی فهمیدم پسره ناراحت شدم اما تو سونوی بعدیم دکتر گفت پسرم ورم کلیه داره و اون لحظه‌ یادم رفت بچم‌چیزا فقط التماس میکردم فقط سالم باشه و خیلی اذیت شدم تا بچم خوب شد اما الان خداروشکر میکنم که سالمه
میدونم اگه دختر بود عزیز میشدم ولی از اون تجربه سخت برام مهم نیست فقط مهمه که بچم سالمه

دختر که خوبه اگه پسر بود دخترت حس تنهایی داشت ولی الان یه خواهر داره از جنس خودش درد و دل میکنه باهاش اونقدر که خواهر بدردش میخوره داداش بدردش نمیخوره

الان چندماهته ی دعایی هست بخونی واسه پسر

دقیقا منی میام میشنین حال خودمو خوب کنم وچقد باخودم کلنجار میرم وبازیگرا فوتبالیستا دوستام هرکسی دو تا دختر داره زوم میکنم روشون وخودمو دلداری میدم ولی امان اماااان از اینکه یکی ی حرف کوچیک بهم بزنه کلا بهم میریزم به فکر سقط خودکشی وو وووو همه چی افتادم فردا سنو دارم ببینم این یکیم میگه دختر ک اگ بگه دختر دیگه مطمئن میشم از دست خدا ناراحت میشم خیلیییی

شماهم کم کم عادت میکنی صبورباش همه چیوبسپربه خدادخترات مایه افتخاربشن برای توهمسرت

عزیزم درکت میکنم به هرحال آدم دوس داره هم طعم دخترداشتن و بچشه هم پسر دار شدن ولی خب من خودم روزی هزار بار خداروشکر میکنم که یه خواهر دارم هروقت دلم میگیره زنگ میزنم باهاش دردودل میکنم کلی آروم میشم

قربون خدا برم ب یکی ک پسر میخواد دختر میده ب کسی ک دختر میخواد پسرمیده

عزیزم خداروشکر کن الان دخترت تنها نیس یه خواهر و همدم داره تنها نیس

منم دوتا دختر دارم.‌گلم با هزار امیدو رژیمو و دوا درمون برای پسر باردار شدم. خودمم برادر ندارم هزار سرکوفت خودمو مادرم شنیدم ک مادرم عرضه نداشت برای پدرم وارث بیاره. و منم مثل مادرم دختر زام. به درگاه تمام ائمه دست دراز کردم شب و روز التماس خدا کردم به حرمت اشکای مادرم و پدرم رو سفیدم کنه. رفتم سونو اینم شد دختر. نمازمو ول نکردم. ولی به جاش شب و روز سر نماز گریه کردم دلم آشوب بود خدا رومو زمین انداخت. ولی الان سپردم به خودش. خودش کمکم کنه. نعمت خداست باید باهاش کنار بیایم گلم چاره ای نیست. افسردگی هم حق داری منم ازبس حرف شنیدم خونه نشین شدم. دوست ندارم با کسی رفت و آمد کنم. ولی چاره ای هم ندارم باید قبول کنم ک مصلحت خدا همین بوده

سوال های مرتبط