۱۱ پاسخ

هر چی میکشیم از ننه های ج...ده شونه

ای بابا ، چقدر نامرد ، بعد شیر زیاد شد یا شیر خشک دادی؟

منم با وجودی که ۳ تا خواهر و ۴ تا داداش دارم ولی هیچکس توی حاملگی و بعد زایمان یادم نکرد فقط ۶ روز خونه مامانم بودم اونم اصلا رسیدیگی نمیکردن بهم همش پرگیر مهمون بودن. منم بچه داری بلد نبود اون روزا همش با گریه گذشت خیلی خسای بدی بودن. شوهرمم همش سرکار بود و خودم و دخترم و خدا فقط بودیم‌. همشم نا اروم بود چون کولیک و رفلاکس با هم داشت . هیچوقت این رفتاراشونو یادم نمیره من براشون همیشه همه کار کردم و همه جا بودم اما نوبت من همه سرشون شلوغ شد....شب قبل عملم داشتم از اینکه کسی نیست شب پیشم بمونه دیوونه میشدم مامانمم یه سنی ازشگذشته بود و نمیتونست هم روز باشه هم شب....هعیییی....گذشت ولی خیلی سخت....بخاطر همین سختیا بعد افسردگی بعد زایمان گرفتم...نه روز خواب دلشتم نه شب....اصلا دلم نمیخاد بهش فکر کنم

بدترین اتفاق اینه ک روز بعداز زایمان مادربزرگم فوت کرد خیلی دوس داشت دخترم رو ببینه ولی قسمت نبود 💔💔💔💔

وای😔 منم پسرم دوماه و یه هفتش بود وحشتناک تدین دعوای زندگیمونو داشتیم، یادمه شوهرم درو رو بچم بست ، پسرم رو تخت بود داشت گریه ی شدید میکرد شوهرم درو بست گفت حق نداری بدی پیشش
من زار میزدم فقط
این قدر خودمو زدم 😭 هیچ وقت یادم نمیره تقصیر اون مامان آشغالش بود

منم تقریبا همین اتفاق برام افتاد ولی بادعوا دادو بی داد فرستادم شیرخشک خرید دادم ولی بدترین اتفاق این بود که بعد چندروز بخیه هام باز شد ودوباره بستری شدم تو بیمارستان بابچه
ورفتم اتاق عمل بخیه زدنم طبیعی زایمان کرده بودم

خدابهت صبر بده. خدا لعنت کنه کسایی روکه زندگی رو برای یکی دیگه جهنم میکنن
منم دوران حاملگی عذاب اوری داشتم مادرش بهم تهمتای ناروا زد خودش هم روحی روانی عذابم داد رفتم خونه پدرم میخاستم شکایت کنم دادگاه بخاطر بچم ساکت شدم هرروز نفرین میکردم هرروز لعنتشون میکردم خدا سربچه هاش بیاره جلوچشماش اب بشن،بعد زایمان هم مادرش پنجاه روز طبقه بالا بود من کارای خونه کردم و براش غذا درست میکردم همش منو خراب میکرد ازش نمیگذرم
اگر هرچقدر هم خوبی بکنه بازم ازش نمیگذرم دلم هنوزکه هنوز شکسته هرروز الانم افسرده شدم ازشون ظاهر سازخوبی هستن

من شوهرم یکی دوبار گف ب بچه شیر ندادی خیلی بی پروا گفتم گ و ه خوریش ب تو نیومده ناراحتی بده مامانت بزرگش کنه من استراحت کنم حرفای خاله زنکی ام مال زناس خاک بر سر

خدا شاهده ازون روز میگه تو بهترین مامان دنیایی🤣🤣🤣🤣🤣

آدم هستن اونا ؟؟؟؟

بعد چیکار کردی شیر خشک دادی یا ن

چه انسان های پیدا میشن
منم هم تو دوران حاملگی شوهرم خیلی ازارم میداد از نظر روحی
میگذره اما آدم یادش نمیره عزیزم
کاش میتونستیم درست زندگی کنیم چون فقط یکبار فرصت زندگی کردن داریم

سوال های مرتبط

مامان شاهرخ مامان شاهرخ ۱۶ ماهگی
میخوام تجربمو درمورد افزایش شیرم بگم همون طوری که دوستای من میدونن من هم شیر خشک میدادم هم شیر خودمو ینی تایمی ک مدرسه میرفتم و بچم دست مامانم بود شیرخشک بقیش شیر خودم البته ی مدت بود ک تو بیداری شیر خشک نمی‌خورد و ما تو خواب بهش می‌دادیم تا اینکه اقا پسر ما بیمارستان بستری شد و دیگه کلا اون شیر خشکی ک تو خواب می‌خورد رو هم نخورد چون هم از محیط بیمارستان و هم از قطره هایی و بهش میدادن ترسیده بود شیر منم ب واسطه قط شیر شب و در طول روز رفتن ب مدرسه داشت خشک میشد بیمارستانم ک موندم و غصه پسرم و خوردم قشنگ تا مرز خشک شدن رفت ب حدی ک بد ۱۳ الی ۱۴ ساعت در حد ده سی سی از هر دو میومد و شاهرخ هم حسابی لج کرده بود حتی سینه خودمن نمیگرفت من دیگه انقد لیدی میل شیر افزا و زیره و شیر گرم ماکارانی و ابگوشت و حلیم خوردم و هی ب شاهرخ اصرار میکردم ک میک بزنه تا یکم شیرم برگشت کلی مهم ترین چیز تو افزایش شیر میک زدن بچست ک دکتر پیشنهاد کرد شیر شبو دوباره بده بهش چون شاهرخ ب واسطه شیر نخوردن اصلا ادرار نداشت ینی تقریبا هر ۱۲ ساعت یبار آبم ک نمی‌خورد خلاصه به توصیه دکترش پا شیر شب ایمو دوباره شروع کردیم با خوردن اون شیر افزا ها خداروشکر الان هم تمایلش بیشتر شده به شیر خوردن هم شیر خودم خوب شده ولی این یک ماهی که مریض بود منو و شوهرمو مامانم واقعا پدرمون در اومد الحق راسته ک میگن تا گوساله گاو شود دل صاحبش آب شود گاهی میگم کاش از اول شیر خشکی میکردم دیگه این طوری دو هواهه نمیشد ک هم خودش اذیت شه هم مارو اذیت کنه 😕
مامان سوین 🍭 مامان سوین 🍭 ۱۳ ماهگی
من اوایل بدنیا اومدن دخترم سینه هام شیر داشت زیادم بود قشنگ فوران میکرد😂بعد ک دخترم زردی داشت مجبور شدیم بستریش کنیم و چون تازه ۱۰ روزم نشده بود منم حالم بد بود مامانم مونده بود پیشش و شیرخشک میداد یا خودم میرفتم شیرمو میدادم میومدم خونه بهم میگفتن سینه هاتو بدوش نزار خشک شه انقدم شیر داشتم دوتا سینمو میدوشیدم ی پستونک پر میشد دو باره بعد یساعت سینه هام سفت و پر میشد چون زردیش تا ۴۰ روزگی موند دکتر شیرخشک داد و مجبوری شیرخشکم دادم چند روز کامل ولی سینمم میخورد ولی سیر نمیشد هعی گفتن شیرت قوت نداره بچه سیر نمیشه شیر خشک بده دیگ دیدم اره وقتی شیرخشک میخوره قشنگ سیر میخابه یساعتو منم هعی رفته رفته شیرخشک دادم شیرمو دادم دیگ شده بود عادت شیرخشک و میدادم سینمو نمیدادم تا ک شیرم کم شد و دخترمم دیگ اصلا سینمو نگرفت ،میخام بدونم اون دوشیدنا باعث شد من دو ماه و نیم فقط شیر خودمو بدم و کم شد شیرم ؟خیلیم راحت خشک شد اصن متوجه نشدم یا ربطی نداشت؟ واقعا درسته شیر بمونه تو سینه بچه نخوره خشک میشه یا نمیدانم خراب میشه ؟؟؟🤔🤔