هیچ دردی و حس نکردم هنوز ۵دقیقه نشد صدای بچه ام اومد😭😭😭🥹🥹🥹آوردن بهم نشون دادن بوسش کردم و بردنش خانوم دکتر باهام شوخی میکرد میگفت انقد حالت خوبه و کیف کردی سریع بچه بعدی رو میاری 😅😅😅دیگه دکتر بخیه های داخلی رو زد بهم تبریک گفت و رفت فقط بدجور لرزم گرفته بود دکتر گفت براش سرم غذایی بزنین چند ساعته ناشتاس از اول تا آخر عمل با پرستار حرف میزدم و عالی بودم بعد کارشون که تموم شد منو بردن ریکاوری مامانم و شوهرم و دختر عمه ام اومدن پیشم بچه ام رو هم آوردن خانومه گذاشت رو سینه ام بهش شیر دادم🥹🥹🥹خیلی خوب بود بعدشم پمپ درد و بردنم اتاقم
دیگه اون ملافه های سبز و انداختن رو شکمم و ضد عفونی کردن سال سبز و کشیدن جلو صورتم دکترم اومد و بهم گفت عزیزم چرا از صبح نیومدی اگه میومدی سریع عملت میکردم انقد درد نکشی دیگه گفتم نمیدونستم درد زایمانه😅😅دکتر بیهوشی و اینا باهام حرف میزدن اسم بچه ام رو میپرسیدن شوخی میکردن اسم علیسان رو پرسیدن🤗 یه خانومه مهربون از اول عمل تا آخر کنارم بود حرف میزد با من قبل شروع عمل بهشون میگفتم من خیلی میترسم تو رو خدا بهم خواب آور بزنین دکتر بیهوشی گفت باشه😅😅بعد دکترم گفت نه من هنوز شروع نکردم شکمت رو ببرم اما انگار یه مورچه راه رفت رو شکمم
باهاشون خدافظی کردم و یه خانومه منو برد اتاق عمل یه اتاق خالی و تاریک تخت آماده یه دروشیت پهن کرده بودن رو تخت خانومه گفت برو بشین و پاهاتو دراز کن خواستم انجام بدم که دوباره درد گرفت منو دکتر بیهوشی یه آقا بود اومد و گفت بذار دردت که تموم شد بیحسیتو میزنم دردم تموم شد اول پشتمو ضد عفونی کردن بعدش یه کم مهره هامو فشار داد دکتر گفت تکون نخور آمپول رو بزنم آمپول رو زد یهو پاهام به صورت خودکار پرید بالا و سنگین شد گفت ۵ثانیه تکون نخور دارو تزریق کنم تا پنج شمرد و گفت سریع دراز بکش اصلا درد نداشت امپولش اصلا نترسین
منم داشتم از اون ور با درد داد میزدم تو رو خدا به دکتر خودم زنگ بزنین فقط 😭😭😭😭
خداروشکر آخر دکترم جواب داد و گفت نیم ساعت دیگه خودمو میرسونم 😍😍نگم که این وسط دختره ماما گیر داده بود باید معاینه ات کنم منم گفتم نمیذارم با اون ناخونای کاشتت اونم مجبورم کرد گفت دکتر گفته باید معاینه شی ببینم چند سانت باز شدی😨بالاخره معاینه ام کرد و بدجوری دردم گرفت یه مقدار خونم ازم رفت 😩😩
اومد سوند گذاشت و آنژوکت وصل کرد منو به سرعت بردن اتاق عمل من فقط پاهام میلرزید و مث ابر بهار گریه میکردم و مامانم و دختر عمه ام و نگاه میکردم باهاشون خدافظی کردم
خب عزیزم دنبالشم بگو
سلام عزیزم مبارک باشه 😍😍😍😘😘😘
سلام عزیزم ممنون که وقت گذاشتی توضیح دادی
اسم دخترتو چی کذاشتی؟
انشالله نامدار باشه و زیر سایه پدر و مادر عزیزم💓
یاد زایمان خودم افتادم 🥲
اتاق زایمان، بیمارستان بوعلی، دکتر بیهوشی و اون پارچه ی سبز جلوی صورتم🥲
سلام گلم مبارک باشه ایشالا قدمش خیر باشه واست خداروشکر راحت زایمان کردی😍😍😍
منم دلم میخوادی بچه دیگه داشته باشم همسرم میگه نه همین یکی بسه
خودم۳۵سالمه دیگه داره دیرمیشه .هرکار کردم راضی نمیشه میگه با این وضع جامعه همین بسمونه ازاینکه اینده بچم تنهاست خیلی ناراحتم😔😔
آهان یادم رفت برا فشار شکم بگم توی اتاق عمل متوجه نشدم فشار دادن یا نه چون جلوم پرده کشیده بود اما توی ریکاوری وقتی خواستن ببرنم بخش خانومه اومد فشار داد اصلا دردی حس نکردم داخل اتاق هم دو سه بار اومدن فشار دادن دردش قابل تحمل بود😖😖
پمپ درد چیه چطوری هست؟
قیمتش ۷۵۰ هزار تومن بود
خداروشکر اره بی حسی اسپاینال خوبه منم راضی بودم البته میترسیدم چون کلا ازعما و خون میترسم ولی آنقدر استرس سلامتی بچه رو داشتم ک ترس عمل پیشش گم شده بود منم دکترم پرستار ها خوب بودن واقعا خداروشکر ک زایمان راحتی داشتی و خاطره خوبی برات درست شد خدا حفظ کنه فرزند گلتو نگفتی اسمشو چی گذاشتی
خداروشکر عزیزم قدمش پر از خیرو برکت باشه انشاالله ب خوشی و سلامتی خیلی خوشحال شدم 😘😘😘😘
خب پس خوشگذشته بهت سومی رو اقدام کن 😂
سلام عزیزم ممنون که اینهمه رو نوشتی و وقت گذاشتی خداروشکر که هر دوتاتون سالم سلامت هستید چیزی بود که نبرده باشی بیمارستان و اونجا بهش احتیاج پیدا کرده باشی همش میگم نکنه که یه چیزی رو نبرم یادم بره . برعکس شما من استرس اینو دارم سر عمل دکترم لوله هامو نبنده چون بهش گفتم لوله هام ببند من دیگه بچه نمیخوام این سومیه اول قبول نکرد بعد از کلی خواهش و التماس گفت باشه یه کاریش میکنیم . از طرفی هم توی شهر خودم نیستم و تو غربتم پدرومادرم میان پیشم میگم نکنه مامانم از پس کارام برنیاد و سختش بشه ترو خدا برام دعا کن لوله هامو ببنده حاضرم بدترین دردا رو تحمل کنم ولی اینکارو برام بکنه چون سومی ناخواسته بود و هر کاری کردم شوهرم نذاشت بندازمش ولی دیگه نمیخوام تکرار بشه برام
مرسی عزیز م که گفتی
من اولی تقریبا خوب بود دکتر بهم ۱۴ فروردین ۹۹ وقت داد ۵ صبح رفتیم تا کارای اولیه انجام دادیم و رفتیم اتاق عمل نزدیکه ۸ صبح شد امپول بی حسی به کمرم زدن که اصلا دردی حس نکردم قبلش دکتر گفت بیهوش نشی بهتره بی حسی خیلی بهتره گفتم باشه گفت که بعدش پمپ درد هم میخوای گفتم من که بلد نیستم شما چی میگید گفت بهتره نذاری چون بچه بعدش بی حال میشه گفتم باشه پس نمیخوام بعد وقتی شروع کردن به پنج دقیقه هم نرسید صدای بچمو شنیدم بعد آوردن دیدمش قربونش برم و تمام بعد بردن اتاق یادم چند بار دردم شدید شد همسرم میگفت و برام شیاف میذاشتنو دارو تزریق میکردن تو انژوکتی که داشتم و اینجوری خوب بودم بعد اون قسمت که گفتن پاشو راه برو خیلی خیلی دردناک بود بعدم تا صبح بچم شیر میخورد هی رو تخت بلند میشدم بشینم درد داشت جای بخیم و به سختی پا میشدم خونه هم با شیاف دردمو آروم میکردم
سللللللام زهرا جونی خوبی،دقیقا خاطره زایمانت مثل منه،اونجا که گفتی با ناخنای کاشتش معاینه کنه ،وااایی منو معاینه کرد باخیال راحت ایقد درد داشت بعد دکتر اومد دعواش کرد که چرا کاراش نکردین ببرین اتاق عمل ،با کلی ادا و اصول گفت دکتر بیهوشی نداریم خلاصه بعد سزارینمم بهم هپارین نزدن خون تو بدنم لخته شد بردنم آی سیو 😞😞😞😞😞😞😞😞😞😭😭😭
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.