صبح با درد سینه پاشدم حال روحیم خیلی بد بود رفتم دوش گرفتم، گفتم شیرمو بدوشم، دخترم بیدار شد یهو شیر دادم بهش بعد دل درد گرفت، چند روزه اینجوری میشه و دکتر گفت اکثر بچه ها همینن، شوهرم میگه بچه عقل نداره بزرگتر که باید عقل داشته باشه چرا زیاد بهش شیر دادی؟
جلوی مامانم چیزی بهش نگفتم
خدایی خدا چرا همه دردت مال ماست ولی همه حقا مثل حق طلاق و حضانت مال مردا
چی کار کردن مگه که حق حضانت با اوناست
هیچی از بچه داری تو این چند روز نفهمیده فققط روزی یکی دوبار راهش می‌بره بعد همه جا میگه شب تا صبح بچه نمی‌ذاره بخوابیم
منو مامانم داغون شدیم این مدت، فردا هم مامانم برمیگرده شهرمون موندم چی کار کنم😓😓😓😓

عزیزم جوشنده رازیانه بخور اگه بچت دختره وقتی شیر میدی برای دل درد اونم خوبه، قنداقش کن شبا، پاهاشو ماساژ بده.
افسردگی بعد از زایمانه زیاد بهش فکر نکن، منم گاهی دلم میخاد گریه کنم همش میگم چرا بچه دار شدم شبا نمیخابم روزا همش بدوبدو وقت ندارم

حالا شوهر من همش میگه شیرش بده

من که اومدم خونه مامانم خودمو راحت کردم الانم راحت جواب پیاماشو نمیدم

همه این مشکلاتو دارن
خودتو بزن به بی خیالی
توجه نکن

همه مردا همینن عزیزم ،من بجز شوهرم خانوادشم همین حرفو میزنن خدا نکنه کسی توی یه خانواده غریب بیفته شوهرتم پشتت نباشه

خدا شانس بده ی دختر دایی دارم شوهرش عین زنا از بچش نگهداری میکنه

شوهرت دقیقا عین شوهر منه اونم وقتی بچه دلدرد میگیره میگه ب بچه زیاد شیر میدی نفهمن دیگه نمیفهمن بچه تا سه ماهگی دلدردش عادیه شوهر منم شب تا صب خوابه وقتیم ک بچه گریه میکنه غر میزنه ک دیونم کرد روزام ک ب زور خوابش میکنم حس پدرانش گل میکنه بیدارش میکنه بعد میره واقعا مردا لجنن

اخی عزیزم منم بچم زیاد وق میزنه

الهی خیلی سخته درکت میکنم