۳۶هفته اونم بخاطر اینکه بچم از یه ماه قبل تو شکمم رشد نکرده بود و نمیدونستم و آب دورش هم دیگه صفر شد فرستادن برا زایمان. حالا من ن دهانه رحمم باز بود ن حتی با آمپول فشار درد گرفتتم دیگه ضربان قلب داشت افت میکرد و گفتن سزارین باید بشی بعد الان دارم فک میکنم یعنی دکتر که خواست بچمو در بیاره تو کیسه بود؟ چون کیسه آبم پاره نشده بود فقط خودم دیدم ترشح زردرنگ دارم رفتم بیمارستان گفتن طبیعیه این اصلا نشونه زایمان نیس بعد رفتم متخصص گفت شاید کیسه آبت پاره شده برو سونو بده رفتم سونو گفت آبش صفر شده. دکتر خیرندیدم یه بار ۳۰ هفته رفتم گفت همه چی خوبه دیگه نرو سونو تا ۳۶ هفته که بیای معاینه کنم هر چی بهداشت گفت ۳۴ هفته برو گوش ندادم. الان پشیمونم که چرا نرفته بودم یه شهر دیگه زیر نظر یه دکتر دیگه که شاید آمپول چیزی میزد من آب دورش بیشتر می‌شد آخه یکی از دوستامم اینجور بود رفت یه شهر دیگه بچش به موقع بدنیا اومد. موقع سزارین هم به حدی دست و پام میلرزید که برام آمپول آرامبخش زدن خواب بودم همیشه از بیهوشی میترسیدم میگفتن دیگه اگه بیدار نشدم چی. آخرش با آرامبخش خوابم برد

۴ پاسخ

دختر منم آب دورش کم بود و هر هفته سونو دادم تا اگه خطر ناک شد زایمان کنم از ۲۸هفته طول کشید تا ۳۸دیگ دخترم کف زایمان کن

منم بچه ام ۳۶ هفته بدنیا اومد

منم تو بارداری مایع آمنیوتیکم کم شد. هر هفته میرفتم سونو، روز درمیون ان اس تی. کاری نمیتونن برای کم شدن مایع بکنن. صرفا چک میکنن که کیسه آب سوراخ نشده باشه و ضربان قلب بچه خوب باشه همین. بچه من ۳۷ هفته و دو روز دنیا اومد. منم کیسه آبم پاره نشد ولی دهانه رحمم شروع کرد باز شدن

به این چیزا فکر نکن اصلا
منم خاطره های خیلی بدی دارم
ولی وقتی فکر میکنم خیلی ناراحت میشم‌
اما الان خوشحالم که گذشته و تموم شده اون روزا و الان دخترم بغلمه و سلامت

سوال های مرتبط

مامان 🦋ترنمم🦋 مامان 🦋ترنمم🦋 ۱ سالگی
یادمه پارسال آذر ماه بود که رفتم کیش ..
بنده خدا همسرم کلی برنامه ریخت برای این سفر که به من خوش بگذره چون فوق العاده افسرده شده بودم بعد از زایمان
زایمان خوبی هم نداشتم خیلی حالم بد بود دختر عمم با من زایمان کرده بود همه میگفتن بجه تو ریزه یه طفلکی هم میگفتن و میرفتن نمی‌فهمیدند با این حرفشون چی به سر من مادر میاد ..
خلاصه رفتم کیش ی ذره از آدما دور بشم تو کشتی بودم ک یه خانمی گفت بچت چند وقتشه منم با ذوق گفتم نزدیک ۴ ماه گفت وا چقدر ریزه ..
زدم زیر گریه دیگ نتونستم جلوی خودمو بگیرم لعنت فرستادم برای هرکسی که اینجوری میگه .
مسافرت کوفتم شد تو فرودگاه یه خانمی رو دیدم بچش تو کالسکه بود دیدم چقدر داشته ماشالله رفتم گفتم چند وقتشه
گفت فارسی نمیفهمم زنه روس بود
خدا خدا میکرد بگه دوسالشه یه سالشه
یه چیزی نگه ک دوباره بهم بریزم..
الان یک سال گذشته از اون موقع ولی هیچ وقت یادم نرفته چقدر مقایسه شدم ک بچت ریزه ریزه ..
ی دفعه یادم افتاد گفتم اینجا بنویسم .
مامان زهرا کوچولو مامان زهرا کوچولو ۱۶ ماهگی
تجربه_مریضی_دخترم

از جمعه هفته گذشته گاهی دخترم تو طول روز بی قراری میکرد و بهونه میگرفت، چند شب هم تو خواب تب میکرد که با استامینوفن کنترل میشد. هیچ علائم دیگه ای نداشت ، نه آبریزش نه سرفه نه خلط نه اسهال نه استفراغ..‌
روز چهارشنبه که عروسی دعوت بودیم از صبحش خیلی بی قرار بود و اذیت میکرد، خودم حدس میزدم از دندونش باشه.
اشتها تقریبا صفر شده بود! بجز شیر خودم!
تو مراسم هم حال و حوصله نداشت و بهونه می‌گرفت،
ما هم بعد شام سریع برگشتیم خونه،
اون شب همسرم مسافر بود و من تنها خونه موندم،
اما تا صبح دخترم تب داشت و اصلا با استامینوفن کنترل نمیشد.
شیاف و بروفن هم نداشتم.
خیلی شب سختی بود، حدود ساعت ده صبح بود که پدرشوهرم اومد و رفتیم اورژانس بیمارستان و اونجا بود که فهمیدم یکی از گوش های دخترم عفونت داشت و علت همه بی قراری ها و تب بالاش همین عفونت گوش بوده نه چیز دیگه ای!!!

چقدر از خودم ناراحتم که دخترم یه هفته اذیت بود و نق میزد و من همه ش فکر میکردم از دندونه!😔
مامان شهاب و مهراب مامان شهاب و مهراب ۱۷ ماهگی
ادامه تاپیک قبلی


در مورد بچه، من دیدم بعد از به دنیا اومدن صدای گریه اش قشنگ بلند نیس، اما شهاب هم همینطوری بود، یکم همونجا گذاشتن زیر تنفس و خوب شد، اما اینبار بعد زایمان که خوش خوشانم بود تا به مامانم گفتم مامان فلان لباسو بده بپوشونن پرستار گفت لباس نمیپوشونیم چون احتمالا بستریه😢 من فک کردم نهایتا تا وقت ملاقات نگه میدارنش اما وقت ملاقات هم بچم پیشم نبود و تختش خالی موند، بعدش گفتن یکی دو روز و این یکی دو روز شد یه هفته! بله بچم یه هفته تو nicu بستری شد و من بدون بچم برگشتم خونه و شیرمو میدوشیدم میبردم و با توجه به شرایطم و شهاب و اینا روزی فقط یه بار میرفتم 😔 علت بستری هم از یه طرف کامل نبودن ریه ها، از یه طرف عفونت و از طرفی گفته بودن قلبش صدای اضافه داره و احتمالا اعزام بشه بیمارستان مدنی و این حرفا و من داشتم سکته میکردم، خداروشکر متخصص قلب اومد و اکو کرد، گفتش یه دریچه قلبش تنگه اما مورد جدی نیس و از نظرم مرخصه، قراره هفته دیگه ببریمش اکو پیشرفته که نظر قطعیشو بگه، تا شرایط اکسیژن و ایناش هم بهتر بشه و عفونتشم حل بشه یه هفته شد دیگه
مامان امیر رضا مامان امیر رضا ۱۶ ماهگی
سه شبه نخوابیدم دو شب پیش با گریه شدید از خواب پاشد دماغش کیپ بود بچم نفس نداشت با اسپری یه کم راه نفسش باز شد دیشب بالاخره بردمش دکتر گفت دندوناشه یه کوچولو هم سرماخورده آب دندون اسید داشته بیقراریش برا اونه گفت گفت فقط استا بده بهش شب موقع خواب من دیدم خودش آروم خوابید دیگه ساعت تقریبا یک شده بود که خوابید منم ندادم ساعت دو با جیغ بیدار شد استا بهش دادم به هر حال آرومش کردم خوابید ولی میخام بگم پسر من یه هفته ای هست همه دندون آسیاب و نیش های بالاییش باهم همه دراومده که دکتر خودش تعجب کرده بود تو این سن فقط دوتا دندون مونده اوناهم توک زده ولی در نیومده گفت این بچه حق داره انقد بیتابی کنه خواستم بگم صبور باشید مامان وقتی می‌بینید شب بچه بی قراری واقعا از دندونش مگه اینکه مریض باشم خدای نکرده دندون درد برا آدم بزرگا هم سخته ببین اینا که کوچولوعن چه دردی میکشن بمیرم براش سه شبه بچم خواب نداره من به درک ولی بچم واقعا اذیته کاش این دوتا هم در بیاد خیالش راحت بشه درداش کم بشه 🥲🥲😭😭😭