۲۳ پاسخ

از دست تو دختر نه ماه ت شکمت رشدشون دادی درد زایمان رو کشیدی. شیرت نیومده بخاطر اینکه فرم سینت خراب نشه نبوده ک!!!! نگو این حرفو

عزیزم خییلی خیییلی بهت تبریک میگم🌺 و از خدا می‌خوام حال دلت رو خوب کنه تو مامان قوی هستی بخاطر همون گل پسرت قوی تر باش.
پسرمنم دو روز زودتر از پسرشما بدنیا آمد🥰

درکت میکنم عزیزمم
من خودم موقع دخترم نمیگم از اول هیچی نبود ولی کم بود
بعد یک ماه شیرم خوب شد

اینجوری نگو همه مثل هم نیستن منم مثل تو بچم رفلاکس داشت اصلا نمیخوابید شیر خودمم که میخورد همش بالا می اورد زیر سینم گریه میکرد بردمش دکتر براش شیر خشک نوشت الان سینمو نمیگیره قبول دارم حس بدی هست بچه شیر خود مارو نخوره منم هرچی تلاش میکنم سینه نمیگیره

حسرت چیه؟؟این حرفا چیه مگه مادر بودن فقط به شیر دادن؟؟من ک اصلا حتی یه قطره شیر ندادم به پسرم نداشتم ک بدم از روز اول شیر خشک خورده اصلا ناراحت نیستم تلاشمم کردم ک بدم ولی نشد دیگ ناراحتی نداره

اینجوری نگو تروخدا
اول که ناامید نشو و هنوز تلاش کن
ولی خب اگه نشد هم مهم اینه تو تلاشتو کردی ...مهم سلامتی بچته اینقدر خودتو اذیت نکن...
منم هنوز درگیرم به خدا یه بار سینمو میگیره دو بار نمیگیره همین الان اینقدر هلاک شد از گریه که شیرمو دوشیدم تو شیشه شیر بهش دادم 🤦

🥺🥺🥺قربونت برم
ولی بازم ناامید نشو بذار سینتم مک بزنه و قطره شیر افزا هم بخور
کنارشم شیر خشک بده
درکت میکنم قشنگ ....

یعنی چی اتفاثا مادری که از مجبوری شیر خشک میده خیلی اجرش بیشتره چون واقعا شیر خشک اذیت داره

اصلا فکرای منفی نکن عزیزم...همه چی به ژنتیک ادم، دست تونبود که..
یکی داره و از عمد نمیده یکی هم قصدش داره و قسمتش نمیشه🥴
انرژی منفی از خودت دور کن..همین تلاشی که کردی ستودنیه و تو یه مامان نمونه ای💞
ناامید نباش و کنار شیر خشک باز شیر خودتم بده و با شیر دوش بدوش که خشک نشه، تازه زایمان کردی و اوایل طبیعی شیر کم باشه🙏🏻

راستش من خیلی سینمو فشار دادم و درد کشیدم اما زیاد شد تا چند روزم سینم خیلی درد میکرد

حتما خواست خدا بوده و ی خیریتی داشته

مال من ۷ روزگی راه افتادی الان شیر خشک خیلی کم در حد ۲بار میدم نگران نباش منم خیلی گریه کردم

عزیزجان ماما به من گفت تو کلاس شیردهی تا روز سوم‌شیر نداری فقط برا اینکه شیرت بیاد بااااید بدی مک بزنه بچه تا شیرت راه بیافته
ولی تو شیرخشکم بده بچه گشنه نمونه
شمام همینکارو بکن غصه نخورررر عزیزم تو شیر داری باید بچه مک بزنه تا بیاد
شیرخشک بده بهش سیر بشه

قربونت بشم تو تلاش خودتو کردی. بعضی از مامانا شیر ندارن ب بچه هاشون شیر خشک میدن تازه. بعضی ها هم شیر نمیدن خودشون

ناراحت نشو دورت بگردم.

شیر افزا بخور منم حتی یه ذره شیر نداشتم اما قطره شیر افزا خوردم عالی شده

عزیزدلم چرا این همه ناراحتی کم بودن شیر و استرس و ناراحتی برای همه هست
کنار شیرخشک سینه‌ات رو بده میک بزنه مطمئن باش شیر توش جریان پیدا می‌کنه من خودمم همین داستان و کش مکش رو داشتم
فقط سینه‌ات رو بده حتما روزای اول اینجور چیزا برای هرکسی می‌تونه اتفاق بیوفته

منم مثل شما بودم، تا چهار ماه قطره قطره میدوشیدم دهنش میذاشتم، آخر خشک شد و شیرخشکی شد، ناراحت بودم ولی خواست خدا بود دیگه

بعدشم نان واسه چی میدی حالا ده روز دیگم دفع نمیکنه فکرت درگیر میشه اپتامیل بهتره خیلیم نزدیک شیر مادره

عزیزم شما ک بچتون ۵روزشه تازه؟؟شیر از این ب بعد قرار زیاد بشه،بچه باید مک‌بزنه،شما شیرخشکتو‌بده ولی با قطره چکون بچتو‌سیر کن بعد سینتو بده بزار شیرم نباشه الکی مک‌بزنه بالاخره میاد مطمئن باش،اگ‌نمیخای شیرخشکی بشه حتما با قطره چکون بده مطمئن باش عادت نمیکنه بچه ب شیرخشک عادت نمیکنه ک‌ب شیشه شیر عادت میکنه بخاطر راحت بودنش،وس با قطره چکون بدت عادت نمیکنه خیالت تخت،سینتم حتما بده چون شیر میاد تاچن روز

عزیزم کنار شیرخشک شیر خودتم بدوش ک خشک نشه از شیردوش برقی استفاده کن مثل مک زدن نوزاد میمونه خودش باعث افزایش شیر میشه
تازه روز ۵امی
مطمئن باش شیرت زیاد میشه
حالا تو این فاصله از شیر خشک کمک میگیری

الهی عزیزم
حالا من از خدامه ک شیرخشک بدم
بدنم خیلی ضعیف شده
حس میکنم اگه شیر بدم دیگه میمیرم

درکت میکنم مامان جان ، تو تمام تلاش تو کردی و نشد ، این هیچی از مادر بودن تو کم نمیکنه عزیزم قطعا تو بهترینی برای پسرت

الهی 🥲💔 همین که تلاشت کردی کافیه
ناراحت نباش گلم

سوال های مرتبط

مامان هرچی خدابخواد مامان هرچی خدابخواد روزهای ابتدایی تولد
بچه ها هستین؟من اصلا شیر ندارم یعنی همون آغوزم به زور زور زور دست من که فشار بدم سینمو یه قطره جمع میشه .جوری که بچم از بی شیری بی حال شد و قندش افتاد بردم دکتر گفت شیر خشک بده تا شیرت بیاد.دارم دق میکنم شیرو با قطره چکون از کنار سینم میدم انواع چیزای مقوی که مامانم درست میکنه و شیر افزا هست و میخورم .حتی گالاکتومید و قطره و کپسول شیر افزا ولی دریغ از یه قطره شیر یا اغوز .توروخدا چیکا کنم نمیخام شیر خشکی بشه .دارم سکته میکنم.😭😭😭💔💔💔دوستای خودم دیدن گفتم من لیاقته شیر دادن رو ندارم و باید این بچمم شیر خشکی بشه .منم افسردگی گرفتم .انقد امروز گریه کردم باهنه دعوا دارم مامانم انقد دلشو شکستم به غذاهاش گیر میدم به بچه هام گیر میدم به شوهر بیچارم که تا کمر برام دولا میشه رو گیر میدم .دیگه کم آوردم یکدفعه ای تو جمع باصدای بلند گریه کردم مانانم بیچاره هم دلش شکست و اومد به زور سینمو میک بزنه تا شاید من حرص نخورم .😭😭😭شوهرم مبگه غصه نخور کارتن کارتن شیر خشک میارم .ولی من دارم دق میکنم میخاستم این بچمو شیر خودمو بدم.خدایا چرا من 💔😭💔😭محمدم ۳۷۰۰ به دنیا اومد ولی امروز ۳۴۰۰ شده بود توی ۳ روز انقد کم کرده بود.خدایا💔💔😭
بچه بهم بگید ایا شیر اینجوری میاد یا نه دیگه خشک میشه اخه یه قطره هم شد شیررررر💔
مامان ماهان مامان ماهان ۲ ماهگی
تجربه زایمان #پارت هشتم
ساعت ۲/۵ شد و هنوز جا خالی نشده بود و ساعت ۳ ملاقات بود و اگه تخت خالی نمیشد همسرمم نمیتونست بیاد ملاقاتم و میرفت تا فردا که ترخیص بشم و من فقط خدا خدا میکردم که یه تخت خالی شه و من فقط بتونم ده دقیقه شوهرم رو ببینم که ساعت دقیقا ساعت ۳ گفتن تخت خالی شده و میتونن ببرنم که انگار دنیا رو بهم دادن کم کم اثر بیحسی هم رفته بود و باید خودمو میذاشتم روی یه تخت دیگه و این یکم سختم بود ولی به عشق دیدن همسرم حاضر بودم تحمل کنم. با سختی رفتم روی تخت و پرستار اومدن بردنم و تا در اتاق عمل باز شد دیدم مامانم گفت وای خداروشکر اوردنش و بدو بدو با همسرم اومذن همراهم و خیلی حس خوبی بود که همسرم اومد دستمو گرفت و بوسید و فقط احوالم رو میپرسید(دروغ چرا اگه اول احوال بچش رو میپرسید خیلی ناراحت میشدم😂 ولی وقتی بهش گفتم بچه و چی و اینا گفت هیچی نگو تو برام مهم تری تا بچه. من بچه ی بدون تو رو نمیخوام و من گویا کارخونه قند تو دلم اب شد🤣🤣
مامان ارمیا مامان ارمیا روزهای ابتدایی تولد
به وقت زایمان قسمت دوم
رفتیم داخل بخش خواهرم اومد رو سرم منم همچنان درد داشتم میلرزیدم اومدن بهم سروم وصل کردن با دارو مسکن .بعدش بچمو آوردن.نکاش کردم دلم آروم گرفت ولی باز درد داشت منو می‌کشت صدام گرفته بود.بچم از آب داخل شکم خورد بود مدام آب اضافه بالا میآورد.دیگه ساعت هفت شب دیدم بچم گرسنه پرستار اومدن روش شیردهی آموزش بده ولی دریغ از قطره ای این بچه گریه میکرد.خلاصه دردم کمتر شد ولی هرکار میکردم هرروشی که شیرم بیاد نیومد.ساعت 11شب پرستار اومد داخل اتاق گفتم خانم بچم شیر نخورده گرسنه هست گفت بذار جلو سینت مک بزنه میاد.دیگه طاقت نیاوردم گفت مک به چی بزنه وقتی شیر نمیاد گفتم من از ساعت 12ظهر امتحان کردم با سینم ور رفتم شیر ندارم.گقتم اگه بچم قندش بیفته ولت نمیکنم.اومد کنارم گفت باشه بچه رو میبرم بخش نوردان شیر میدم .بچم ساعت 11برد تا 12دیدم خبری نشد به خواهرم گفتم برو سراغ بچه رفت اومد گفت گفتن میلریم دیدم بچمو آورد گفت شیر دادیم آروغ زده .اگه باز گرسنه بود سینت بده.و رفت.دیدم بچم خمیازه می‌کشه دهان باز می‌کنه لباش میلرزع بد جور دیدم دستاش یخ کرده.به خواهرم گفتم شیشه شیر آماده کم سی درجه درست کن بهش شیر بدم قند بچم افتاده بود.گفتم اگه بیان داخل اتاق میگم هرکار دوست دارید بکن بچم مهمتره.خلاصه شیر به بچم دادم دستاش گرم شده چهار ساعت خوابیدراحت