مامانا شما هم اینجوری هستید که همش با خودتون فکر میکنید بعداز زایمان حالتون بده درد دارید حوصله هیچ کسو ندارید نمیتونید از پس بچه و کارهاش و شیر دادن و شب زنده داری و.... بر بیاید یا فقط من اینجوریم؟؟؟
این فکرا دارن دیونه ام میکنن🥺

من سعی میکنم به این حاشیه ها زیاد فکر نکنم. فقط فکر کنم که میتونم بچه ام رو بغل کنم و ببوسم و شیر بدم😊

آره منم نگرانی دارم
ولی چون سرکار میرم کمتر بهش فکر میکنم

آره منم فکرم درگیره چطور میخواد بشه خواهرشوهرم بچش ۱ونیم کیلو به دنیا اومد می‌گرفت بغلش شیر میداد ما میترسیدیم میگفت خدا بچه رو میده دل نگه داشتنش هم میده قربون خدا برم مهر مادری یه چیز دیگه هس که هیچ کسی نمیتونه جاشو بگیره خدا خودش داده انشاالله دلش هم میده

من هیچکدوم از این فکرارو ندارم
ولی از اینکه دیگ تو دلم قرار نیست تکون بخوره امشب یه فصل گریه کردم😐

واقعا هم همینطوره بعد از زایمان جز همسر و مامانت کسی رو اطرافت نمی خوای .

من بعد زایمان دقیقا همینطور بودم
بجز خانواده خودم و شوهرم دلم نمیخواست هییییییچ کسو ببینم
کاش فامیل درک کنه زرتی بلند نشه بیاد

نه فقط میخوام بگذره به اون روز برسه اون موقع اطرافیان هستن آدم یه دل سیر استراحت میکنه

عزیزم شما سزارین بودی؟

من هم همین فکرو میکنم ، فکر می‌کنم دلم میخواد جز مامانم و شوهرم هیشکی باشه،فکر میکنه حوصله کسی اونموقع ندارم