۳ پاسخ

راستی من پهلوهام خیلی درد میکنه تو راه رفتن شماهم این دردو حس میکنید یا فقط من اینطورم

وای دختر منکه مردم و زنده شدم وقتی بعد عمل برا اولین بار راه رفتم😢

مرسی که تجربه ات ب اشتراک گذاشتی
شیر افزا ۰ مارکی بود؟

سوال های مرتبط

مامان دلانا❤️ مامان دلانا❤️ ۳ ماهگی
پارت آخر
من و چهار بار ماساژ رحمی دادن و واقعا نفسم بند اومد چون میگفتن ک رحمم زود جمع شد بعد زایمان
بعد ماساژ چهارمی نشسته بودم گریه میکردم😂و اولین بلند شدن خیلی سخته و بازم چند بار اول واقعا بلند شدن سخته من ک اوایل صاف نمیشد کمرم اما دومین روز اومدم خونه تونستم خودم راه برم
شکم منم ت بیمارستان کار نکرده بود الکی گفتم کار کرد بجاش اومدم خونه تا دلتون بخاد کار کرد😂من میگفتم فقط شکم بچه کاد کنه ک خیالم راحت بشه ک خداروشکر کار کرده بود
با اینک دومین روز درد داشتم ولی میتونستم تحمل کنم و از شیاف استفاده نکردم اصلا
دو روز اول خیلی درد داشتم ولی بعدش خیلی اوکیم
و لطفا بعد عمل یک کلمه هم حرف نزنین
من بعد عمل نمیخاستم حرف بزنم پرستارا اومدن سئوال میپرسیدن خالم ک جواب میداد میگفتن مگ خود بیمار نمیتونه حرف بزنه ک شما جواب میدین
هیچی اونجا حرف زدم و گردنم و یکم تکون دادم خدا شاهده برای عمل انقدر اذیت نشدم ک برای گردن درد و سردرد اذیت شدم و واقعا مردم شیاف دیکلوفناک هم فقط برای درد گردن میزاشتم همین ک خداروشکر تاثیر داشت یکم
سردرد و گردن درد بعدش از خود عمل سخت تره واقعا
خلاصه ک برای همتون آرزوی زایمانی راحت میکنم❤️
مامان بردیا😍💙 مامان بردیا😍💙 روزهای ابتدایی تولد
۲
هیچی دیگه طی عمل تنها چیزی ک حس میکردم کشیده شدن شکمم بود و بعدشم جدا شدن ی چیزی از توش بچه ک صداش اومد قلبم ریخت نمیشه توصیف کرد واقعا بخیه کردن و بردنم ریکاوری تنها چیزی ک حس میکردم ی لرز شدید و مسخره  بود ک از سرما هم نبود پرستار گفت اثرات یکی از امپولاس برام بخاری زدن و پتو بهتر شدم حسابی گیج بودم همش حواسم ب این بود ک سرمو تکون ندم هی خواب میرفتم و برمیگشتم
تا کم کم حس پاهام برگشت تونستم تکونشون بدم اجازه دادن برم بخش و داستان شروع شد ی درد خفیف بود ک رفته رفته ب درد شدید پریودی تبدیل شد ک دائمی بود و هیچ تکونی نمیتونستی بخوری 
بعد برگشت تو بخش باز ی شیافت زدم و اینک نمیتونستم تکون بخورم بیشتر از درده کلافم کرده بود دلم میخواست ب پهلو بشم و پامو جم کنم تو شکمم ک دردم کمترشه
وقتی اجازه دادن بلند شم و راه برم بعدش دیگه قابل تحمل تر شد داستان 
خلاصه اینک روز اول زایمان چ سزارین باشی چ طبیعی بیشترین درد رو میکشی پس باید بدنت امادگی داشته باشه من خیلی سگ دردم تا نمیرم مسکن استفاده نمیکنم ولی شما تحمل دردت اگه پایینه از روشهای قوی کم شدن درد استفاده کنید مثلا اپیدروال و پمپ درد و اینا
استرس نداشته باشید سریع تر از چیزی ک فکر میکنید میگذره🤗
مامان مهوا🐥 مامان مهوا🐥 ۱ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین ۴:
خب از ریکاوری بیرون بردنم ک ببرنم سمت بخش اینجا خیلی حس قشنگیه چون خانواده هم منتظر وایسادن و بچرو هم میارن رفتیم داخل اتاق و دوباره از تختی ک برده بودنم میخاستن انتقال بدن ب تخت اتاق اینجام درد داشت اما چون هنوز بیحسی کامل نرفته بود دردش وحشتناک نبود
داخل اتاق ک میری لباساتو عوض میکنن زیر انداز میندازن و شیاف میزارن واست
من ساعت ۷ و نیم عمل کردم و گفتن از ساعت ۳ شروع کنم اب کمپوت و کمپوت بخورم و بعد بلند بشم و راه برم ساعت ۳ و ربع پرستار اومد ک کمک کنه بلند بشم و راه برم
وحشتناک ترین قسمت سزارین اینجاست
درد خیلیییییی شدیدی میگیره با هر ذره تکونی ک مسخوری و میخای بلند بشی خلاصه با هر دردی ک بود ب کمک پرستار و همسرم بلند شدم و در حد چند قدم راه رفتم ک حالم بد شد و برگشتم ب تخت
پرستار برام شیاف گذاشت و چند دقیقه نشد ک حس دستشویی گرفتم و باز صدا زدم پرستارو و کمکم کرد رفتم سرویس وای ک روی توالت فرنگی نشستنم مثل جون کندن بود و خیلی دردناک
من اشتباه خیلی بزرگی ک کردم فقط یکبار دیگه بلند شدم و راه رفتم بخاطر دردی ک داشت و ترسی ک من داشتم دیگه بلند نشدم اما شما این اشتباهو نکنین
از ساعت ۸ شب دیگه بلند نشدم فردا صبحش پرستار اومد و فهمید ک بلند نشدم گفت ک از اولین بارم بیشتر سختت میشه و همینطور بود چون انقدر درد و سوزش داشت و من خیلی گریه کردم
مامان سید کوچولو🩵 مامان سید کوچولو🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۱۱

همون شب نصفه شب بچه پیپی کرد مادرم رفت پرستارا صدا کرد گفتن ما فقط جیشو عوض میکنیم برای شستن پیپی خودتون باید عوض کنید 😂مای بیبی و اینام از قبل بهمون داده بود همون اول ک اوردنش ده تا دونه دادن ولی سایز ۲ خلاصه ک مامانم برد شستنی پیپیش مالیده شد ب لباسش 😂دگ اوردیمش از لباسایی ک خودمون اورده بودیم تنش کردیم ولی همون مای بیبی ۲ رو زدیم انداره کل هیکل بچه بود
صبح بعد از اوردن بچه یه چایی عسل برای من اوردن بعدشم یکم اب کمپوت گلابی خوردم و اومدن دستم رو گرفتن و از تخت پایین اومدم و راه رفتم چون ۲۴ ساعت از عمل گذشته بود خیلی سخت نبود ولی به هرحال درد داشت پمپ درد از گردنم اویزون بود فشار میدادم ک دردم قابل تحمل باشه دکترم بازم اومد بالا سرمون پرسید شکمتون کار کرد و گفتیم نه چنتا دارو نوشت و گفت فقط راه برید
خب من بیشتر از ۴۰ ساعت حتی ابم نخورده بودم چجوری باید شکمم کار میکرد ؟ 😐هرکاری بگید کردم دگ اخر دکترم گفت گیلیسرین بخرید انگشتتو بزن توش و بکن تو مقعدت سه تا شیاف و کلی شربت ملین و روغن زیتون و… انقدر راه رفتم ولی شکمم کار نکرد ک نکرد همه مرخص شدن من موندم تک و تنها بعدش مریضای جدید اومدن تختای کناریم
من گفتم تا غذا نخورم نمیشه واقعا اخرسر یواشکی کمپوت انجیر و گلابی رو باز کردم میوه هاشو خوردم و بالاخرهههه ۱۱شب شکمم کار کرد و کارای نرخیصمو انجام دادن و نصف شب مرخص شدم
مامان هانا مامان هانا ۱ ماهگی
سلام دوستای عزیز بلاخره من تونستم تایم خالی گیر بیارم و بیام تجربه زایمانم رو بگم من تاریخ انتی ما برا ۱۷ بهمن بود و من منتظر ک درد و ماه دردم شروع بشه اما دریغ از کوچیک ترین درد بهداشت و دکتر بهم گفتن ک باید هر روز ان اس تی بگیری ک مشکلی پیش نیاد من همه ان اس تی ها مو مطب دکتر انجام میدادم روز ۱۸بهمن ک پنجشنبه میشد از شانس ....... دکترم نبود و بهداشت گفت برو بيمارستان بگیر منم رفتم این اس تی هم نگرفتن و گفتن چون یک روز از تاریخ ان تی گذشته بستری باید بشی و اینطوی شد ک من بدون زره ایی درد بستری شدم و رفتم بخش زایمان ب اتاق ک رسیدم اومدن اولین معاینه رو انجام دادن و گفتن دهانه رحم هیچی باز نيست ی قرص زیر زبونم گذاشتن و اکسیژن وصلم کردن رفتن بعد یک ساعت اومدن و معاینه دومم انجام و یک سانت بودم😞از ساعت ۶عصر تا ۸شب من یک سانت بودم تو اتاق خودم ورزشم میکردم ک پیشرفت ک نکرد بعدش نمیدونم چی بود بهم گفتن بزار ی لوله برات بزاریم ک رحمت بدون درد باز بشه منم اجازه دادم و خیلی دردناک ک حتی ندیدم چی بود رو داخل کردن و گفتن تکون نخور ی سرمم وصل اون کردن ک ب داخل بود دردام شروع شده بود بی تاب بودم دلم میخواست راه برم نمیزاشتن از ۸تا۱۱شب با اون دستگاه دردناک شدم ۳سانت ک خودشونم تعجب کردن ....