۶ پاسخ

عزیزم خدا بهت قوت بده...
واقعا سخته
منم دست تنهام ....
یه غذا هم نمیتونم راحت بخورم که شیر داشته باشم...
اونایی که مامان هاتون میام پیشتون خدا را شکر کنید....

این مردا خودخواهان حرف میزن ادم حرص میگیره برای منم میگه حق داری مادر خسته بشی. گناه نکردی بچه اوردی به خدا توکل کن

منم مثل توهم گلم ولی باید تحمل کنیم تا بزرگ بشن

عزیزم بهت حق میدم من یه بچه دارم واقعا خسته شدم.بدنم هم خالی کرده یعنی درد لگن و کمر دارم.تمام مفاصلم درد میکنه.
زنهای قدیم کی مثل ما بودن؟؟مادربزرگم خونه بزرگ و حیاط دار داشته همه بچه ها بیرون بودن تازه مادر شوهر و خواهر شوهر هم کنارش بودن و کمک کردن.
الان ماها تنهاییم تو یه چاردیواری تنگ که دل آدم میگیره.
خونه ات اگه بهم ریخته است بیخیال مال منم اینطوریه.
بچه بزرگتر رو نمیتونی مهد کودک بزاری؟یه چند ساعتی هم نباشه راحتتری

منم مثل توام

منم وضعیتم مثل تو

سوال های مرتبط

مامان یارا مامان یارا ۳ ماهگی
خونمون فاز بیمارستان داره
آشپزخونه ترکیده
اتاقا زلزله اومده
چند روزه میخوام پذیرایی رو‌جارو بکشم توان ندارم
یارا شیر خودمو میخوره فقط جیغ میزنه اگه شیر خشک بخوره حالش بهتره اینگار
هیچی نمیتونم بخورم بخاطر این نفخ لعنتی
قیافم شده عین مرده از گور برگشته
دم عیده استرس خونه تکونی دارم
آزمون ثبت نام کردم فروردین آزمون دارم ولی هیچی نخوندم
پاهام درد می‌کنه
سرم دارم منفجر میشه هنوز ناهار نخوردم
دنیا دور سرم می‌چرخه دلم میخواد جیغ بزنم
سیگار کشیدم هنوز سه ساعت نشده نمیتونم شیر بدوشم برا بچه اون شیری ام که از قبل داشت اندازه یه وعده مونده
دلم نمی‌خواد سیگار بکشم ولی وقتی میرم سمتش حداقل یکم حالم خوب میشه
فقط ۱۸ سالمه مامان یه بچه ۵۰ روزم خانواده هامون پیشم نیستن از همه دورم هیجانمیرم
رابطم با همسرم قهوه ای شده
دلم میخواد زار بزنم اینقد گریه كنم که بمیرم
خستم خیلی خستم
همش باید فکر ناهار و شامم باشم
فکر تمیز و مرتب بودن سر و وضعم
فکر اوضاع وحشتناک خونه
فکر دل درد های یارا
خدایا من دیگه توان ندارم چرا اینقدر تنهام؟
از کولیک خستم از رفلاکس میترسم
خونه هواش حس میکنم سرده میترسم یارا سردش باشه
بینیش هنوز کیپه
وای خدا منو بکش
مامان شکلات 💙 مامان شکلات 💙 ۲ ماهگی
بخدا دیگه نمی‌دونم چیکار کنم این بچها روانیم کردن ، دخترم هر روشی بگید امتحان کردم گفتم مامان بخور می‌برمت شهربازی ، برات خوراکی دوست داری میخرم جواب نداد داشت سیر میخواد با قطره چکان ریختم دوتا قطره اونم گریه شد بالا آورد شون آخه چرا خدایا🤕 رنگش شده عین زردجوبه زرد امروز نگاه کردم به صورتش صورت کوچلویی زده نه غذا میخوره نه دارو ، پسرمم تا الان داشت جیغ میزد خدایا منو سنگ کن😣 درخت کن اصلا هرچی جز مادر ،کمکی ندارم فقط مادرم هست اونم خسته میشه خب یه دیشب سپردم دختر بزرگیم به مادرشوهرم. امشب اومده بود با هزار منت می‌گفت آره نذاشت دیشب خواب شم دخترت🙁اونم من نزاشتمش خود بچه اونجا خواب رفت بود و زنگ رد که خواب رفته نیا دنبالش بزار امشب من نگهش دارم آخرم که ساعت نزدیک دم دم صبح زنگ زد آوردش گفت گریه می‌کنه من موندم و دوتا بچه که گریه میکنن تا مادرم به دادم رسید شوهرمم نبود ، امشب دیشب مامانم تا چهار صبح بچه‌ای منو نگهه داشته گاهی خسته میشه حرفایی میزنع ولی چیکار کنم من دست تنهام جز مادرمم کس دیگه ای رو ندارم اونم با دوتا بچه دو ساله و یک ماهه 🥲 میشه برام دعا کنید این روزای سخت بگذره برام زود بچهام بزرگ شن عاقل شن از شدت کم خوابی و دست تنهایی دارم کم میارم ، امشب زن عموم اومده بود خونه مامانم منم‌ اونجا بودم برداشته بهم میگه خوبه سالی یه بچه بیار😏 همه تو طایفه بشیم یه جا هر سال بشیم پرستار بچه تو گفتم دلم میخواد آوردم خودم سختی هاشو میکشم تو خونه خودمم کیی اومدم تو برام بچه نگهداری دلم میخواد به کسی مربوط نیست ، زنیکه دهنش باز می‌کنه چرت و پرت میگه یه جوری منت داره انکار من رو سر اینم 😏😏