۸ پاسخ

عزیزم من ماشین ظرفشویی دارم ولی هر روز روشن نمیکنم گاااهی وقتا روشن میکنم ولی در کل من ازش راضی ام ولی من دوست دارم ظرفامو با دست بشورم میگم تا میاد ماشین بشوره خودم تندی شستم رفته من تا بچم می‌خوابه میپرسم کارامو میکنم زود ظرفارو می‌شورم که انبار نشه

ماشین ظرفشویی عشق منه😄😄😄 زندگی من به قبل خرید ک بعد خرید تقسیم شده. خیلییییییی عالیه به شرطیکه حساس نباشی بذاری ظرف جمع بشه بعد روشن کنی. بعضیا خوششون نمیاد میگن اووو یه روز بمونه ولش کن خودم‌میشورم. ولی من اصلا اینجوری نیستم خیلییی کارام سبک و راحت‌تر شده

والا خاهر اگه برات میخره ک چرا معطل میکنی برو بگو بخره واسه من ک خیلی خوبه یه صبح تا شب ظرفارو میزارم توش اخرشب روشن میکنم راحته فقط قابلمه هارو تمیز نمیخوره وگرنه برای بقیه ظرفها عالیه من از خریدش پشیمون نیستم اگه طرفات کمه میتونی نیم ساعت بزاری من ک بیشتر رو نیم ساعتع

منکه استفاده ام نمیشه شاید اینایی ک دارن رومیزی دارن !

وای عالیه اگه نبود که من ب هیچ کار نمیرسیدم منم شرایطم دقیقا مثل شماس

آره عزیزم خیلی خوب و کاربردیه

والا من دوقلو دارم وقتی اونا خوابن کارامو میکنم سخته ولی یجوری میرسونم منم خسته میشم ولی خب چاره ای نیس این روزام میگذرن

اگر تهیه کنی یکی از بهترین لطف هاییه که در حق خودت میکنی

سوال های مرتبط

مامان هستی خانم مامان هستی خانم ۳ ماهگی
من دیگه خسته شدم ، کم آوردم ، خسته ام ، داغونم چرا بچه داری اینقدر سخته ، چرا اینقدر یه مادر باید سختی بکشه تا بچه اش بزرگ بشه مگه ما آدم نیستیم که باید اینقدر استرس و ترس و عذاب وجدان رو تحمل کنیم 😭
از به طرف حساسیت به پروتئین گاوی که خودم چند هفته است به هیچ پروتئینی لب نزدم بدنم داغون شده از بس هیچی نخوردمتز یه طرف رفلاکس و بالا آوردنش که همه اش باید لباس عوض کنم الآنم که سرماخورده ( خودم سرماخورده ام اما ۲۴ ساعت حتی برای خواب ماسک زدم اما اطرافیان اصلا درک نمیکنن داداشم مریض بود اومدن خونه مون دخترم گرفت با اینکه اصلا نزاشتم نزدیکش بشه و زود رفتن 😭)
الان بچه ام یکم سرفه داره ، دماغش میگیره و آبریزش و عطسه داره ولی خب خیلی زیاد نیست اما من تحمل همینم ندارم از صبح تا الان حالم گرفته است دارم از غصه میمیرم
کاش میشد چند روز بدونه هیچ دغدغه ای برم یه جایی دور از همه خسته شدم دیگه اصلا فکرش رو نمی‌کردم اینقدر سخت باشه😭😭💔❤️‍🩹
مامان جوجه🐣 مامان جوجه🐣 ۲ ماهگی
برای اولین بار میخام اینجا درد و دل کنم و بنویسم شاید آروم شدم🥲
خیلی خوشحالم بابت وجود پسرم تو زندگیم و هر روز خداروشکر میکنم که منو لایق مادرشدن دونسته🩵
اما از بعد زایمان کلا تبدیل به ادم جدیدی شدم دائما ی جام درد میکنه ی روز پام میگیره ی روز کمرم میگیره ی روز ب قدری مریض میشم و سرفه میکنم ک همه وجودم درد میکنه🥲
دیگه خونم مثل قبل تمیز نیست ،مثل قبل با شوهرم حرف نمیزنم و وقت نمیگذرونم،مثل قبل شاد نیسم،هر روز به یه بهانه ای گریه میکنم
هنوز نتونستم شرایط جدید رو بپذریم و این اذیتم میکنه
دائما استرس و اضطراب نگاه داری بچم رو دارم همش میگم وای شیر کم خوزد وای بالا اورد و ....
خبلی دلم میخواد ریلکس باشم چون میدونم من چه استرس داشته باشم چه نداشته باشم پسرم بزرگ میشه و همه این روزا میگذره
دلم میخواد همون ادم پرانرژی و شاد قبلی باشم🥲
تو این دو ماه و نیمی که از زایمانم گذشته ی سری مشکلات برام پیش اومده که مجبور شدم بزای بچه داری هی از مامانم کمک بگیرم .دلم میخاد همه کارامو خودم بکنم و از پس زندگی و بچه داری بربیام احساس میکنم مادر خوبی بزای بچم نیستم 😞
خلاصه سرتون رو درد نیارم گفتم اینجا با شماها درد ودل کنم چون بهتز درکم میکنید بخاطر اینکه همه زن هستیم و همه این روزهارو دازیم تجربه میکنیم...🥲