۷ پاسخ

فکر کنم چشم میشه عزیزم
آخه پسر من اینجوریه خونه مامانم که می‌ره اولش که خوبه بازی می‌کنه با همه میخنده یهو میبینی جیغ می‌زنه ساکتم نمیشه دیگه تا براش تخم مرغ می‌شکنیم آروم میگیره

ای بابا چرا عادتت کرده ب گریه بچه باید بغل اروم بگیره ک

دخترمنم خونه مامانم تنها نمیمونه حتی با وجود اینکه شیرمیدوشم میزارم براش.
امروز نوبت آرایشگاه داشتم یکساعته رفتم و اومدم خودش هلاک کرده بود اینقدر گریه کرده بود.

دخترمن خونه خیلی آرومه تای جامیریم یکی رومیبینه اثن نمیمونه گریه میکنه بهونه گیری تابیاییم خونه

دقیقا مثل پسر من🥲

جای جدید براشون جالبه خوابشون نمیبره کلا

زفلاکس پنهان نداره ؟
بردیش دکتر

سوال های مرتبط

مامان هلنا 🐣 مامان هلنا 🐣 ۴ ماهگی
بچه ها یه سوال
من شوهرم معمولا شبا تا ساعتای ۱۰ ۱۱ نمیاد بعضی وقتا هم ظهرا نمیاد گاهی اوقاتم بیرون از شهره و اگه زنگش بزنی نمیتونه خودشو سریع برسونه
من بارداریم خیلی درد و مشکل داشتم واسه اینکه تنها نباشم یه وقت مشکلی پیش بیاد رفته بودم خونه ی مامانم اینا اونجا بودیم
الانم از وقتی که دخترم به دنیا اومده هنوز همونجاییم ... دخترمم کلا شب نمیخوابه تا ساعت ۵ ۶ صبح تا ۱۰ این چیزا خوابه بعدش که باز بیدار میشه خییییلی کم میخوابه و در حد نهایت ۱۰ دقیقه باز تا صبح‌بعدی که بخوابه ...
الان من اگه بیام خونه ی خودم باید بچه رو کلااااا تنها نگه دارم همش... البته اونجا هم که هستیم صبح تا ظهر مامانم نیست خودم نگهش میدارم ولی بعدش هستن کمک میکنن ....
از طرفی حس‌میکنم به شدت خودم وابسته ی خانوادم شدم و حس میکنم تنها نمیتونم بمونم اصلا از طرفی هم میگم‌بالاخره که چی از به جا باید برگردم خونه ی خودم و میترسم که یه وقت دچار مشکل بشیم با شوهرم چون خب اونجا بقیه هستن اصلا تایم خلوت کردن و دوتایی بودن نداریم ، البته اینم بگم که شوهرم میگه هرجور خودت دوست داری و هرکاری بگی میکنیم
چیکار کنم به نظرتون ؟ بمونم همونجا فعلا و سخت خودم نکنم یا با اینکه خیلی میترسم و وابسته شدم برم خونه ی خودم