منم داشتم یه بار ظرف میشستم بچم غر غر میکرد نرفتم شیر بدم بهش البته خیلی زود خوابید منم گفتم باباش هست دوتا استکانو بشورم بهش شیر میدم ۔اومدم دیدم خوابیده داشتم گریه میکردم که چرا اول به بچم نرسیدم ۔خیلی حس۔بدیه ۔یه بارم بردمش بیمارستان ۔خانومه گفت باید بره دستگاه ان ای سیو ۔گفت بچرو بده من فک کردم منم لازمه بمونم ۔شیر بهش بدم ۔بعد بدون اینکه بچمو بوس کنم بو کنم دادم به پرستار نوزادمو بعد گفت میتونی بری خونه تا سه روز دیگه وای منو داری هرشب گریه میکردم بالشتشو بو میکردم مگفتم چرا بچمو نبوسیدم چرا بوش نکردم مادرا چقد دل نازکن ای خدا
یبار جوجه داشتیم با برنج داشتیم میخوردیم
دخترم کتفارو میخاس خالی بخوره
من نزاشتم گفتم سیر نمیشی.اول با برنج بخور یکم بعد چن تام خالی بخور
اقا این چن تا قاشق با برنج خورد سیر شد نتونست اون کتفارو بخوره.ببین دلمو داشتن تیک تیکه میکردن انگار نزاشتم اونو بخوره
مسخره بنظر میا ولی خیلی حس بدی بود
حالا گفتم ک درکت میکنم
مادر...
چرا واقعا ما مامانا اینجوریم آخه🥺
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.