ازوقتی زایمان کردم
مادر اولی هستم
حس ناکافی بودن دارم
حس عجیب ترس ،خستگی،ترس از مسئولیت بیخابی تنهایی
همه اینارو باهم دارم
گاهی اوقات میگم من نمیتونم
من زندگیم واقعا عوض شذ

بدن داغون روح خسته
بدن ضعیف ذهن درگیر

میترسم از مسئولیت سنگینممم
د

منم کارم شده بود گریه وم
اگرمیتونی تا چهل روز شده دو رور درمیان برو خونه مادرت تنها نباش من بعد از چهل بهتر شدم من هنوزم بعضی وقتا گریه ام میاد
نگذار روت بمونه
بیشتر با بچه ات حرف بزن نگاهش کن خلاصه وقتتوبگذرون انشاالله سرحال بشی و خدا کمکت کنه
نترس بخاطر زایمانه حتما حتما توکل کن بخدا

من خودم برای اینکه افسردگی بارداری یا پس از زایمان سراغم نیاد تا خونه تنها میشم ی آهنگ شاد میزارم میرقصم یا زنگ میزنم مامانم راجب چیزایی که دوباره تازه خریدم برا نی نیم حرف میزنم و کلی کارای دیگه یکم هم حس بدی داشته باشم بلند میشم به شوهرم میگم بریم یه دوری بزنیم بستنی چیزی بخوریم برگردیم

عزیزم به همه اینا مثبت فکر کن اینکه خدا تو رو لایق مادر شدن دونسته چه بدن قوی داشتی که درد زایمانو تحمل کردی و گذروندی از معجزه خدا که بغلته و فقط تو بغل تو آروم میگیره الهام بگیر این بی خوابی ها و ضعف بدنی تموم میشه باید برای آینده آماده باشی بزرگ کردن بچه مسئولیت بزرگیه اما شیرینه در عین حال اگه منفی فکر کنی افسرده میشی بدتر

راستی خودتم تا میتونی تقویت کن
تا میخوابه یچیزی بخور کنارش بخواب

تا حدودی طبیعیه اینا ولی نباید بزاری بمونه باهات همش بگو من میتونم بگو می گذره این روزا باید قوی باشی اعتماد بنفس داشته باش همه چی روبراه میشه

طبیعیه منم اوایل داغووون بودم نگران نباش میگذره همچی درست میشه

دقیقا منم همینم همش گریه و حس میکنم دیگه من سابق نمیشم ...استرس دارم برا آینده بچهم...همه چی داره دیوونم می‌کنه...خدا کمکمون کنه🥲🥲

تمام اين حس ها و حتي شديد تر كاملا طبيعيه. ب مرور خوب ميشي