سوال های مرتبط

مامان 🧸🩷Aylin مامان 🧸🩷Aylin ۳ ماهگی
سلام مامانی گل
منم اومدم تجربه زایمانم بگم
هفته ۳۸ و ۶ روز بودم رفتم دکتر گفت که کاملا بچه پایینه اما چون زایمان اولته مشخص نیست چقد طول بکشه زمان دقیقی نمیشه گفت
گفت پیاده روی کن رابطه سعی کنید داشته باشید
منم ک کلا تحرک زیاد داشتم روزی ۵ ساعت راه میرفتم
دکتر هم بهم گفت تا سه شنبه ۲۵ دی اگ دردت گرفت که هیچ اگ نه ده روز زمان داری اما باید یک روز در میون برای چک کردن بیای
منم ک دوس داشتم زودتر زایمان کنم شنبه ۲۲ دی از ظهر ساعت ۱۲ رفتیم بیرون با مامانم تا ۸ شب بعدشم ک اومدم خونه ی دوش آب گرم گرفتم زیر دوش چرخش کمر و اسکات زدم
بعدش همسرم گفت بیا ورزش کن
منم شرو کردم اسکات زدن چرخش کمر نزدیک صد تا اسکات زدم
ساعت ۱۲ شب بود نشسته بودم رو مبل یهو حس کردم ادرارم ریخت داغ بود پاشدم رفتم دسشویی لباسم رو عوض کردم اومدم خوابیدم
دقیقا همون شب بعد ۹ ماه با همسرم رابطه داشتیم و بعدش داشت خوابم میبرد یهو ی دردی زیر شکمم گرفت رفتم دسشویی دیدم خون آب اومد
اومدم ب همسرم گفتم گفت ی کم بخواب بعدش شدید شد بریم بیمارستان
شک داشتم ک کیسه آبم پاره شده یا نه
دوباره حس کردم ادرار دارم پاشدم دیدم اب داغ میریزه لرز کردم شدید پاهام شکمم میلرزید
تا اماده شیم بریم برسیم بیمارستان شد ساعت ۳
مامان آنلی مامان آنلی ۴ ماهگی
😂حالا ک هنوز نزاییدم ک بیام از تجربیات زایمانم بگم . بزار از تجربم از باز کردن شرکلاژم بگم ....

من دیروز ۳۷ هفته و ۱ روز رفتم مطب دکترم واس چکاب ک گف دیگ بخیه هات باز کنم زایمان کنی از قبلش ک دقیقا نیم ساعت زیر ان اس تی بودم هی میومدن ی چی میگفتن و میرفتن منم ترسیده بودم تا اخرش گف خوبع ... تمام دست و پاهام میلرزید ولی گفتم چ‌کنم مرگ یبار شیونم یبار . بم گف برو امادع شو امادع شدممم دیذم گف خانم فلانی قیچی بیار اسپکلوم بیار منم نکا نمیکردم ک فقط استرسم بیشتر نشه . گف بزار ی نگا بندازم دیدم یهو اسپکلوم کرد داخل واژنم ی درد بدی گرف ی درد بدی گرففففففف ک مردممممم یعنی قشنگ مردمااااااا من از قبلش ادرار داشتم نگو قبلش باید مثانم خالی میکردم اصلا حس میکردم هر ان ادرار میکنم خیلی حس بدی بود بخیه کشیدنشو اصلا حس نکردم فقط حس اینکه قیچی میخورع ب داخل بدنم همونو فقط میفهمیدم ... اسپکلوم ک در اورد دردا‌ کلا رفتن ولی بعدش ک معاینه کردددددد 🥲 بازم مردم و نمردم خیلی تجربه بدی بود بزا اولین بار جوری ک ی دقع از بچه دار شدنم پشیمون شدم . ی بغضی هم گرفتم تا شوهرم دیدم ۲ ساعت کامل گریه میکردم درد نداشتما نمیدونم چم بود واقعا تجربه خیلی بدی بود و پشت دستم داغ کردم ک بعد این بچم دیگ اسم بچه نیارم تا زمانی ک امادگی همه سختیاش داشته باشم 🥲❤️✋
مامان لیامی مامان لیامی ۳ ماهگی
تجربه زایمان⭕❌⚕️پارت یک
طبق ان تی۱۰٫۱۰ تاریخ زایمانم بود،شب قبل همه کارامو کردم ساک بستم دوش گرفتم قرآن خوندم و حسابی اماده بودم با کلی استرس،شبو نتونستم درست بخوابم چون از استرس همش بیدار میشدم از خواب،تا اینک صب ساعت۹ ب همراه همسرم و مامانم رفتیم بیمارستان ماما معاینه کرد گف یک سانتی و علائم زایمان نداری حالا یکی دو هفته وقت داری،گفتم آخه من دیابتی ام قندم پریشب به۲۳۰ رسیده بود گف اگ ناشتایی ی ازمایش برات بنویسم ببینیم چطوره قندت، گفتم اره ناشتام،اما ناشتا نبودم اتفاقا صب مربا و کیک و موز و ابمیوه خوردم ک قندم بره بالا بستریم کنن چون میترسیدم وایسم ی وخ مدفوع کنه بچم،،خلاصه فرستادنم ازمایش دادم گفتن دوساعت دیگ جواب حاضر میشه و الان باید بری نوار قلب،خلاصه رفتیم نوارقلب جواب نوار قلبم رو مامای بخش برد نشون دکتر داد گف نوار قلب خوبه اما چون وقتته دیگ بستری ای برو پک زایمان بخر و بیا،انقد ذوق زده بودم ک میخواستم دست دکترو ببوسم از خوشحالی،اخه فک میکردم بستری نمیکنن،رفتیم پک خریدیم با یکم خوراکی،و من راس ساعت یازده صب بستری شدمو رفتم اتاق لیبر
مامان حلماوحسین😍 مامان حلماوحسین😍 روزهای ابتدایی تولد
سلام من اومدم بعد از چند روز تجربه زایمانم رو براتون تعریف کنم ۴۰هفته شدم بدون درد رفتم بیمارستان گفتن برو۴۱هفته بیا منم گفتم من طاقت ندارم نمیتونم دیگ راه برم اگ میشه منو معاینه تحریکی کنید اوناهم گفتن باش ولی چون دو سانتی بمون تربت نرو روستاتون برام سونو بیوفیزیکال نوشت رفتم انجام دادم همه چیز خوب بود وزن بچه رو خیلی بالا زد ک سونو گرافی هم گف بچه باید دیگ دنیا بیاد منم شبش موندم تا صب درد داشتم و لک دیدم صبحش رفتم دوباره بیمارستان معاینه شدم اونم تحریکی بازم ک دیگ لخته خون ازم نیومد دردام شدت کرده بود میگف هنوز ۳سانتی منم طاقت نداشتم ماما گف برو خونه دوباره بعد از ظهر بیا منم رفتم خونه دوش گرفتم تا ظهر دیگ بی طاقت شدم داشتم از درد میمردم رفتم بیمارستان دوباره ماماهای بدجنس میگفتن تو قیافت ب زن زاعو نمیخوره مامانم دیگ عصبانی شد گف بچمو کشتین چرا انقد معاینه میکنیدش دیگ گریم گرف گفتم میرم بیمارستان خصوصی خیلی گریه کردم یکی از ماماها گف تو ۴سانتی بیا آن اس تی بده دیگ دادم انقباض شدید داشت بچه دیگ خیلی شکمم سفت بود حرکاتش کم شده بود بلاخره بستری شدم ب هزار بدبختی 😭😭
مامان مهراناودلانا🍭 مامان مهراناودلانا🍭 ۴ ماهگی
بچها اومدم از تجربه زایمانم بگم
من شب قبل اینکه برم زایشگاه هی ازم ترشح میومد ک هی تاپیک میذاشتم ممکنه کیسه آب باشه یانه
ک باعث شد صبح برم مطب دکترم برا معاینه
وختی رفتم معاینم کرد گف۳سانتی برو یکساعت دگ دوباره بیا بستریت کنم من رفتم و ۳ساعت دگ رفتم بیمارستان دوباره معاینم کرد ۶سانت
گف ی نیم ساعتی تو تریاژ قدم بزن و اینا
بعدش آمادم کردن برم اتاق زایمان ک دکترم معاینم کرد گف عالی ۸سانتی منم تعجب گردم آخه بدون ذره ایی درد گف نوک سینه هاتو ماساژ بده دردت بگیره منم همینکار کردم ک دردام کم کم شروع شد و توی نیم ساعت بچه اومد زیاد سخت نبود
ولی برا بخیه زدنم بدنم بی حس نمیشد ۳بار بی حسی زد ولی من همشو فهمیدم با ی سوزن زدن جیغم درمیومد
و اینم بگم من تا ۳۶هفته و ۶روز استراحت بودم و کلا ۳روز بود کارامو آروم آروم میکردم (البته با وجود ی بچه یکساله نمیشه گف استراحت مطلق😅)
الانم دخترم خیلی در تلاش ابجیشو هی دست بزنه🥺😂
۳۷هفته و ۲روز زایمان کردم
اگ سوالی بود در خدمتم