تجربه زایمان ۵ 👼🏻
اگه بخوام از شرایط سزارین بهتون بگم واقعا بدترین و سخت ترین اتفاق زندگیم بود درسته درد طبیعی نکشیدم و راحت رفتم اتاق عمل و زایمان کردم اما از بعد اتاق عمل واقعا توان میخواد بتونه رو به راه بشه
عوارض بی حسی بقدری وحشتناک و دردناکه که هرچی ازش بگم کم گفتم واقعا مرگو جلوی چشمم دیدم از سردرد و کمر درد وحشتناک بخیه های لعنتی که حتی ادم نمیتونه صاف بشه با تمام اون دردا باید بچه شیر بدی مراقبت کنی دکتر ببری منکه اصلا شرایط استراحت نداشتم به محض خونه اومدن شوهرم کرونا گرفت اون خوب شد بچه ام زردی گرفت رفت زیر دستگاه و من اصلا رنگ خواب و استراحت به خودم ندیدم این وسط باران سینه مو قبول نمیکنه و من همش درحال دوشیدن شیرم از درد سینه ام دارم میمیرم
درکل همه دردهارو حاظرم به جون بخرم اما هزاربار خداروشکر میکنم که بچه مو صحیح و سالم بغل گرفتم لحظه ای گذاشتنش رو صورتم وقتی دنیا اومد بهترین حس دنیا بود 🥲🥲🥲🥲
این لحظه رو برای تمام چشم انتظارا ارزو میکنم ♥️♥️

تصویر
۹ پاسخ

بازم خداروشکر یکی از بدیای سزارین گفت

خداروشکر عزیزم ...
خدارو هزار مرتبه شکر که جفتتون خوبید

چه سزارین چه طبیعی هردوشون وحشتناکن
من ۸روزه زایمان طبیعی کردم ۱۲ساعت درد کشیدم تا بچه ام بدنیااومد الانم دارم از درد بخیه هام زجر میکشم دلم میخواد این روزا فقط بگذرن 😓روحیه ام داغون شده

تا ده روز اول اینجوریه بعدش کم کم عادت میکنی

من سه بار دستم شکسته دو بار پاهام و دو بار سرم و یک دفعه سکته قلبی کردم که دردش وحشتناک بود اما دردی که توی سزارین کشیدم خیلی وحشتناک تر از تمام درد هایی بود که تو تمام عمرم کشیدم

چند کیلو بود نینی

انشالا ازاین به بعد خوب باشی کنار کوچولوت😍😍

الان شیر خشکی

سلام مادرا من برا ۱۰ فروردین تاریخ سزارین دارم چون بچه با پا هست اگر امروز و فردا برم و الکی بگم درد دارم آیا من و سزارین میکنن یا معاینه داخلی انجام میدن ؟

سوال های مرتبط

مامان پناه خانوم🩷 مامان پناه خانوم🩷 روزهای ابتدایی تولد
بخوام از تجربه زایمان سزارین بگم واقعا بازم سزارین انتخاب می‌کنم...
دردش برای من واقعا غیر قابل تحمل بود.. چون خودم خیلی بد دردم
تا بعد از اتاق عمل ک هیچی نمیفهمی حتی سوند و بی‌حسی هم درد خاصی نداره فکر کن در حد همون درد سِرم
وای بعد از ریکاوری ک دردات تازه شروع میشه به معنای واقعی میمیری و زنده میشی
من ۳بار ماساژ رحمی شدم ببین درد بعد از زایمان یه طرف این ماساژ رحمی یه طرف .. شکمت بی‌حسه ها اما دردش اینقدر زیاده ک انگار دارن تیکه تیکه‌ت میکنن
چند ساعتی ک نمیشد از جا تکون بخورم خیلی زیاد سخت گذشت و چقدر هم از درد ناله کردم ولی خب بعد از راه رفتن دیگه بهتر میشی
خلاصه که به همین سختی🥲🤣
البته که من واسه ۲۶ام نوبت عمل داشتم اما نوار قلب بچه اُفت کرد فشارمم رفت بالا یهویی توی ۱ساعت دیدم اتاق عملم🥲
البته اینم بگم اگه یهویی بری واسه زایمان اصلا ترس و استرس نداری من خیلی میترسیدم از همه چیزش اما هیچیش واسم درد نداشت سوند و بی‌حسی و اینا...
زایمان دوتاش سخته...🫠
مامان آراد 🐣 مامان آراد 🐣 ۱ ماهگی
تجربه زایمان
پارت دوم
با هر بدبختی بود بالاخره پذیرش شدم و آماده شدم برم اتاق عمل
اولش خیلی ترس داشتم ولی نمیخواستم گریه کنم جلو بقیه
قبل از اتاق عمل سوند وصل کردن ک فقط سوزش ریز داشت
بعدش تو اتاق عمل ازم خون گرفتن و فشار مو گرفتن و یه کم پرسنل باهام حرف زدن ک واقعا از استرسم کم شد
کارشناس بیهوشی اومد و سوزن بی حسی رو زد ک اصلاااااا درد نداشت
بعد دیگه پارچه رو کشیدن و من پر از ترس و استرس بودم
عرق سرد میزد پیشونی مو و یکی از پرستارا پاک کرد صورت مو
خلاصه یه کم بعد صدای آراد قشنگم اومد
اون لحظه تموم سختی ها واقعا یادم رفت انقد حالمممم خوب بود
منتظر بودم بیارنش کنارم
آوردنش
فقط میگفتم خدایا شکرتتتتت خدایا شکرت
تموم شد و آرادو بردن بخش
منم بخیه مو زدن و رفتم ریکاوری
تو ریکاوری یه کم اذیت شدم ولی برام مورفین زدن و به عشق دیدن آراد تحمل کردم
بعد دیگه رفتم تو بخش و دو تا شیاف دیکلوفناک گذاشتم ک واقعا تاثیر داشت و تا الان دردم کم بوده
چند بارم با سینه خودم بهش شیر دادم شیر خشک هم در کنارش دادم که اغوز خورده باشه
الانم منتظرم پرستار بیاد راه برم که این مرحله هم میزارم
بهتون بگم که من درد سست ترین ادم دنیا بودم ولی واقعا سزارین اونجوری نبود ک من ترس داشتم
امیدوارم هر کی زایمانش نزدیکه و هر کی حاملس راحت زایمان کنه
مامان مهوا مامان مهوا ۲ ماهگی
پارت چهارم زایمان طبیعی

خوب با وجود امپول فشار و بالا بودن بچه تا ۸ سانت خوب پیش رفته بود برام، از هشت تا ده سانت و به دنیا اومدن دختر خوشگلم شد ساعت یک و نیم امروز ظهر تا دو و نیم که بغلش کردم و نیم ساعتم بخیه هام طول کشید که اونم واقعا درد داشت،
خانوما الان که گذشته و حالم خوبه راح‌ت پا میشم نسبت به سز درد و عوارضم خیلی کمترع بچه مو بغل میکنم و شیر میدم میگم خوب کردم طبیعی رفتم‌ حرکت شجاعانه ای بود، اما ظهر تو‌ اون ساعت اخر واقعا مرگ‌رو به چشم دیدم خیلی سخت و دردناک بود هزار بار پشیمون شدم اما دیگه راه برگشتی نبود، اگه استانه تحمل دردتون مثله من پایینه سخته زایمان طبیعی، مگر با اگاهی خیلی زیاد و کمک خیلی زباد مثل همراه ماهر و ماما و بی حسی، اگه اینا نبود میمردم. تو لحظه اخرم که هم بخیه خوردم هم یکی واقعا افتاد رو شکمم فشار داد، البته میگن الان ممنوعه ولی اجازه گرفت تو اون حالت از خودم گفت اگه میخوای میتونی سیر طبیعی رو بری، من گفتم کمک میخوام و شکمم رو فشار داد، تو اون لحظه اخر بابد موقع درد زور بزنی موقع که درد نداری استراحت کنی دیگه کنترل نداشتم واقعا تو دردا داد میزدم پنج تا انقباض کامل زور زدم سر بچه دیده میشد اما کافی نبود و نمی اومد تا بار اخر که تو دلم گفتم بابد تمومش کنم و همه زورمو جمع کردم و با یکی دو بار زور زیاد بچه به دنیا اومد سه کیلو صد گرم وزنشه❤️ سوال اگه دارین بپرسین در حد توان جواب میدم. خدا دامن همه منتظرا رو سبز کنه، همه باردارا انشالله زایمان خوبی داشته باشن
مامان آرمان مامان آرمان ۱ ماهگی
میخوام از تجربه زایمان سزارین بگم اگر دلشو نداری نخون لطفا
من قرار شد چون بچه نچرخیده سز بشم
بهم نامه بستری دادن برای ۳۸ هفته و دو روز ، من صبح با همسرم به بیمارستان رفتیم لباسام رو عوض کردم دراز کشیدم بهم ان اس تی وصل کردن و سون زدن که خیلی دردناک بود تجربه بدی بود برای من که همین جوریش به زور داشتم میرفتم سز بلاخره ساعت ده و نیم منو بردن اتاق عمل دکتر اومد از کمر منو بی حس کرد من احساس کردم یکم بی حس شدم ولی کامل بی حس نشده بودم دکترای احمق بدون اینکه تست کنن عمل رو شروع کردن و من شروع کردم به داد و بیداد که من میفهمم درد نداشتم ولی همه چیزو میفهمیدم ، انقدر جیغ زدم منو بیهوش کردن وقتی به هوش اومدم ساعت یک و نیم بود پسرمو اوردن روی صورتم ولی خدا ازشون نگذره من هنوزم تعریف میکنم تنم میلرزه، قشنگترین اتفاق فقز دیدن روی ماه پسرم بود، بعد که اومد تو اتاق چند با اومدن شکممو فشار دادن واقعا درد داشت تا ساعت ۸ شب که گفتن پاشو راه برو سخترین کار بود من دخترنو طبیعی به دنیا اورده بودم به نظر من سزارین برای من یه اتفاق وحشتناک شد بدترین و تلخترین اتفاق زندگیم بود امیدوارم برای کسایی که انجام میدن بهترین انتخاب باشه
مامان رونیسا🩷 مامان رونیسا🩷 روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان آیلا مامان آیلا ۴ ماهگی
من به انتخاب خودم رفتم دکتر خوب و بیمارستان خوب
بسیار از دکترم و بیمارستانم راضی بود خیلی تمیز دکتر با نزاکت و پرستار ها عالی بودن اما برسیم به خودم
اینکه من یازده سال قبل طبیعی آوردم و دو تا پشت سر هم طبیعی آوردم درسته اذیت شدم اما تمام دردش به قبل بارداری بود که اونم هی می‌گرفت و ول میکرد اما میدونستم تحمل کنم فکر. کردم اگر این بار سزارین کنم راحت ترم و کمتر درد میکشم اما چون اولین عمل زندگیم بود اینقدر از شب قبل استرس داشتم هی میگفتم حالا سرما خوردم حالا چه کنم تا اینکه بستری شدم و صبح اومدن سوند گذاشتن قسمت سخت اینجا بود احساس می کردم هی دستشویی دارم اما نداشتم دوم اینکه توی اتاق عمل از ترس همش میلرزیدم اشتباه کردمون سوزن بی حسی هیچ دردی نداشت و اینقدر عمل و دکترم خوب بود که آروم خوابیدم و چن دقیقه بعد بچه کنارم بود اصلا سردم نشد و عمل خوب بود اما چن دقیقه بعد فهمیدم کمرم درد می‌کنه یه سرم بهم وصل کردن که درد کمرم بیشتر میشد منو بلند کردن ریکاوری بعد آوردن بخش اما اینقدر درد داشتم که زایمان طبیعی هام برام هیچ بودن سرم ضد درد هم داشتم اما هیچ که هیچ
تا همین الان که اومدم خونه هم درد دارم و دارم میمیرم از درد عمل و راه رفتن و بلند شدن از تخت خیلی سخت تره تا زایمان قبلی هام اما واقعا اگر مجبور نیستید لطفاً اختیاری سزارین نکنید اگر مجبور هستید هم اصلا استرس نداشته باشید اتاق عمل عالیه ولی سختی راه رفتن هست که به شیرینی نوزادت می‌ارزد
مامان کنجد(آرشا)🩵🤱 مامان کنجد(آرشا)🩵🤱 ۲ ماهگی