خانما امشب خونه دختر خالم دعوتم دومین دفعس که داره خانوادگی دعوتمون میکنه ۳ ساله سر خونه زندگیشه تقریبا باهم رفتیم خونه خودمون ولی یه جیزی که هس همینکه خیلی پولداره هم کلا عاشق مهمونی رفتن و گهمون دعوت کردنه غیر از این که خانوادگی دعوتمون کنه خیلی مراسمای دیگه زنانه دعوتمون کرده ولی خواهرش زندگی معمولی داره فقط یه بار هممونو خانوادگی دعوت کرد تقریبا ۱۰ ساله سر خونه زندگیشه چون دیگه مهمونی نتونست بگیره خیلیا طردش کردن پشت سرش میگفتن شوهرش مفت خوره فقط یاد داره بیاد بخوره نمیکنه یه بار مهمونی بگیره بعد منم تاحالا نتونستم دعوتشون کنم میخواستم موقع بارداریم دعوتشون کنم که بعد از سونو انتی که یکم مشکل دار نشون داد مهمونیم عقب افتا ه تا اینوه امنیو دادم و استراحت مطلق بودم خواستم مهمونی بگیرم دردای شکمی خیلی زیادی داشتم رفتم دکتر گفت جفتت خیلی پایینه استراحت مطلق بهم داد بعد از زایمانمم که یه روز خوش نداشتم ولی مجبوری خواهر شوهرامو دعوت کردم ولی خاله هامو داییامو دخترا و پسراشوونو دیگه نتونستن دعوت کنم فقط سه بار طنا اونم واسه جشم سیسمونی الان میترسم برم بگن مفت خورن باز میترسم نرم دختر خالم ناراحت بشه چون به شدت بی عزتی میدونه کسیو دعوت کنه کسی دعوتشو نپذیره چیکار کنممم یه جوریم دلمم گیخواد برم ولی از حرفای بعدش میترسم پشت سر ماهم بد بگن الانم اصلا موقعیتشو ندارم چون صاب کار شوهرم واسه این ماه فقط واسمون ۴ تومن زد از قسطمون کم کرد گفتم بزارم بعد ای اینکه مشاینو گرفتسم دعوتشون کنیم ولی الانو چیکار کنمممم؟

۱۱ پاسخ

بنظرم این مدل فامیل که منتظر دعوتن،و سریع پشت سر آدم حرف میزنن،ارزش دعوت ندارن،من جای شما بودم،این مهمونی رو میرفتم ،بعد حالا ماه بعد که شرایطم بهتر شد مهمونیمو میگرفتم
دیگه بعد اون باهاشون رفت و آمد نمیکنم
یا نهایتا بعد شام یا عصری (بعد ناهار)،میرم خونشون
و خیلی رک میگم من نمیتونم مهمونی بدم هم جام کوچیکه، هم با بچه کوچیک برام سخته

و بخاطر صله رحم میام ی ساعت میشینم

برو حرف بقیه هم به چپت باشه

عزیز دلمم نگاه ب دلت و ارامشت بندداز بری تو ناراحت و استزس میگیری نری دختر خالت خب بگیره میتونی بگی بچم مریض بوده خدایی نکرده یا ی بهانه ای بیاری اگه استرس داری اگه بخوای بری بعد عزیزم حامله بودی سونو انتی مگه مشکل داشت؟ چ مشکلی؟

ای بخوای برا حرف زندگی کنی اسایش نداری

والا من جات بودم ن میرفتم اینجور مهمونی هارو ن میگفتم بیان ینی چی واقعا
منم عروس داییم خیلی پولدارن چندین بار من دعوتش کردم خونم ولی اون ی بارم دعوتم نکرده چون اصلا این حرفارو نداریم وقتی خانواده ایم
بنظرم شما چ بری چ نری کسی ک ازین حرفا بخواد بزنه میزنه

کسی که اینجوریه اصلا دعوت نکنه والا ...توبرو کاری هم به حرف بقیه نداشته باش توشرایطت کلا با بقیه فرق داره خودشون باید بفهمن ..خودش دوست داره مهمونی بده کسی که ازش نخواسته هیچ کسی هم منتظر یه لقمه نون بقیه نیست یا دعوت نکنن یا حرفی هم نباشه

منی که تولد دخترم ۵فروردین هست و فرداشب میخوام جشن تولد بگیرم شوهرم میکه حالافامیل میگن تولد و مهمونی عیدش یکی کزده

کسی که دعوت میکنه نباید انتظار دعوت داشته باشه من کلا اینجوریم که خودم دعوت کنم انتظار ندارم طرف دعوتم کنه .اگه هم من دعوت نکنم ،یکی منو دعوت کنه مثل شما خجالت میکشم که منو دعوت کرد زود باید دعوت کنم ولی در کل آدم مهمونی میده نباید انتظار داشته باشه که طرفش جبران کنه

اخر یسری نرفتم گفتم من دعوت نکردم منم دعوت نکنین نمیام ، دفعه بعدش بزور و قسم منو اوردن ک باید بیای

ب مشکل من دچار شدی پارسال من باردار بودم ازینطرفم خونه می‌ساختیم اصلا شرایطش نداشتیم همه خاله دایی هام دعوتی گرفتن جز من ، اینقدر حرف شنیدم ک حد نداش خیلی بد بودد

یه بار*

سوال های مرتبط

مامان سهند مامان سهند ۱۳ ماهگی
سلام مامانا
لطفا بخونین و نظر بدین

ما 3 تا جاری هستیم و یه خواهرشوهر، به نسبت وضع مالی بخوام بگم جاری وسطی وضعش از همه بهتره خیلی پولدارن، یه رستوران همیشه شلوغ هم دارن در کنار کارهای دیگه شون، 3 تا بچه هم دارن. جاری اولی هم وضعشون خوبه و اونا هم 3 تا بچه دارن. خواهرشوهرم 2تا بچه دارن و ما هم 2تا. تولد بچه هام هردو خرداده و چند روز فاصله داره، چون پارسال زایمان کرده بودم برا پسر اولم نتونستیم تولد بگیریم می‌خواستیم امسال تولد بزرگتر بگیریم. دو سال قبل تو رستوران جاری وسطی برا پسرم تولد گرفته بودیم ولی خود جاریم و بچه هاش نیومدن و فقط برادرشوهرم که صاحب رستورانه بود، بقیه فامیل همه بودن. امسال گفتیم خانواده پدری و مادری رو جدا دعوت کنیم و یه تولد گرفتیم با فامیل خودم. قرار بود شنبه بعد که تعطیله فامیل پدری رو دعوت کنیم خونمون و کلی تدارک ببینیم ولی بازم جاری وسطی گفته نمیتونیم بیایم، گفته شوهرم که رستورانه و خودمونم خونه پدرم هستیم پیله چینی داریم (2 سال قبلم برا همین نیومد منتهی نگفته بود نمیایم وقتی رفتیم رستوران دیدیم نیستن)
از یه طرف تولد 2تا بچه هاش یه ماه پیش بود دعوت کرد ما رفتیم بدون چون و چرا
بقیه تو کامنت اول