چقدر لحظات سختیه از شیر گرفتن
حس میکنم آدم بدی ام
دلم سنگه که شیر نمیدم
یاد روزی که اولین بار شیر دادم بهش تو بیمارستان افتادم
ولی الان آخرین بار هایی که میدم
بیاین دلداریم بدین

عزیزم به این فکر کن که ماشاالله بچت بزرگ شده ،میتونه کم کم خودش غذا بخوره و اینجوری براش بهتره ،خودتم بیشتر می‌تونی واسه خودت وقت بذاری و پر انرژی تر باشی

سلام عزیزم این حسو چندشب قبل توبیمارستان تجربه کردم آرادبالا می اورد دکترگفت اصلاهیچی بهش نده تا فرداپزشکش بیاد ویزیت کنه ازساعت ۳شب تا۱و نیم ظهر نه اب نه شیر نه هیچی ..سینه هام سنگ‌شده بود همه ش روپاهام بود گریه میکرد میگفت ماما آآ،ماما می می ..ب زورارومش میکردم باتمام‌وجوددرکت کردم اما چاره ای نداریم بالاخره اینم جزو مراحل رشدشونه

من الان 18روزه از شیر گرفتمش هم بچم غذا میخوره هم خودم راحت شدم اصلا ناراحت نباش نمیشه ک تا همیشه شیرش بدی بالاخره ک باید بگیریش اینجوری بهترم غدا میخوره

عزیزم از شیر بگیر خیالت راحت چون بچت بزرگ شده و غذا میخوره ناراحت نباش میفهمم چی میگی منم کیان رو از شیر می‌گرفتم دلم تنگ میشد برای روزایی که شیر میدادم

سلام همه ما این تجربه را داشتیم ودلمون می‌سوخت ولی چی امروز وی فردا باید از شیر بگیری حالا که تصمیم گرفتی بگیری پس بگیر خودتو راحت کن