سلام مامانا خوبین نصفه شبی دلم درد و دل خواست یادمه باردار که بودم شبو روزم تو این برنامه میگذروندم آخرین باری که این برنامه رو باز کردم دخترم ده ماهه بود انقد که سرم گرمه یادم رفته بود اینجاروچقدر راجب همه چی سوال میپرسیدمو می‌خوندم یه روز از حالت تهوع هام مینالیدم یه روز از اینکه چرا تموم نمیشه تا بچمو بغل کنم باورم نمیشه سه ماه دیگه دخترم میشه 2ساله می‌خوام از شیر بگیرمش حالم خیلی بده نمی‌دونم درکم میکنید یا نه الان که دارم این متنو می‌نویسم اشکام داره می‌ریزه خیلی سخته برام که دیگه بعد از دوسال قراره شیر نخوره خیلی وابستس و دلم نمیاد اصلانم نمی‌دونم چیکار کنم خودم حال روحیم خرابه بخاطر این قضیه خیلی حساسم

من میخواستم بعد از واکسن هجده ماهگی از شیر بگیرم
هنوز نتونستم با خودم کنار بیام اصلا حرف از شیر گرفتن دلم می خواد بترکه
ولی مجبورم

میگذره دیگه نمیشه که همش شیر بخوره

شیر چیه بابا ، براش غذاهای خوشمزه درست کن بزار کیف کنه

میفهمم منم وقتی به این فک میکنم که بعد دو سالگی تو بغلم شیر نمیخوره دلم میگیره هم دخترم وابستس هم من