۵۵ پاسخ

الهی بگردم 😔😔تروخدا از پسرت ب دل نگیریا اون بچه اس نمیفهمه اطرافیانش بهش یاد میدن
دعا کن هرجا هست حالش خوب باشه
انشالله یکم بزرگ تر بشه خودش میاد

عزیزم با این که خیلی سخته ولی با این اوصاف من بودم میدادمش به باباش اینجوری راحتتر کار میکنی و شرایط ازدواجتم بهترمیشع

اون لحظه مادرشوهرت با دمش گردو میشکسته ، دیگه زنگ نزن

عزیزم اصلا نباید میزاشتی میرفت
خودت هر طوری بود باید آرومش میکردی
هرچی کمتر بره اخلاقش هم درست میشه
مطمعن باش یادش میدن
هرچی از اونا دورتر باشه ب صلاح هر دوتون
وگرن تو الان چ خبر داری ک چیکار میکنه
اصلا کسی دعواش میکنه یان
غذاش ب موقع است یان
شاید خودش بخواد بیاد اسمتو بیاره دعواش کنن
بترسوننش
از کجا خبر داری

من فک میکنم دارن یادش میدن این حرفا رو بزنه

الهی عزیزم😢
الهام قشنگ معلومه بهش میگن اینطوری بگو.احتمالا پیشش از بدی تو میگن .بهش میگن مامانت بده که تورو از بابات جدا کرده و این حرفا.اینم بچست دیگه چمیدونه که نباید بگه

ببین چقدر خانوادش از حسادت به تو ،پر کردنش که بهت اینطوری بگه ،
فدا سرت
خودتم خوب میدونی بچگی و نفهمی .... پس به دل نگیر
قربونت دلت بشم ، میدونم الان چه حالی داری
برات آرامش دلت دعا میکنم فقط

عزیزم من احساس میکنم میخوان از طریق شاهان وادارت کنن به زندگی قبلی برگردی

الهام دیگه بهش زنگ نزن ولش کن خسته میشه یه کم بزرگ تر بشه فرق محبت و بی محبتی رو میفهمه دائم برمیگرده
الان عیده تو خرم ابادم که همه خونه همن فک کرده همیشه اونجوریه بزار تنها بمونه خسته میشه
دیگه زنگ نزن که اونجوری بگه اگه یه ماهم کشید اصلا پیگیر حالش نشو تلفنی
به باباش پیام بده بگو از حالش بگه
یا بگو ازش عکس بده همون موقع
همین که بفهمی حالش خوبه کفایت میکنه

شاید بهتر باشه که وقتایی که پسرت پیش باباشه بهش زنگ نزنی

الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

وای دختر منم همینه ها دیگه روانی شدم

عزیزم این روزا میگذره یکم که عاقل بشه خودش می‌فهمه و درک می‌کنه الان با حرفاشون پر میکنن بچه رو خدا می‌دونه چیا گفتن بهش بچه اینجوری حرف زده

برای بچه دعانوشتن

عزیزدلم قلبم پاره پاره شد بخدا تاپیکاتو دیدم
ولی عیب نداره عزیزم اون بچه س نمیتونه درک کنه بنظر منکه یکی پرش میکنه تو به دل نگیر صبوری کن اگه مطمئنی که پیش اونا اذیتش نمیکنن و جاش خوبه پس بیخیال باش بذار پیششون باشه تا توام کل وقتتو خیاطی کنی پول در بیاری به زندگیت سروسامون بدی اونوقت یکم بزرگتر بشه خودش میفهمه هیچکس تو دنیا مادر نمیشه خودش برمیگرده پیشت

من احساس میکنم شاهان رو دارن نقطه ضعفت میکنن.زیاد پیگیر نشو دیگه .بزار خودشون بچه رو بیارن.

عزیز دلم بچس دلگیر نشو
میدونم چقد حالت بد میشه
خدا بزرگه همه چیو بسپار ب زمان
اصلا زنگ نزن خودشون خسته میشن میفرستنش

الهی بمیرم عزیزدلم ان شاالله خداآرامشت بده خیلی شرایطت سخته🥺

احساس میکنم بهش یاد میدن

بغضم گرفت. الهام قشنگ خدا بهترین رفیقِ،همدمِ.... به نظرم دیگه زنگ نزن.زنگم زدن جواب نده،بزار اون روی اونارم ببینه بلاخره بعد این تعطیلی ها سرکار رفتن باباش حوصلشو کم تر دارن زنگت میزنن

الهی عزیزم...
برای یه مادر بدترین چیزی که میتونه تجربه کنه،همینه که بچت بگه نمیخوامت...خدا به دلت آرامش بده میگذره...فقط به فکر خودت باش تنها کسی که تا آخرش باهاته خودتی هیچکس موندگار نیست متاسفانه...

واقعا ناراحت شدم برات حسی ک الان داریو درک میکنم بنظرم بزار همونجا بمونه دیگه قبولش نکن اونا یه مدت نگهش میدارن یه روز خودش میفهمه برمیگرده پیشت صد درصد اونجا تو گوشش میخونن که بچه اینجوری میگه

دقیقا این حالتو چند ساله خواهرم داره با این تفاوت که بچه اون کلاس چهارمه

قربون دلت برم
ببخشیدا ولی این بچع ازالان معلومه بی وفاست
پس فردا ک بزرگتر بشه هم ابی ازش گرم نمیشه

الهیییی بگردممممم واسه تووانشالله همه چیزدرست میشه

الهی بگردم غصه نخور درست میشه

😞😞😞😞😞😞😞هی خدا چی بگم بخدا
خدا داتو‌اروم کنه😓😓😓

الهام توروخدا بیخیال شو خودتو حروم نکن اون بچس قطعا دارن بهش یاد میدن فقط اصلا دیگه زنگ نزن دنبالشو نگیر بزار هر وقت خواست خودش بیاد

نزار بره احتمالا پرش کردن
ی دعای چیزی بکن از اونا بکنه

اینو اونجا پرش می‌کنند، قشنگ‌شست و شوی مغزی بهش میدن

عزیزم توکلت به خدا ازش ناراحت نباش بچه ست چه میدونه قضیه چیه

اللهم صل علی محمد وآل محمد.الهی انقدر خوشبخت بشی که فکراین روزا از خاطرت بره.الهی خوشحالیت براه باشه همیشه. الهی پسرت مایه آرامشت بشه.

من هم 8سال پیش همین شرایط برام پیش اومد نمدونم تو خودت طلاق گرفتی یا شوهرت ....ولی منو ب زور ب هر بهونه اربچه ای ک یک سال اش بود بهش شیر میدادم جدا کردن...گریه می‌کنی یه مدت بعد یادت می‌ره صبور باش..ب خدا توکل کن سعی کن خودتو لایه کاری سرگرم کنی بیشتر بیرون بری...بچه رو هرچقدرم زحمت بکشی آخر مال پدرمیشه دلتو بزن ب دریا و بده ب خانواده پدریش

شماهمونی نیستین ک قبلا شوهرتون کوییک داشت تصادف کرده بود طلاق چرا

خیاطین شما

خدا صبرت بده خیلی خیلی سخته بنظرم کلا بده به باباش خیلی بی وفاست😔

عزیزم 😭😭
خیلی سخته مادر از بچه بی مهری ببینه الهی که خدا سر به راهش کنه و دلتنگ و قدردون خودت بشه
الهی خدا غم و سختی های زندگیتو رفع کنه و دل خوش و آرامش داشته باشی

به دل نگیر عزیز خواهر بچه اس دیگه مطمئن باش که دارن بهش یاد میدن تو بهش زنگ نزن تا خودش زنگ بزنه درسته ناراحتی دلتنگی ولی عیب نداره خدایه تو هم بزرگه

فک کن الهام ، مثلا مادرش با یه خوراکی خوشمزه بالا سر شاهان وایستاده ، بهش میگه به مامانت بگو نمیخام بیام پیشت ،
اینطوری بچه طفل معصوم رو تهدید میکنن که به تو اینجوری بگن
همه این احتمالات رو بده
ظلم میکنن هم در حق شما هم در حق شاهان

سلام عزیزم من کاملا درکتون میکنم و تو شرایط شمام
و میدونم ک اینقد جلوی شاهان بدگویی کردن و گفتن بچه اینارو یاد گرفته و میگه😔💔

هعی دخترکم خدا کمکت کنه آروم باش عزیزم اون بچس باز خودش دوروز دیگ دلش تنگ میشه میاد مگه سری پیش یادت نیس😢
الهم صل علی محمد و آل محمد💚

فرستادم عزیزم. من خودم چشمام بازنمیشه از گریه.خدا کمکت کنه

حتما اونجا آزادش میزارن و.‌ وقتی اونجا رو دوس داره بزار همون جا بمونه

میشه سوالمو از ته دلت جواب بدی؟؟
جدایی خوبه یا بد؟؟با وجود بچه چقدر سخته؟؟

الهی خدا ی جوری خوشحالت کنه ک از ته دلت قهقه بزنی خیلی سختی داری می‌کشی

اون که بچس حالیش نیس بنظر من باهربار چیزی ک میخرن خوشحالش میکنن پشت توهم بد میگن وگرنه درسته بچهای الان زرنگن اما خب نه تا این حد ک بخوان گوشی قطع کنن

عزیزم واقعا سخته.. فقط دعاش کن هرجا هس سالم باشه..
خدا به دلت صبر و آرامش بده.

وای عزیزم به مادر شوهرت بگو چکارش کردین‌سمت من نمیاد🥺خیلی تعجبم‌میاد الهام از کار پسرت

عزیزم ناراحت نباش اونجا چون دوروبرش شلوغه خوشحاله و بازی میکنه بزرگتر گه شد مطمئن باش برعکس میشه
بخدا اینجوری بهتره خودت رو بکشی بالا و تمرکزت بزاری رو خودت و کار و پیشرفت و زندگیت

وای خدا بچه چش شده ....ببخشین سرش خونه ک پرخاشگری نمیکنی؟؟؟بابا بچه هست یه چیز گفت بچه بدون مادر مگه میشه ک باشه

گلم بچه است خودتو ناراحت نکن .چون خونه قبلیتون رو دوست داره اینطوری رفتار میکنه
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🙏🙏

الهی عزیزم . بچه ست .
بچه تو هر موقعیتی باشه فقط باید بهش بگذره
بذار چند روز دیگه حوصله ش سر میره

گلم ان شاالله خدا ی صبر و آرامش ب دلت بده اونم زودگذره پشر اخرش متوجه میشه هیچکس تو نمیشه براش

دختر منم اینطوره منم همش ناراحت میشم میگم شاید بزرگ شد درست شه

عزیزم🥺🥺مطمئنم پرش میکنن اصلا مشخصه کاش حضانتش رو میگرفتی

سوال های مرتبط

مامان هلیا مامان هلیا ۴ سالگی
سلام خانوما من دخترم تولد تاحالا نگرفتم براش کسی و دعوت کنم حتی پدر مادرامون رو



دوست داشتم امسال بگیرم همه رو دعوت کنم چند ماه قبلم برنامه مو گفتم


و مثلا باجاری و خواهرم دربارش حرف میزدیم شوهرم ی روز عصبانی شد ک‌ چخبره همش میگی تولد تولد ی کار میخوای بکنی صد بار دربارش حرف میزنی
منم گفتم من حرف میزنم توام بیا بگو من این بودجه رو دارم حالا چ ده نفر چ پنجاه نفر و من با بودجه تو دعوت میکنم
من همش حرف میزنم تو چیزی نمیگی
بعد گفت من نه پول دارم نه پول میدم نه برام مهمه
منم لج کردم گفتم کاری نمیکنم هرکاری میکنی خودت بکن
(دخترمم ذوق تولدشو داره)
الان پسفردا تولدشه ب دخترم گفتم ب بابا بگو برات تولد میگیره
اونم برگشت گفت مامان میگیره گفتم من کار ندارم تو گفتی کار نکن
دیگه برگشت یکم فحش داد و گفت میخوای منو عصبانی کنی
من نه بلدم نه کاری میکنم

خیلی ناراحت شدم از دستش
اینکه من یکسره تکرار میکردم رفته بود رو مخش اون روز برخورد کرد
از ی طرف دلم میخواد کاری نکنم تا ضایع بشه و ناراحتی دخترمو ببینه آلان کاری کنم میگه این همه من غر زدم و لج کردم الکی بوده همش
از ی طرف میگم اهمیت ندم برم تدارک ببینم
نمیدونم کدومش درسته
مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
بگین من مقصرم یا همسرم
بخاطر تاخیر کلامی پسرم ( در حد جملات پنج شش کلمه ای میگه ) و اینکه توجه نداره نمیشینه یه جا و ...بردمش گفتار درمانی ، گفتار درمان گفت توجه اش خیلی پایینه خودشو میخارونه ببر ش کاردرمانگر حسی ببینتش ، کاردرمانگر حسی که بردمش اتاقش مثل باشگاه بود پسرم فک میکرد باشگاه ست اومد به من گفت بدوئم ؟ گفتم بدو شروع کرد به دوییدن دیگه هیج توجهی به کاردرمانگر نمیکرد اینم هی میگفت دستور پذیریش پایینه و ...خلاصه امروز به من گفت پسرتون علائم اوتیسم داره خیلی عقبه و ....ببین من مرگو جلو چشمم دیدم گفتم زمین به آسمون برسه همین امروز باید ببرمش متخصص ببینتش ، مثل ابربهار گریه میکردم شوهرم هی داد و بیداد که تو همه پولای منو بگاه میدی زنگ زد تک تک خونواده اش به خونواده من زنگ زد وقت دکتر گرفتم اونجا هی باهام دعوا میکرد که تو منو دیوونه کردی تو راه برگشتم منو کلی کتک زد ، واقعا شما جای من بودین چکار میکردین ، میگفتین ولش کن پسر من که مشکلی نداره میرفتین دنبال زندگیتون ؟ یا مثل من میبردین دکتر ، دکترم براش رسپریدون نوشت گفت نیاز داره به کلاس و ...ولی اوتیسم نیست از شوهرم نفرت دارم به معنی واقعی کلمه
مامان شکوفه گیلاس 🍒 مامان شکوفه گیلاس 🍒 ۴ سالگی
خانما خیلی دلم گرفته میشه کمکم کنید😔



شوهرم خیلی تو تربیت بچه با من ناهماهنگه چیکار کنم فکر می‌کنه من کلفت و پرستار بچشم
ی بار جلو بچه منو زد رفت خونه مادرم قهر مردم اومد دنبالم گفت دیگه این کارو نمیکنم دوباره الان باز جلو بچه بهم میگه حق نداری دعواش کنی در صورتی که خودش دعواش می‌کنه دیشب بچه ازیت میکرد زد رو دست بچه
من چیزی نگفتم ولی اگه من این کارو کرده بودم اینجا کربلا میشد
همش بچه رو علیه من می‌کنه بچه اصلا سمت من نمیاد
یا اینکه من کل ۲۴ساعتم وقف این بچس همش دارم نقاشی میکشم کتاب میخونم کاردستی درست میکنم بازی میکنم
بهش میگم بیا بریم مشاوره میگه مشاور فقط پول میگیره حرف تو سر من نمیره من همینم ک هستم
منم بهش گفتم یا کیای بریم مشاوره یا زنگ میزنم ب بابام همه چیو میگم بچه رو می زارم پیشت ول میکنم میرم
الان من چیکار کنم ؟؟
توروخدا کمکم کنید کم آوردم داره ی کاری می‌کنه از بچم بدم اومده تروخدا قضاوتم نکنید راه حل بهم بدید من هیچکس ندارم خواهش میکنم
بنظرتون جلو خودش زنگ بزنم ب بابام؟؟
نگید تو آرامش باهاش حرف بزن زدم دیشب نشد حالم ازش دیگه بهم میخوره