۷ پاسخ

بچه ها چون مامانشون همش جلو چشمشون زیاد سمتش نمیرن همه بچه ها تشنه مرده باباشونن

نمیدونم والا من بچه هام وعاشق باباشون بارآوردم باوجوداختلاف نظرها
جنبه ی مثبت قضیه رو ببین خیلی خوبه که عاشق همند به خودت برس به کارات برس بدترین اشتباهه ناراحتیت ازاین موضوع رو شوهرت متوجه بشه

پسر من عاشق باباشه به حدی که از خواب بیدار شه باباش باشه حتی سراغ من نمیاد با من بازی نمیکنه خیلی یکسره چسب باباشه
فقد موقع غذا و خوراکی سمت منه
من قانون مند ترم اما باباش اسون گیره
ممکنه گاهی حسودیم بشه اما عشق میکنم از محبت بینشون
شمام سعی کن این افکارو از خودت دور کنی.

منم همین مشکلو دارم
از اون بدتر اینه ک هی میره میاد میگ من بهترین تربیتو دادم تو ریدی توش .وااای تمام سیستممو بهم میریزه با این جملش دلم میخواد سرشو بکوبم ب دیوار مرتیکرو

مگه یک سره تو خونست؟

بهتر بزار. زحمت. بچه. کامل بیفته گردنش. به خودت. برس. عشق. کن.

اون بچه هس و هیچ درکی از کارای پدرش نداره نباید تاوان کارای باباشو بده بیشتر محبتش کن امان از باباهای زبون نفهم😑

سوال های مرتبط

مامان مهتا کوچولو🌙🐣 مامان مهتا کوچولو🌙🐣 ۱ سالگی
شوهرم سرویسم کرده با این اخلاقاش 😬 گیره و لجباز... همش گیر میده بیا رابطه، منم حالا یه موقع باشه بچه خاب باشه کار نداشته باشم اصن خودم میرم پیشش، چن روزه گیر داده بچه دوم بیاریم 😑
صبح زود اومد گف بیا پیشم گفتم حال ندارم رفتم خابیدم، الان از بیرون اومد گرفته خابیده باهام حرفم نمیزنه میرم پیشش با وضع پریودم ازش دلجویی میکنم هیچی نمیگه با کلی حرف زدن فقط گف بچه که میگی نمیاریم، رابطم که همش بزوره صبحم گفتم بیا نیومدی حالا برو...
گفتم بچه که فقط تو نباید تصمیم بگیری زندگیمون مشترکه و دوطرف باید نقطه مشترک داشته باشن من اگه ببینم تو تو کارای خونه و بچه داری بهم کمک بدی میگم پس کمکمه دیگه اگه بچه بیارم نگه میداره یکم یا حداقل یکم تو کارای خونه بهم کمک میده، وقتی تو هیچ کاری نمیکنی کمکم حتی بیرونم میریم بزور بچه رو میگیری و حواست اصلا نیس من مگه از جونم سیر شدم یه تنه این همه کار و بچه داری بازم بذارم بچه دوم بیاد😑🤨بعدم من خودم بیشتر از اون بچه دوس دارم نمیگمم که کلا دیگه بچه نمیخام میگم حداقل 3،4سالش بشه بعد..
بعد برا رابطم صدبار گفتم اگه یکم کمکم کنی انرژی داشته باشم بچه هم خاب باشه میام، صبحم که چون حالم خوب نبود نیومدم چرا فک میکنی همش باید حرف حرفِ تو باشه و من حق ندارم مخالفت کنم...
کلا اخلاقش جوریه که برخلاف میلش عمل کنی حتی حرفشو گوش ندی قهر میکنه باهام حرف نمیزنه و منم که باید ب م از دلش بزور درارم و هی حرف بزنم، بعد اگه من قهر کنم نمیاد ناز بکشه 🤐
گفتم اگه تو زن بودی شوهرت یه لحظم تحملت نمی‌کرد، اگه قرار باشه من همش کوتاه بیام و تو درکی از رابطه نداشته باشی من این رابطه رو گوه میزنم توش و طلاق میگیرم..
هیچی نگف گرفت خابید
حالا بنظرتون چیکار کنم؟