۶ پاسخ

عزيزم دركت ميكنم منم همين حس هايي ك گفتي رو دارم🫂

خیلی با حرفت موافقم
حداقل کاش دیرتر بچه میاوردم
خیلی به آرامش نیاز دارم

این بچه منه و حرفای من🥲🥲🥲

اوووف حرف حق 😢
یعنی قشنگ بچه های منو توصیف کردی 😭
حالا فک کن دوقلو هم هستن
به معنای واقعی دارم جون میدم روحیه نمونده واسم 😢
افسردگی گرفتم
هیچ جا نمیرم همش توخونه م 😞
همش نق میزنن غر میزنن
تا صبح خواب ندارن
خیلی خسته م😮‍💨

آفتاب باید بخوره سرش تا آرام بشه و خوابش خوب بشه
ببرش بیرون
منم دخترمو میبرم
خیلی اثر داره تو آرامش و استراحتشون

باهاش بازی کن ببین چی سرگرمش میکنه روزی یبار لباس بپوشونش یکم ببر بیرون هوابخوره خیلی تاثیر داره تو خوابیذن و رفتارش

سوال های مرتبط

مامان 🫀Maneli🧿 مامان 🫀Maneli🧿 ۱۲ ماهگی
اَندکی درد و دل….
من بعد از ۶سال بچه دار شدم
دوست داشتم زمانی تجربه کنم حس مادری رو که با تمام سختی هاش کنار بیام و برام قابل تحمل باشه

همیشه با بچه های فامیل انقدر بازی میکردم
که بچه ها همه وقتی میفهمیدن من دارم میرم پیششون خیلی خوشحال میشدن(به گفته ی مادراشون)
توی عید دیدنی ها من همیشه با بچه ها توی اتاق در حال بازی بودم
همیشه با خودم میگفتم مگه میشه برای بازی با بچه وقت نداشت؟؟!!
مگه میشه آدم حوصله ی بازی با بچه رو نداشته باشه؟؟!!

از روزای اول تولد دخترم تا همین الان هم انواع بازی هایی که بلد بودم و مناسب سنش بود رو باهاش بازی میکنم

ولی خیلی مواقع اصلا باهام همکاری نمیکنه
فقط میگه بغلم کن
حتی کنارش نشستم هم میگه بغلم کن
اصلا به بازی توجه نمیکنه زیاد

بعضی روزها انقدر خسته میشم از کارا و مسؤلیت های زیادی که گردنمه
که حوصله ی بازی باهاش رو ندارم واقعا
و شبها عذاب وجدان میگیرم 🥺🥺

از یه طرفم ناراحتم که خودمو کاملاً فراموش کردم و هیچکاری برای خودم نمیکنم
نه ورزش میکنم
نه به پوستم میرسم
نه قرصامو میخورم…..🥴🥴

میدونم به گفته ی کوثر یاوری داریم کار بزرگی میکنیم و مادری کردن رسالت بزرگیه که به عهده گرفتیم
ولی بیایید انگیزه بدید 🙏🏻به مادری که کم آورده و خسته اس و PMS عجیب داره براش سخت میگذره🤒🤒
مامان آرسام🧿💙 مامان آرسام🧿💙 ۱۳ ماهگی
سلام خانوما شبتون بخیر میخوام یه چیزی بگم بهتون و راه حل بخوام ازتون فقط خواهشا نمیخوام از طرف کسی قضاوت شم🙏
خدا منو لایق مادر پسر شدن دونست و هزار بار شکرش بابت این معجزه ای که بهم داده
ولی هم اینکه من از زمان مجردیمم عاشق دختر بودم و بیشتر بخاطر حرفای خانواده همسرم و فرقی که بین دختر و پسر میزارن (مثلا به دختر کمتر از گل نمیگن ولی پسرمو که میبینن بهترین حرفشون دیوث هس یا مثلا خرابکاری که میکنه میگن گوه نخور پدرسگ و ....ولی برا دخترا نه) اینم بگم پیش اونا خودم همش قربون صدقه پسرم میرم و اجازه نمیدم چیزی بگن ولی نمیفهمن باز حرف خودشونو میزنن
همش این فکر و خیال تو ذهنمه که کاش بچه منم دختر میبود یا مثلا یکی رو که میبنم دختر داره حسودیم میشه که کاش منم دختر داشتم بخاطر همین همش احساس تنفر و عذاب وجدان دارم که چطور میتونم اینکارو در حق پسرم بکنم و همش گریم میگیره که چرا اینجوریم🥲اینم بگم یدونه جاری دارم و بچه های اونم پسره ولی با اونا این رفتارو ندارن و سه تا خواهر شوهر که بچه همشون دختره و جز یکی که ه پسر داره هم دختر
نمیدونم چیکار کنم این فکرا از سرم بره
مشاوره تلفنی و آنلاین سراغ دارین؟