۱۳ پاسخ

شوهر من این کارو کنه از وسط نصفش میکنم ادمی ک خاهرشو ب زن بچش ترجیح بده بودو نبودش فرقی نداره اه اصابم خورد سد

اتفاقا اصلا واکنش منفی نشون نده بگو خوب کاری کردی رفتی ی آب و هوایی عوض کردی ،
ولی بعدتر بگو که دخترمون خیلی بی تابی کرد هرکاری کردیم آروم نشد بچه را بکش جلو بگو یکسره گفت بابا .
اینجوری بخاطر بچه عذاب وجدان میگیره
اما بگی چرا منتظرمون نموندی توپ میوفته تو زمین شما و باهات دعوا میکنه

باهاش جدی برخورد کن یعنی چی که تو نمیرفتی سر خاک اون دست پیشو میگیره پس نیفته
پارش کن مگه میشه مرد برای خودش بره الکی کوتاه نیا

کار شوهرت درست نبوده ولی شماهم میتونسی بزاری بعذ 13 بری سرخاک ولی من اگ شوهرم بدون من میرفت خشتکشو میکشیدم سرش😄

سلام عزیزم متاسفم برای این حس بدی که تجربه کردی اگه میتونی زنگ بزن خانوادت بیان پیشت که بشنوه شما برات اهمیت نداشته یا شما برو دوباره پیش خانوادت

بیخیال اصلا برات مهم نباشه واسه خودت راحت تو خونه استراحت کن..اگه می‌رفتی اعصابت خورد میشد بدتر ..

حالا نمیرفت و کنار شما میموند چی میشد چطوری دلش اومد شما رو تنها بذاره 😠😠😠

تو سرخاک بابات بودی و اون تنها رفته بیرون هیچی نگفتی؟اگه با دوستاش بود و فقط آقایون بودن باز ی چیزی وقتی یا خانواده رفته و شما میتونستی بری و خودش رفته خیلی بده.خب اونا میرفتن شوهرت صبر میکردی شما می اومدی باهم میرفتین

جدا رفت؟؟صبرنکرد، هیچی نگفتی بهش

ببخشیدا شوهرتون خیلی بی ذاته

ببخشید چه شوهر بیشعوری اومد هیچی نگو ولی از دماغش دربیار زهرش بشه

من اگر جاي شما بودم جرررش ميدادم شوهرمو

بگو تا نصف راه بیاد شما هم نصف راه برین بیاد دنبالتون

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۵ سالگی
خانما ، من یه مشکلی دارم با پسرم ، شاید باورتون نشه ولی پسرم به من حسادت می‌کنه ، خیلی شدید باباییه ، با این که وقتی کار اشتباهی می‌کنه باباش باهاش برخورد می‌کنه ولی من بیشتر وقتا در برابرش کوتاه میام اما یه وقتایی یه جوری باهام برخورد می‌کنه انگار نه انگار که من مامانشم انگار دشمنشم ، مثلا بیرون بودیم ، چند تا عکس ازش گرفتیم یهو به شوهرم گفتم اینجا وایمیسم یه عکس تکی ازم بگیر اینقدر عصبانی شده میگه نمی‌خوام مامان عکس بگیره باید فقط از من عکس بگیری ، دیروز رفتیم بازار برای خودم یه کفش بگیرم ، اولش که میگه تو که کفش داری چرا میخوای کفش بگیری ؟کلی تو مغازه بد خلقی کرده اونم باباش بهش گفت چرا اینجوری می‌کنی وایسا تا مامان خریدشو بکنه بعد میریم دیگه تحمل کرد وقتیم خریدم بهم میگه خیلی زشته ، باور کنید قبلش برای پسرم یه لباس دیدم با این که نیاز نداشت گرفتم بعدش یه اسباب بازی خودم دیدم گفتم نگاه از اینایی که دوست داری وایسادیم براش گرفتیم نمی‌دونم چرا نسبت به من این‌قدر بده ،بعضی وقتا دلم میخواد گریه کنم ،نمیدونم چی کار کنم درست بشه 😔
مامان علیسان مامان علیسان ۵ سالگی
اول از همه از تجربه سزارین اولم بگم سزارین اختیاری شدم با بیحسی اپیدورال واقعا تجربه وحشتناکی بود و دکترم الان گفت به شدت مخالف اپیدوراله که اپن زمان یه دکتر بیهوشی روی ما امتحان میکرد 🤕 سزارین اولم تا تیغ رو دکتر کشید رو شکمم درد و سوزش وحشتناکی رو حس کردم داد زدم و بیهوشم کردن
این ترس و وحشت تا آخر این زایمانم با من بود متاسفانه
اینبار دکترم بهم ۱۲ اسفند نوبت عمل داد هرچقدر سعی کردم بیهوشم کنن دکترا قبول نکردن و فقط گفتن بیحسی اسپاینال
۴اسفند صبح خواب بودم خونه مامانم که یهو یه درد پیچید زیر دلم و رفت سمت مقعد خب بس خوابم میومد توجه نکردم اولش هر ۴۰دقیقه بود بعد نیم ساعت بعدش بیست دقیقه بعدش یه رب دیگه بیدار شدم به مامانم وقتی هر ۲۰دقیقه بود بیدار شدم به مامانم گفتم مامانمم گفت بزار برم یه دوش بگیرم بریم بیمارستان🤕🤦🤦گفتم نه بزار اول من برم شیو کنم یه دوشم بگیرم بریم خلاصه داخل حمام هم اون درد و انقباض وحشتناک منو گرفت دو سه دفعه سریع اومدم بیرون اومدم همینجا گهواره از مامانا پرسیدم گفتن برم بیمارستان دیگه زنگ زدم شوهرم گفتم بره خونه ساک و وسایل نینی و برداره بیاره نگم که اونم یه ساعت طول کشید بیاد وای نگم درد و انقباضام هر ۵دقیقه شده بود فقط داد میزدم منو سریعتر برسونین بیمارستان سریع با شوهرم و مامانم رفتیم من فقط اشک میریختم رفتم علیسان رو بغل کردم و بوسیدم بابام از زیر قرآن ردم کرد و رفتیم اونجا که رسیدم شوهرم رفت ویلچر آورد منو سریع برد زایشگاه ماما کلی باهام دعوا کرد چرا دیر اومدی 😭😭😭
هرچقدر زنگ میزد دکترم جواب نمی‌داد به دکتر آنکال زنگ زد اونم گفت من حالم خوب نیست نمیتونم بیام😏😏