۱۱ پاسخ

این روزا هم میگذره عزیزدلم بودن کسایی که حال و روز شون از این بدتر بوده گذشته این چیزا دیگه چیزی نیست یکم قوی باش تحمل انشاالله که نی نیتم خوب میشه بسلامتی میری خونه دخترعمه ام با شکم پاره بچه اول تا سه ماه اول تو بیمارستان بود اصلا نفهمید طعم بچه شو اینو گفتم که بدونی میگذرع واسه اون گذشت بد هم گذشت بچه اولش نمیدونست موقعی که بدنیا اومد سندروم داون بود خیلی سخت گذشت الان شش ساله میگذره

اصلا نگران نباش خدا خیلی بزرگه ایشالا یکی دو روزه بچتو میبری خونه عزیزم

انشالله زود بغلش بگیری ب خدا توکل کن

الهی همین امروز صحیح و سلامت مرخص بشه و بیاد بغلت

انشالله عزیزم الان حال پسرت چطوره تا 2کیلو مرخص نمیکنن وحداقل 1ماه باید ت دستگاه باشه ولی حالش خوب میشه

سلام عزیزم حالت چطوره؟پسرت بهتره الحمدالله؟

انشاالله به خوبی و خوشی و دل خوش مرخص میشید، به خدا توکل کن 😘😘

عزیزم خیلی سخته آدم با شرایط سزارین بخواد اینطوری یه پاش خونه باشه یه پاش بیمارستان..
کدوم بیمارسته کیان کوچولو؟
دکترا گفتن چقد دیگه میتونه بیاد بیرونه دستگاه ؟

نگران نباش عزیزم دختر منم 8 بهمن 35 هفته 5 روز نارس به دنیا اومد 9 روز بیمارستان بستری بود
یه هو تو یک روز حرکت نداشت رفتم بیمارستان که قلبش افت کرد اورژانسی سزارین شدم
اونجا بچه های زیادی بودن که 29 هفته 30 هفته به دنیا اومده بودن مطمن باش بچه شما هم به سلامتی مرخص میشه

انشالله هرچه زودتر خوب بشه و بیاد خونه منم بچم مشکل داره یه پسر دوسال و نیم هم دارم با کسی نمی‌مونه از الان کلی غصه میخورم زایمان کنم با کدوم باید بمونم برای منم دعا کن😞

انشالله به سلامتی مرخص میشن توکل کن بر خدا چند هفته زایمان کردی

سوال های مرتبط

مامان 🩵🩶💙محمدرضا مامان 🩵🩶💙محمدرضا روزهای ابتدایی تولد
خوب بالاخره منم نی نی مو به دنیا آوردم ، روز چهارشنبه دکتر وقت سزارین داده بود ، ساعت ۵/۳۰ صبح گفته بود بیمارستان باشم، شام مو ساعت ۱۰ شب برنج و چرخکرده خوردم ، صبح ساعت ۵ یه لیوان چای شیرین با عسل خوردم(توصیه دکتر) ، بعد نماز صبح رفتیم دنبال خواهر شوهرم و رفتیم بیمارستان ، تریاژ مامایی ، اونجا ضربان نی نی رو چک کردن ، کارای بستری مو انجام دادن، بعد رفتیم پذیرش و اتاقمو مشخص کردن و گفتن علی الحساب ۱۵ میلیون واریز کنید.
بعد رفتیم بالا یه ساک لوازم دادن، توش دمپایی ، مسواک ، خمیر دندان ، ژیلت ، بلوز و شلوار یکبار مصرف(برای عمل) ، یه تاپ یقه هفتی که بعدا میگم کاربردش چی بود، یه کلاه همرنگش برای محمدرضا، یه لباس آشغال برای بعد عمل ، یه حوله برای تمیز کردن محمدرضا تو اتاق عمل، و یه ظرف غذا برای محمدرضا(یه لیوان کوچولو بود برای دوشیدن شیر) دادن ، بعد اون تاپ رو پوشیدم و از روش لباسهای یکبار مصرف رو پوشیدم، ساعت ۷ صبح مامانم و خواهرم هم اومدن بیمارستان ، تو اتاق یه ان اس تی هم گرفتن. بعد پرستار اومد فشارمو چک کرد ، آنژیوکت وصل کرد ، اینم بگم که کلا بار اولم بود بیمارستان بستری میشدم و حتی سرم هم برا دفعه اول بود که میزدم😁
مامان میکائیل مامان میکائیل ۲ ماهگی
سلام مامانا
من هنوز بیمارستانم
منم زایمانم سخت بود
کیسه ابم ۱ شب پاره شد از اون موقع گفتن یکسانتی و توزنده جانی‌الکی گفته‌که پیشرفت‌کردی اما چون ورزش کرده بودم نی نی تو لگنم بود فشار میورد کلی امپول فشار و ورزش و فلان تا ۱۲ ظهر به زور زاییدم اونم دکتر اومد بالای سرم
کلا خیلی درد داشتم اما همش کاذب بودن و درد زایمان نبودن دهانه رحمم کند پیشرفت میکرد
به خاطر همین بعدی که بچه دنیا اومد کلی خونریزی کردم و از دهانه رحم و کل واژن بخیه زدن که از ۱۲ تا ۲ و نیم گرفتار بودم
چون بچه زیاد مونده بود بی نفس شد اونم یکساعتی زیر دستگاه اکسیژن بردن خودمم بردن بهم تا ۶ عصر خون زدن تا سرپا شدم یکم
بعد فرداش از نی نی ازمایش گرفتن تا عفونت خونش بالاعه خودمو مرخص کردن فرستادن هتل مادران نی نی رو بردن ان ای سیو منم میرم شیر میدم اینقدر بچمو اذیت کردن و ازش خون گرفتن که زردیش رفت ۱۳ و الان زیر مهتابیه و دیگه شیرم نمیتونم بدم شیر خشک بهش دادم
خدا کنه زودتر از این وضعیت خلاص بشم همش کابوس میبینم از بیخوابی‌کل بدنم درد میکنه
دعا کنید بسلامتی به زودی با نی نی بگردیم خونه