ادامه قبلی🥲
ی بار نوشتم پاک شد دیگه مجددا دارم می‌نویسم ولی برا همین خلاصه اش میکنم😁چون حسش پرید
هیچی خلاصه گفتم اشکال ندارع تحمل میکنم‌ اونشب رو تحمل کردم و رفتم خونه دوتا شیاف گل مغربی گذاشتم تو بدنم و خوابیدم صبح که بیدار شدم حدودا ۶ صبح یکم ترشح صورتی رنگ دیدم گفتم شاید عادی باشه دیگه شوهرم بیدار شد گفتم بریم پیاده روی گفت بریم
البته بگم من از قبلش هیچ تحرکی نداشتم منظورم قبل از اینکه برم پیش ماما چون اون بهم گفت راه برو خیلی تاثیر داره و گفت ۱ نیم بازی یکم باعث انگیزه شده بود انگار برام و این ترشح صورتی یکم امید هیچی خلاصه بیدار شد گفت بریم ساعت ۸ صبح بود من خاکشیر با آب جوش و نبات زعفرانی قاطی کردم غلیظ حدودا دو بطری یک بطری برداشتم و رفتم پیاده روی حدودا یک ساعت راه رفتم ما بین اینا پله هم می‌دادیم روش میرفتم اومدیم خونه و....

۱ پاسخ

خب.

مقالات مرتبط

بهترین زمان برای ورزش‌کردن چه موقع است
بهترین زمان برای ورزش‌کردن چه موقع است؟ صبح یا عصر؟
کودکان سندرم داون
سندرم داون از چند ماهگی قابل تشخیص است؟علائم و مشکلات آن
خواب نوزاد
همه چیز درباره خواب نوزاد و مشکلات اختلال خواب اطفال
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران

سوال های مرتبط

مامان حنا | هیرا 👣 مامان حنا | هیرا 👣 روزهای ابتدایی تولد
خب اینم از زایمان من😁🥲
تجربه که نه خاطره میشه گفت اسمش
من عصر یکشنبه ۱۰ فرودین رفتم اقدام کردم برای ماما همراه
ساعت حدودا ۶ الی ۷ شب بود که نوبتم بود رفتم داخل گفتم ۳۹ چهار روز هستم و شما رو انتخاب کردم برای ماما همراهم( سولماز نوروزی) هزینه ویزیت ۲۷۰ تومن(هزینه ماما ۳۵۰۰ تومن)
خلاصه حرف زدیم و گفت معاینه هم انجام میدی گفت برو بالا نگا کرد و دیدم داره میچرخونه دستشو که ظاهراً بهش میگفتن معاینه تحریکی
گفت یک سانت هستی الان من چرخوندم دیگه میشی یک نیم سانت
گفت برو پیاده روی بکن تا تاثیر بزارع زود زایمان کنی
منم بعد از مطب حدودا شاید دوساعت راه رفتم
اومدم خونه دیدم یکم کمرم درد پریودی دارم
ب ماما پیام دادم گفتم گفت اگر دیدی بیشتر شد برو گفتم اوکی
ادامه.....
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آرش و آیدا🤰 مامان آرش و آیدا🤰 روزهای ابتدایی تولد
خب خب. بیاین تا من تجربه زایمان مو بگم براتون...


صبح روز جمعه من دوباره زد به سرم برم پیاده روی.. با پسرم حاصر شدیم گفتیم بریم جمعه بازار.. از خونمون خیلی فاصله داره.. خیلی پیاده روی کردم.. اومدم خونه دیدم خیس شدم رفتم دسشویی ترشح زیاد اومده بود.. دیگه خیلی خسته بودم. گفتم امشب حتما میاد دیگه.. بعدازظهر شم نزدیکی کردم اونم عمیق.. عصری دیدم خیس شدم نگاه کردم خون آبه اومده بود ازم.. ساعت 9شب بود یه دردای خفیفی می‌گرفت هر ده دقیقه. تا ساعت 4صبح.. همینجوری می‌گرفت منم هی راه میرفتم ورزش میکردم.. اینم بگم من دو هفته قبلش خاکشیر میخوردم روزی دوبار.. کپسول گل مغربی هم میزاشتم..
خلاصه ساعت 4صبح دیگه خوابم برده بود و دردا تموم شده بود.. صبح بلندشدم دیدم خبری نیست..
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 🐣𝐛𝓐𝐑∂ί𝓪🐣 مامان 🐣𝐛𝓐𝐑∂ί𝓪🐣 روزهای ابتدایی تولد
از تجربه زایمان طبیعی بگم 🥺


من زایمان دومم بود از دو فروردین صبح که بیدار شدم شکمم سفت میشد جوری که نفس کشیدن برام سخت شده بود و خوب ول میکیرد درد هام همینجوری ادامه داشت تا به شوهرم گفتم گفت سریع یه ماما بگیر که اذیت نشی دیگه شب رفتم با ماما قرار داد بستم گفت تا یک ساعت دیگه میرم زایشگاه بیا تا معاینات کنم دیگه رفتم خونه غذا خوردم رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت یک سانتی گفت برو خونه درد هات بیشتر شد بیا دیگه رفتم خونه اول رابطه داشتم بعدش رفتم حموم دیگه زیر دوش آب گرم ورزش کردم مامانم کمر مو ماساژ داد آمدم بیرون درد هام بتر شد ساعت 2به مامام پیام دادم گفتم درد هام قیر قابل تحمل شده گفت بیا بیمارستان تا رفتم شد ساعت ۲:۲۲دقیقه معاینه کردن گفتن پنج سانتی دیگه تا سرم زد کارام کردن درد بتر شد امد معاینه کرد گفت ۸سانتی دیگه ساعت ۱۰دقیقه ۳زایمان کردم و اینم بگم یک دونه بخیه خوردم 🫢🫢😍
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان آریا مامان آریا ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت یک
یک روز قبل از روزی که زایمان کردم صبح که از خواب پاشدم دیدم لباسم خونی شده استرس گرفتم سریع اومدم به دکترم زنگ زدم گفت پاشو بیا بیمارستان به شوهرم زنگ زدم سرکار بود مرخصی گرفت اومد رفتیم بیمارستان معاینه کردن گفتن یک سانته دهانه رحمت و برو اگه درد داشتی یا خونریزیت بیشتر شد بیا رفتم خونه شب که شد از ساعت دوازده بچه خودشو هر نیم ساعت یبار سفت میکرد درد می‌پیچید داخل کمر و دلم و نفسم می‌گرفت قبلاً هم این دردا رو داشتم حدود دو ماه بود ولی ایندفعه شدتش بیشتر بود هر چقدر خواستم شوهرمو بیدارکنم دلم نیومد و گفتم آخه من امروز ی سانت بودم ی ساعت هم تا بیمارستان راه بود گفتم الکی این راه رو نریم خلاصه تا ساعت شش صبح به خودم می پیچیدم تا شوهرم میخواست بره سرکار گفت میخوای بریم بیمارستان گفتم نه آخه من دیروز ی سانت بودم و خلاصه نمی‌تونستم بشینم یا دراز بکشم فقط راه میرفتم دردش قابل تحمل تر بود و حدودا شده بود یک ربع یکبار
ساعت یازده صبح زنگ زدم شوهرم گفتم دردش زیاد شده بریم بیمارستان ی چک بکنن من تشخیص نمیدم این درد زایمانه یا نه خلاصه تا بریم بیمارستان شده بود ساعت سه و نیم و درد ها بین راه خیلی زیاد شدن تا رسیدم گفتن شش سانت هستی و ماما اومد کیسه آبم رو ترکوند. درخواست اپیدورال کردم و اتاق خصوصی و ماما خلاصه اومدن اپیدورال کنن نیم ساعت طول کشید و خیلی بد بود دکتر گفت نخاعت تنگه ی درد بدی مثل برق گرفتگی ی دفعه می‌پیچید داخل پای راستم و جیغ می‌کشیدم و همراهش هم انقباض داشتم حدود پنج دقیقه یبار خلاصه تموم شد درد کمر و دلم از بین رفت ولی حس فشار زیاااد قابل تحمل نبود
مامان حنا | هیرا 👣 مامان حنا | هیرا 👣 روزهای ابتدایی تولد
ادامه
وای از اینجا شروع شد😓
من همچنان دردم خیلی کمتر بود یعنی کمر درد پریودی داشتم ولی در برابر اون بعدی ها این اصلا درد نبود
هیچی خلاصه خاله ام تو راه بود قرار ب این بود بیاد چون روزای آخرم هست پیشم بشینه شوهرم بهشون گفته بود ما رفتیم بیمارستان بیاین اونجا کلید تحویل بگیرید
من رفتم داخل گفتم ۳۹ پنج روز هستم کمردرد خیلی ‌دارم فشار اینا گرفت همچی اوکی بود گفت برو معاینه
معاینه‌ ام کرد گفت دو سانتی،ولی مطمعنم دروغ می‌گفت 😓😓
چون ب بیمارستان که رسیدم یکم بیشتر شد
هیچی خلاضه بمن گفت آن اس آتی انجام بده گفتم بعدش میتونم برم گفت آره
اونم انجام دادم من که نیمدونم شاید داخلش انقباض دیده بود
چون گفت خوبه ولی یه دوساعت بچرخ بعد دوباره بیا معاینه ات کنم
من گفتم میتونم برم گفت بری مسولیتش با خودته میری هم برو
ب شوهرم گفتم پس تو برو اونا هم کلیدا گرفته بودن خونه بودن گفتم برو من هنوز ۲ ساعت باید بمونم فکر کنم حدودا ساعت ۷ عصر بود
اون رفت من نشستم داخل گفتم ب نشستن چیزی درست نمیشه
رفتم حدودا چند دور از روی پله ها بالا پایین داخل بیمارستان
گفتم شاید اثر بزاره
دیگه دیدم دردم هی داره بیشتر میشه گفتم بشینم خاله دیدم پیام داد من در زایشگاه هستم رفتم گفتم بیا تو...
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آیلین مامان آیلین ۳ ماهگی
تجربه زایمانم
صبح ساعت ۹از خواب بیدار شدم دیدم شلوارم خیس شده یکم ترسیدم گفتم کیسه آبه سریع زنگ زدم به همسرم گفتم بیا باید بریم بیمارستان تا همسرم اومد من رفتم سریع یه دوش گرفتم یه لیوان خاکشیر درست کردم خوردم مدارکمو برداشتم کنجد هم خوردم با خودم برداشتم تو راه هم می‌خوردم دهانه رحم باز می‌کنه با همسرم رفتم بیمارستان گفتم ک شلوارم خیس شده معاینه کرد گفت دو سانتی یه ان اس تی برام نوشت گفت برو آبمیوه شیرین بخور راه برو دو ساعت دیگه بیا
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان کیسان مامان کیسان ۱ ماهگی
سلام دوستان اومدم از تجربه زایمانم بگم 😍🥰من از چهارشنبه درد داشتم رفتم دکتر قرار بود ماما خصوصی بگیرم خلاصه دیگه ساعت ۱ شب بود دردم گرفت زنگ زدم خواهرشوهرم و بردار شوهرمم اومدن و با شوهرم و مامانم رفتیم بیمارستان معاینم کرد گفت ۳ سانتی ساعت دو شب بود گفت تا ساعت ۶ و ۷ میاریش پیاده رویی کن بعد منم هی پیاده رویی کردم تا ماما خصوصیم اومد اونم معاینم کرد گفت همون ۳ سانتی الان برو خونه فامیلی چیزی دوش بگیر پیاده رویی کن ساعت ۱۱ صبح برگرد من کردم اینارو بعد که رفتم دوباره معاینم کرد گفت همون سه سانتی برو دوباره پیاده رویی کن ساعت ۸ شب برگرد
مامان محمد حسن 🩵 مامان محمد حسن 🩵 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت اول:
سلام خانوما من سه شنبه بعدازظهر رفتم دکتر تو ۳۸ هفته و ۵ روز معاینه شدم دکترم گفت لگنت و دهانه رحم برای زایمان خوبه ولی دهانه رحم بستس ان شاءالله هفته دیگه بیا اگه دردات شروع نشد..گفت خاکشیر،دمنوش به دانه،گل گاو زبان بخور پیاده روی و ورزش...من اومدم خونه..گل‌گاو زبان دم کردم خوردم البته بگم رقیق بود صبحش هم رابطه داشتم و رفته بودم حموم
دیگه میل شام نداشتم به همسرم گفتم من استراحت میکنم بعد شام میخورم...ی نیم ساعت چهل دقیقه چرت زدم بیدار شدم نزدیکای ۹بود...همین که نشستم احساس کردم ی مایعی مثل ادرار ازم خارج شد سریع پریدم تو حموم...من ترشح داشتم قبلا ولی این خیلی عجیب بود...مایع گرم بود و مثل آب...زنگ زدم دکترم گفت برو بیمارستان تست بگیرن شام خوردم راه افتادیم رفتم بیمارستان یک ساعت اونجا معطل شدم تا معاینه کنن،معاینه کرد گفت کیسه آب پاره شده یک سانت بازی باید بستری بشی من چون اون بیمارستان نمی‌خواستم بستری شم به زور و بحث اومدیم بیرون...نمیزاشتن میگفتن واسه ما مسوولیت داره دیگه به زور اومدیم بیرون زنگ زدم دکترم گفت من ماما همراه رو هماهنگ میکنم برو بیمارستان
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان حنا | هیرا 👣 مامان حنا | هیرا 👣 روزهای ابتدایی تولد
ادامه
خاله م اومد داخل حدودا یک ساعت گذاشته بود از حرف اون ماما که گفت بچرخ
گفتم هنوز زوده بزار یکم بیشتر بچرخم بعد
به خاله ام گفتم قضیه گفت بریم پس راه بریم روی پله میرفتم دیدم نبابا خیلی زیاده کفت پس بریم معاینه ات کنن گفتم باشه واقعا الان دارم میگم شاید خودش ساده باشه ولی خیلی درد داشتم
رفتم گفت نه هنوز پیشرفت خاصی نکردی ۲ نیم هستی
اومدم گفتم ب خاله ام ب ماما هم گفتم گفت تا بستری نشی و بالای ۳ من نمیتونم بیام
یکم توی راهرو راه رفتیم یعنی چند قدم میرفتم ی دفعه میومد سراغم درد کمر وحشتناک حوری که فقط اشاره میدادم ب خاله م اون میومد همون قسمت فشار میداد من گریه ام می‌گرفت از درد در این حد بود فقط و فقط هم کمردرد دیگه نه پا نه شکم نه دل نه هیچی هیچی
فقط کمرم می‌گرفت مثلا چند ثانیه ای یکبار یا چند دقیقه یکبار در حد ۱۰ الی ۱۵ ثانیه که همونم نفسم می‌رفت نمی‌تونستم حرف بزنم فقط اشاره ک بدو فلان جا فشار بده
ماما هم می‌گفت زیر ۳ بستری نمی‌کنیم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان موچی مامان موچی ۱ ماهگی
شرح زایمان قسمت دوم:
ان تی تاریخ زایمان زده بود 1 اسفند ، یکم صبح من دوش گرفتم شیو کردم ورزش کردم بازم خبری نشد. شب شوهرم گفت حالا که خبری نیس بیاین بریم بیرون شام بخوریم . درحال آماده شدن متوجه شدم آبریزش دارم ولی زیاد نبود برای همین چیزی نگفتم پوشیدم رفتیم . حدودا 10 برگشتیم خونه شکمم یکم سفت بود و آبرریزش کم بود ولی ادامه داشتن به دکترم پیام دادم گفت برو زایشگاه چک بشی. من گفتم باز بمونم ببینم چی میشه قبل خواب به بقیه گفتم ممکنه امشب بیدارتون کنم بریم بیمارستان.
برای شمردن حرکات بچه یه کم آناناس و یه قوطی آب آناناس خوردم و خوابیدم .حدود 2 شب بود که با یه انقباض بیدار شدم. رفتم تو سالن یکم اسکات زدم و درجا آروم زدم . انقباضا ده دقیقه یبار بودن هر کدوم حدود سی ثانیه . 3 بود که شدن هفت دقیقه یبار ، رفتم شوهرم و مادرمو بیدار کردم رفتیم زایشگاه. اونجا معاینه کردن گفتن هنوز 3 سانتی برو خونه دو ساعت دیگه بیا.
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان مهراد مامان مهراد ۱ ماهگی
سه روزه طبیعی زایمان کردم
شنبه ساعت هفت صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سرویس خونریزی کردم اماده شدم و رفتم بیمارستان دهانه رحمم دوسانت باز شده بود ولی بستری نمیکردن گفتن برو زیر دوش اب گرم و راه برو ساعت ده بیا ساعت ده رفتم هنوز تغییری نکرده بود گفت عصر بیا دیگه امدم خونه و درد داشتم و راه میرفتم ساعتای چهار عصررفتم دهانه رحمم ازدوسانت بع سه سانت باز شده بود ماما گفت میخوای کمکت کنم گفتم اره گفت تو زور بزن بعد دو سانتم اون باز کرد شدم پنج سانت ماما گفت یک ساعت راه برو که بعد بستریت کنم ساعتای شیش عصر بستریم کردن بعد دکتر امد کیسه اب و پاره کرد از اون جا دردام خیلی خیلی زیاد شد دهانه رحمم ب هشت سانت رسید باز ماما گفت بیام کمکت کنم فک کردم مث اون دفعه دردی چیزی نداره تا امد دستشو روی شکمم فشار میداد و اونجا روهم محکم فشار میداد نفسم بند امده بود نتونستم بزارم ادامه بدم. باز خیلی درد داشتم دیگه گفتم دوباره بیاد دیگه فول شدم و باید زور میزدم ساعت هشت و خورده شده بود دیگه زور زدم و ساعت یه ربع به نه بردن منو اتاق زایمان ساعت نه دیگه زایمان کردم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان 👶🏻🧒🏻نیک و آلما مامان 👶🏻🧒🏻نیک و آلما ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من پارت ۱
من دو سه روزی بود که خونه درد داشتم روز قبل از زایمان نشسته خ‌ونه رو جارو زدم خونه رو تمیز کردم شبش مادر شوهرم پدر شوهرم اومده بودن کمرم خیلیدرد میکرد چون معاینه تحریکی شدم لک بینی هم داشتم صبح واسه دخترم لقمه کرفتم که دردام میگرفت ول میکرد ساعت شیش اینا بود خوابیدم دوباره با درد بیدار شدم ساعت ده رفتم حموم دردام میگرفت ول میکرد لحظه گرفتنش مثل درد شدید پریودی بود دیگه ساعت یک نوبت دکتر داشتم که نامه بگیرم صبح بستری شم ساعت دوازده و نیم تو راه دردام دیگه زیاد شد به همسرم گفتم مستقیم بریم بیمارستان نمیخاد بریم دکتر من نمیتونم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان سه کوچولو 😍 مامان سه کوچولو 😍 ۱ ماهگی
این هم تجربه سومین زایمانم و اولین زایمان سزارینم. من ۲۹ صبح نوبت دکتر داشتم که برم نوبت سزارین بده. خلاصه رفتم دکتر صدای قلبش رو گوش کرد و من گفتم چند روزه خیلی درد دارم گفت بزار معاینه کنم ‌معانیه کرد گفت دوسانت وا شدی. اصلا باورم نمیشد از تخت اومدم پایین کیسه آبم پاره شد همونجا گفت فقط سریعتر برو نزدیکترین بیمارستان. ساعت دوازه و نیم بستری شدم دیگه تا آزمایش اینا گرفتن و اینا شد ساعت یک و نیم رفتم اتاق عمل دردهامم داشت هی شدیدتر میشد ساعت دو هم دخترم بدنیا اومد. ولی چون خونریزی کردم تا ساعت پنج و نیم تو ریکاوری بودم...
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان سجاد مامان سجاد روزهای ابتدایی تولد
۳۹ هفته دوروزمه امروز رفتم زایشگاه بعد معاینه کرد گفت یک سانت بعد گفت معاینه تحریکی میکنم برو پیاده روی و رابطه داشته باش امشب دردت میگیره واقعا ب همین زودی دردم میگیره حدودا دوساعت پیاده روی کردم رابطم داشتم حمام اب گرمم رفتم امیدی هست 🥲🥲
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان لنا ❤️ مامان لنا ❤️ ۳ ماهگی
تجربه زایمان ( طبیعی- سزارین )
پارت اول
خانما خیلی تجربه ی خوبی نبوده برا من اگر دوست داشتید نخونید ❤️
۳۶ هفته و ۵ روز بودم که صبح از خواب بیدار شدم و درد های شدیدی داشتم ، تا یک ساعتم بیشتر صبر کردم قطع نشد ، مداوم و پشت سر هم بود دیگه رفتم زایشگاه
ماما معاینه کرد گفت یک سانت باز شدی برو خونه هنوز زوده ممکنه این یک سانت تا ده روز دیگه هم یک سانت بمونه .
فرداش رفتم کلاس امادگی زایمان که همیشه میرفتم و به ماما گفتم اونم معاینه کرد گفت دو سانت باز شدی ، خوشحال شدم که داره روال خوبی پیش میره و راحت داره دهاته رحمم باز میشه ، خلاصه دو شب بعدش رو هر شب میرفتم پیاده روی و شیاف گل مغربی میزاشتم ، مامای کلاس بارداریم هم یه بار معاینه تحریکی برام انجام داد ولی خیلی تاثیری نداشت ،