۲ پاسخ

دختر منم همینطوریه
میگن سختیش یک هفتس
دیگ یادشون میره
الان ک زوده برا شیر گرفتن
بزار دو سال بشه دیگ

پسرمنم همینجوربودوابسته منم یدفه ازشیرگرفتمش ی قطره تلخک بگیرمخصوص شیرگرفتن بزن روسینه هروقت خواست تلخ میشه دهنش دیگه سمتت نمیا هروقت گفت شیربگو تلخ دیگه نمیخوره من صبح ساعت ۱۱بیدارشد نهورد تاشب شبم گفت ممه گفتم تلخ گزفت خوابید فقط گریش بخاطر ممه صبح ساعت ۷صبح بود بعدش بیخیال شد وهچیوقت اسم نیورد واینم بگم خودتم ناراحت میشی وگریه میکنی بخاطرپسرت ک طبیعی وعادی میشه

سوال های مرتبط

مامان دل سا🐣 مامان دل سا🐣 ۱ سالگی
مامانا من تو زندگیم یه چالش دارم که واقعا عذابم میده یعنی رسما دیگه رد دادم و عصبیم کرده اونم وابستگی دلسا به سینه س
خیلیییییی رو مخمه، من روز اول نوزادی به این شیشه دادم ولی باز به حرف اطرافیان که شیر مادر مقوی تره شیر خودم هم دادم به این خیال که بزرگتر شد می‌فهمه و دیگه سینه نمیگیره ولی این تا الان ک یکسالشه هم شیشه هم سینه هر دو رو میخوره و بیشترررررر سینه
کلافه شدم فقط می‌خوام از دستش فرار کنم از کار و زندگی من و انداخته صبح بیدار میشه صبحونه بخوره دوباره گریه و بغل که می می میخواد بعد انقد مک میزنه ول نمیکنه حالا چه بخوابه چه نخواهی این شده مشغولیت من خشک میشم کمردرد گردن درد میگیرم تمام روز کارش همینه نیم ساعت بازی کنه یک ساعت فقط دنبال می می هست😭شب هم تا صبح همینه خواب عمیق نداره تا دربیارم بیدار میشه مهمونی تو ماشین هم اویزونمه فقط دنبال می می
دیگه گریم میگیره از دستش حالم از زن بودن خودم بهم میخوره😭 از پستونک که گرفتم چسبیده به این ول هم نمیکنه بخدا هر لحظه زیر دستش خوابیدم چجوری حداش کنم چیکار کنم ترک کنه سینه من حتی شیر هم نداره فقط میگه دهنم باشه بدون این اصلا نمیخوابههه