۳ پاسخ

سلام عزیزم خوبی
من دو سه ماهی پرود بهم ریخته اصلا خوب نمیشم قبلا ۷روز میشدم الان شده ۳روز اونم در حد لکه پاهامو کمرم بشدت درد میکنه شما دلیلش رو میدونید از چیع

علامش چیه سردی رحم

سلام عزیزم علت لخته ی گوشتی تو پریودی چیه میدونی؟؟

سوال های مرتبط

کوثر کوثر قصد بارداری
4. گرفتگی
برخی از بانوان در روزها و هفته های اولیه بارداری دچار گرفتگی خفیف رحم می شوند. این احساسات ممکن است گاهی اوقات شبیه دردهای قاعدگی باشد، بنابراین ممکن است فکر کنید که در شرف پریود شدن هستید. اگر گرفتگی دردناک است یا شما را آزار می دهد، از پزشک خود بخواهید که مسکن مناسب را تجویز کند.

5. شکم درد
این از مواردی است که معمولا آزاردهنده است، اما داشتن گرفتگی یا درد معده خفیف در اوایل بارداری غیرعادی نیست. رحم شما تغییرات زیادی را تجربه می کند – این امر ممکن است باعث ناراحتی شود.

6. خستگی
بدن شما اضافه کاری می کند تا خود را به محیطی مهمان نواز برای کودک شما تبدیل کند. این خسته کننده است و به نظر ترشح هورمون پروژسترون علت آن باشد! تا جایی که می توانید استراحت کنید و بدانید که بسیاری از مادران آینده پس از ورود به سه ماهه دوم بارداری، انرژی زیادی را تجربه می کنند.

7. سینه های دردناک
هنگام بارداری هورمون‌ها، مانند پروژسترون و استروژن، در حال افزایش هستند و این باعث می‌شود که سینه‌ها حساس شوند (درست مانند PMS). اما این علامت ممکن است در عرض چند هفته کاهش یابد، زیرا بدن شما به تغییرات هورمونی در حال وقوع عادت می کند.
ایلا ایلا قصد بارداری
دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.❣دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان. اسمش را بگذارم "گیسو" و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد "باران" هم داشته باشم. دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند. یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم. اسمش را بگذارم "آلما" و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش "گندم" را نکند. آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد. معلوم است، "خورشید"! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش "شبنم" زودتر از او سماور را روشن کرده، "شادی" را بیدار کرده و به "نسترن" رسیده. دلم میخواهد در حیاط خانه م "ترانه" بخواند و "بهار" برقصد. "نگار"م خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان "الهه" مجذوب چشم هایش شده م. دلم چقدر دختر می خواهد. روزهایم بی "سحر"، شبهایم بی "مهتاب"، آسمانم بی "ستاره" و زندگی بدون "افسانه" ممکن نیست. تازه یک "ساقی" هم میخواهم تا سرم را گرم کند و "همدم" تا درد دل هایم را برایش بگویم. "رویا" می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم. دلم میخواهد یک دختر داشته باشم. دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم. هیچ اسمی توصیفش نکند. همه چیز باشد و هیچ نباشد. از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود. رهای رها باشد! آری، انگار دلم می خواهد دخترم "رها" باشد