دیشب خیلی خسته بودم بچه هم اذیت میکرد بعد خوابوندنش یه خواب عمیقی رفتم
نصف شب دیدم صدای گریه بچم میاد بیدار شدم دیدم از روی تشک افتاده روی شکمش
ینی اگ نمیفهمیدم خفه شده بود حالا از ددیشب عذاب وجدان دارم و گریه میکنم همش فکر میکنم اگ نمیفهمیدم چی میشد 😞😞
چطوری خودمو آروم کنم هر کاری میکنن اطرافیان نمیتونم آروم کنم خودمو😞

وای برای منم اینجوری شده دو بار
هر دوبارم نفهمیدم و بعدش کلی گریه کردم😭

شباوقتی میخابی بچتو ب پهلوبذار جلو وپشتشوبالشت بذار منم یه بار ازروبالشت سرش اومده بود پایین رو بینی افتاده بود ازفرداش اینکاروکردم نوزاد داری واقعا سخته خداب هممون کمک کنه صبروتوانشوبده

پسر من دقیقا همین هفت هشت روزگی زیر دستگاه بود برای زردیش رفتم دست شویی نصفه شب دیدم صدای نق نقش میاد اومدم دیدم افتاده از تشک پایین روی شکم. تشک هم روی میز بود بچه افتاد کنار تشک روی میز ...خدا رحم کرد از میز نیفتاد پایین اومدم بغلش کردم شوهرمو بیدار کردم گفتم بچم افتاد به خدا فقط سی ثانیه رفتم دست شویی اینقدرررر گریه کردم و ترسیدم که فرداش شیرم خشک شد

عزیزم اگر تنهایی و کمکی نداری ، ساعت بذار که سر موقع بیدار بشی و بچه که بیدار میشه شیرش بدی
اگر کمکی هم داری کسی هست پیشت بگو اونا بیدارت کنن ،یا اینکه ی وعده شب ها شیر خشک بهش بدن که تو بتونی بیشتر بخوابی
خداروشکر اتفاقی نیفتاده ، گریه هم نکن بچه می‌فهمه و شیرت تلخ میشه ،ایندفعه دیگه سینه ات رو نمیگیره

عزیزم درکت میکنم گلم خیلی عذاب وجدان سخته بذارش داخل تشک گارددار