۹ پاسخ

سلام‌میشه دوستیمو قبول کنید سوال دارم درمورد ختنه

می گم ازچندماهگی غذاروشروع کردی به نی نی دادی

چندماهی به دختر غذا دادی

دکترا ازروانی ام گذروندن نمی دونن بامریض چطوری باید برخورد کنن

الهی عزیزم انشالله خدابرای هیچ کس نخواد محتاج این دکتر ابشن آدمای بی خودین اسم خودشونم گذاشتن دکتر کدوم بیمارستان رفتی

اصلا خودتو بی ارزش فک نکن بی ارزش خوده اونا هستن

عزیزم به این چیزای منفی فک نکن فقط مثبت اندیش باش تا قوی محکم باشی بالا سر بچه هات من که از دست مادر شوهر خواهر شوهرم روزی ندارم از بس فک میکنم به کارا وحرفا شون دیونه شدم گلوم درد میکنه حتی حالا حلا ها نفس کشیدن هم برام سخت شده ولی تو قوی باش وبه چیزی فک نکن که خدایی نکرده عین من بشی

عزیزم افسردگی بعد زایمان طبیعیه اصلا نگران نباش و متوسل به دکتر نشو خودت با بچت سرگرم کن مسافرت برو تو خونه زیاد نمون یکم بچت بزرگتر بشه شیرین زبونی شروع بشه افسردگی از بین میره

منم همس فک میککم دارم مییمرم

سوال های مرتبط

مامان آقاکمیل 🤍✨ مامان آقاکمیل 🤍✨ ۹ ماهگی
سونوی سینا هم هفته اخر بود فکر میکنم وزن پسرمو ۲۴۰۰ تشخیص داد پس طبیعی دور از ذهن نبود
من وارد چهل و یک هفته شدم ولی از نینی کوچولوی ما خبری نبود
دیگه قرار شد برم بستری شم
از صبح که بستری شدم انقباضای کوچولو کوچولوی من شروع شد همزمان امپول فشار دریافت کردم
ساعت شیش شروع شد
تا ده میتونستم تحمل کنم بهم سرم وصل بود و اجازه حرکت نداشتم چون ان اس تی هم به من وصل بود

جونم براتون بگه همونجا دو سه نفر دیگه با من بستری شدن که یکیشون هم سن سال من بود منظورم اینه ظریف و کوچولو بود بهش گفتم شما دکترت کیه گفتن فخرکاظمی یعنی همون دکتر من
گفتم شماهم طبیعی هستین؟! گفتن نه عزیزم سزارین اختیاری
گفتم چه جالب چقدر هزینه شد گفت والا ایشون دوست مامانم هستن چیزی نگرفتن

(تو پرانتز بگم اینجا یکم شک به دلم افتاد که ایشون اگه اصرار به طبیعی داشتن چرا به اشنای خودشون پیشنهاد سزارین دادن؟)

گفتم خب منم پول دادم دیگه اگه طبیعی نشد سزارینم میکنه نگرانی وجود نداره

دکتر عملای اون روزش رو انجام داد اومد بالاسرم معاینه کرد و گفت سه سانت بازی
من خوشحال بودم چون واقعا میتونستم تحمل کنم همون جا کیسه ابم رو سوراخ کردن و شتتت دردام شروع شد وحشتنااااک
جوری که داشتم التماس میکردم توروخدا یکاری بکنید من نمیتونم تحمل کنم
مامای بخش اومد بالاسرم و گفت ببین من نمیتونم برات کاری بکنم اگه درد داری ماماخصوصی بگیر 😐😐😐😐😐😐
از بیرونم نمیتونه بیاد فقط از بیمارستان خودمون(دکون باز کردن)

اره خلاصه اول که گفتم نه من این همه هزینه دکتر و بیمارستان خصوصی دادم اگه قرار به ماماخصوصی بود که میرفتم بیمارستان دولتی لعنتیاا😒
مامان پسرم مامان پسرم ۱۱ ماهگی
من حدودا یک هفته مریض بودم، احساس میکنم امروز دمای بدن پسرم مث سابق نیس. بدنش گرمه
همیشه ۳۶و خورده‌ای بود امروز ۳۷و خورده‌ای
قبل خواب ترسیدم گفتم یه کم استامینوفن بدم بهش. قطره‌ای که بهداشت داده بودو دادم طفلک بخوره. اینقدر بدمزه بود عوق زد هرچی خورده بود بالا آورد. اینقدر بچم گریه کرد
منم از عذاب وحدان هی عذرخواهی میکردم ازش. میگفتم مامانو ببخش. تا دیگه طاقت نیاوردم گریه کردم
شوهرم جای اینکه آرامش بده بهم که چیزی نیست بچه حالش خوبه تو که نیت بدی نداشتی و این جور حرفا داره باهام دعوا میکنه. یه بار دیگه هم سر واکسن بچه بدحال شد جای دلداری باهام میجنگید
تو حاملگی هم که هورمونام به هم ریخته بود حال روحیم میریخت به هم داد و بیداد میکرد حالمو بدتر میکرد از خونه میزد بیرون
قبلا دلم میخواست شوهرم همراهم باشه و حالمو خوب کنه اما الان دیگه اصلا برام مهم نیست. تا میبینم وسط حال خرابیم داره چرت و پرت میگه محل سگ بهش نمیدم خودش لال میشه
گورباباش. الان من باید چه کنم؟ بیدار بمونم یا ۳۷.۷ نرماله؟ با تب سنج لیزری گرفتم