خانوما من با مادرشوهرم زندگی میکنم چندروزه که افتاد و پاش شکست الان همه کارا افتاده گردن من از اینورم هردقیقه مهمون میاد عیددیدنی خیلی درطول روز با کارای خونه خسته میشم دیگ من از وقتی بیدار میشم تا وقتی که بخوابم نمیشینم خیلی میترسم بچم چیزیش بشه بعد اینکه چون خسته میشم حتی غذا هم نمیخورم خیلی اذیتم نگرانیم بیشتر بخاطر اینه که وقتی درطول روز مشغول کارای خونم هیچ حرکتی از بچه حس نمیکنم فقط وقتی آخر شب میخوام بخوابم میمونه محکم لگد میزنه خیلی میترسم نظر شما چیه؟

اولویتت خودت و بچه ات باشه بعدا برمیگردن میگن مگه چیکار کردی وظیفه ات بوده فقط اونا رو متوقع میکنی پاشو برو خونه بابات جایی ی هفته به خودت برس بیکاری من زیاد خوبی کردم و آخرش گفتن کاری نکردی

عزیزم شرایطتت خیلی سخته ،
منم هم هفته شما بودم حرکاتشو بیشتر شبا میفهمیدم ،
ولی واقعا فک نمیکردم هنوزم خانمایی مثل شما باشن ...ایشالله هر چی دلت میخواد خدا بهت بده

عزیزم خودت به کمردرد وبیخالی بزن پیش شوهرت بگولگنم دردگرفته یه فکری بردارواسه خودت چرا به خودت ظلم می‌کنی

خواهر شوهر نداری؟؟ به شوهرت بگو
یا به یکی بگو بیاد کمکت چرا خودتو اذیت میکنی

اگه خواهر شوهر یا جاری داری بگو هر روز یکیشون بیاد کمکت کنه .انشالله که چیزی نمیشه خدا مراقبش هست اما خودت اذیت میشی .

بچه های خودش چرا انجام نمیدن

کمی خودتو به بی‌حالی و خستگی بزن‌. پاشو برو دکتر، از دکتر برگشتی بهشون بگو بهم استراحت مطلق داده
با آدمایی که درک و شعور ندارن نباید صادقانه رفتار کرد

بهتره بگی ب شوهرت ک نمیتونی حداقل خواهرش بیاد بمونه اونجا بالاخره شرایطی ک داری و درک میکنن

خواهر شوهر جاری کسی نیست بیاد کمک تو شرایطی نیستی که اینهمه کار کنی یا سرپا باشی یه کمکی بیارن خب خواهر من خودتو نابود میکنیا

اون فامیلاش چقددرکشون پایینه ک میان دیدن این وتورواذیت میکنن،زیادخودتواذیت نکن بارداری یه موقع طول سرویکست پایین نیادزیادپاشی بشینی بده عزیزم

الهی چقدسخت عزیزم