دوستای خوبم سلام
یه سوالی ذهنمو درگیر کرده
من ذز وقتی دخترم به دنیا اومده به هیچ کاری نمیرسم همیشه اعصابم خورده دیگه اون ذوق و شوق جوونیم رو ندارم به هیچ کاریم نمیرسم شغلم همه چی از دست دادم بعد رفتیم مسافرت خیلی خیلی سخت گذشت اصلا هیچی نفهمیدیم یعنی بعضا فکر میکنم همه اینطورن به همه سخت میگذره یا من فقط اینطورم
از یکی پرسیدم گفت همه نقاب مادر مهربون و آروم رو صورت دارن در حالی که به همه سخت میگذره آیا اینطوره یا نه به من سخت میگذره من بلد نیستم؟

من دارم پاره میشم زیر فشار بچه داری خیالت راحت تو فقط نیستی ماهم نه مهمونی ن بیرون نه هیچجا بهمون خوش نمیگذزه همش داریم بچه داری میکنیم‌

همه همینیم عزیزم خودتو ناراحت نکن همه داریم پاره میشیم😅

منم اینجوری شدم،یعنی کل تایمم رو هانا گرفته،همیشه خسته ام،چندوقته میخوام برا استخدامی بخونم اصلا نمیرسم.خوشبحال اونایی که کمکی دارن توی بچه داری،من از خانواده ام دورم گاهی مامانم میاد پیشم یا من میرم پیششون خرید وکارایی که مربوط ب خودمه رو انجام میدم

کاش یکی بگه تا کی اینطوری تو فشاریم شاید اونوقت به امید اون روز حالمون بهتر بشه

همه همینن خیالت راحت باشه.من از بیخوابی هلاک میشم ولی نمیتونم بخوابم.کلا وقتی بچه داری دیگه همه چیت با اون تنظیم میشه

سلام عزیزم همه همینن باور کن من خودم به شخصه همینم بلاخره سخته مخصوصا اگه مثل من دست تنها باشی
میگذره عزیزم

منم عین خودت.قبل بچه ها ادمی اجتماعی بودم.سرکار میرفتم.پیاده روی روزانه و خرید ها و کافه رفتن و اینور اونور.از همه مهتر خواب اسوده.بعد بچه ها هیچ کدوم نیس.خونه نشینی کامل.حتی یه ارایشگاه بزور میرم.اعصابم داغون.خیلی زود به همه چی واکنش میدم.همیشه خستم .از چی بگم.

همممون همینیم عزیزم

الان از مسافرت اومدیم خونه تمیز نکردم لباساش نشسته مونده خسته ام درحال بازیه منم پیشش ام

همه همینیم من مهمونی مسافرت حتی فیلم نمی‌فهمم چیشد تیکه تیکه بزور میبینم ولی میگم میگذره باهاش سعی میکنم مهربون باشم

مادر شدن یعنی از دست رفتن زندگی .مزخرفات بهشت زیر پای مادر و فلان .

عزیزم پس،من چی بگم از شما ۵ سال بزرگترم ولی پسرم دانشجو هست و دخترم ۱۶ ساله و یکی ۱۰ ساله ،این سه سال آخر خدا دوتا پشت‌سر هم شیر به شیر بهم داد تا اومدم خستگی اونا رادر کنم اسیر این دوتا شدم دخترم ۲سال و دوماهه هست پسر آخریه ۷ ماهه ،با اینکه خیلی قوی هستم و سخت نمیگیرم واقعا کم آوردم بچه های بزرگترمم اصلا کم حالم نیستند

وای خواهر بعد بچه هیچی مثل قبل نمیشه هیچی همش دعوا همش اعصابت خورده دیگه شاید مثل قبل خوشنگذره نتونی به خودت زندگی برسی ولی خیلی شیرینه من بچم خوابه دلم میخاد زود بیدار بشه

بچه داری سخته به هر حال یک طفل معصومه که تمام نیازش با مادرش رفع میشه
ولی اینکه شرایط چقد به ادم فشار بیار به خود ادم هم بستگی داره

عزیزم خداروشکر کن بچت سالمه ببین ما مادرایی ک بچه مون مشکل داره چی میکشیم شاید ندونی ولی خیلی از ما هه آرزو داریم کاش جای شما بودیم

وااای من، برامن که خیلی سخته گفتم بخوابونمش راحت ناهاربخورم یکم خوردم زودی بیدارشدوبغل خواست☺️