تجربه زایمان 🤰

30م بهمن بود که پنج و نیم صبح با احساس خیسی خیلی زیاد از خواب بلند شدم نفهمیدم چی بود زیر دلم تیر میکشید سریع بلند شدم رفتم دستشویی برگشتم تو همون حال هر جا که احساس کردم خیس شده و قدم زدم رو تمیز کردم و شستم و طی کشیدم 😐

دیگه ساعت هشت اینا شد رفتم سونو گرافی گفت آب دور جنینت تو این هفته خیلی زیاد شده😞
جوابش و گرفتم و رفتم پیش دکترم

جواب رو دید منم معاینه کرد گفت باز نیستی و لگنت مناسب طبیعی نیست نهایتا بچه اگه سه کیلو و نیم بود بتونی طبیعی بیاری

من و فرستاد یه تست آمینوشور هم بدم

باهام صحبت کرد و گفت من نامه سزارین رو برات مینویسم  برو تصمیمت رو بگیر و اگه قطعی شد بیا

رفتم بیمارستان هم تست و ازم گرفتن که نشتی نداشت؛ هم دوباره معاینه کردن و گفتن اصلا باز نیستی
و محض احتیاط برای پر بودن کیسه آب 48 ساعت دیگه دوباره برای ان اس تی و تست بیا که منم رفتم.


هفت هشت روز مونده بود به زایمانم

برگشتیم خونه و من دو دل شده بودم بین طبیعی و سزارین
چون به لحاظ زهنی و بدنی آمادگی طبیعی رو داشتم هم ورزش میکردم و پیاده روی هم تحقیق کرده بودم روند زایمان رو همه چیزش رو میدونستم

درکل تو شرایط سختی قرار گرفتم به اصرار و پیگیری خیلی زیاد مامانم دیگ تصمیم شد برم سز

پنجم اسفند ماه بود که رفتیم مطب دکتر هزینه رو پرداخت کردیم و نامه سز اختیاری رو برای 7م اسفند ساعت هفت صبح گرفتیم

یک روز وقت داشتم که همه کارامو بکنم

شبش اصلا خوابم نمیبرد نمیدونم از استرس یا ذوق زیاد
صبح قبل از بقیه بلند شدم آماده شدم و ساعت شیش بدون هیچ درد و انقباضی راهی بیمارستان آرام شدیم

تصویر
۳ پاسخ

عزیزم از بیمارستان آرام راضی بودی؟

جووونم😍😍

چقد شبیه خودته اوووخ قلبم 🤩❤️🫦

سوال های مرتبط

مامان سانی کوچولو مامان سانی کوچولو ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
جمعه شب همش دستشویی داشتم یه پام تو دستشویی بود یکی تو خونه یکمی احساس دل درد داشتم ولی گفتم شاید درد کاذب باشه زیاد اهمیت ندادم ساعت ۶ صبح رفتم دستشویی دیدم ترشح خونی ازم خارج شد سریع اومدم رفتم حموم شیو کردم دیگه همش راه میرفتم تو خونه ورزش میکردم تا ساعت ۴ بعدازظهر
ساعت ۴ رفتم بیمارستان فشارمو گرفتن و معاینه کردن گفتن ۲ سانتی برو یه ان اس تی هم بده
رفتن ان اس تی بدم یه زنی داشت زایمان می‌کرد منم رو به رو اتاق زایمان بودم قشنگ دیدم چطور زایمان کرد و شر شر براش اشک می‌ریختم ان اس تی که تموم شد رفتم پیش دکتر گفت یک ساعت راه برو
یک ساعت پیاده رویی کردم و دوباره معاینه شدم گفت از دوسانت یه کمی بیشتر باز شدی ولی سه سانت نشده برو بگو همراهت برات پک بیمارستان بگیره بستری بشی دیگه بستری شدم دکتر اومد بهم ورزش داد و توپ داد دیگه ورزش میکردم و رو توپ حرکاتی رو که میگفت انجام میدادم تا سر بچه بیاد پایین تا ساعت ۱ شب با درد طبیعی خودم ۵ سانت باز شدم
مامان علیسام مامان علیسام ۲ ماهگی
پارت ۱
سلام رفقا قرار بود بیام تجربه زایمان بگم

من قبل زایمان دو بار بستری شدم بیمارستان بخاطر انقباض و اینا
و تو هفته ۳۳ یک سانت دهانه رحمم باز بود
تا ۳۵ استراحت کردم بعد ۳۵ ادامه کلاس ورزش های ماما رو رفتم و تو خونه ورزش میکردم هر روزم میرفتم بازار پیاده روی و خوشگذرونی 😂
تا ۳۸هفته و ۵ روز که چند روزی بود حرکتاش کم شده بود بعد از ظهرش ک بازار بودن برای پیاده روی گفتم تا بیمارستان هم برم برا ان سی تی
رفتم ان اس تی گرفتن و گفتن خوبه قلبش اینا و تو دستگاه انقباض هم نشون میداد

ی زنه بود اونجا گفت بیا تا معاینه هم کنیم ببینیم چند سانتی دیگه معاینه کرد و گفت دوسانتی
میخواستم برگردم خونه ک احساس خیسی کردم رفتم سرویس دیدم خون میاد ازم رفتم بهشون گفتم گفت بیا تا معاینه کنم دوباره معاینه کرد و سه سانت شدی برو ی ساعت راه برو یا بیرون بشین بعد بیا ببینیم ویکم راه رفتم ک کمر اینا خیلی درد میکرد دیگ نشستم تا ی ساعتش تموم شد رفتم گفت نزدیک چهاری اگه هنو تحمل داری بستری نشی بهتره برو ی دو ساعت دیگ بیا دیگه منم رفتم خونه شام اینا خوردم لوازمم رو جمع کردم باز برگشتم بیمارستان که دوباره معاینه کرد گفت چهار ونیمه تقریبا و کارای بستریمو کردن و فرستادنم بخش زایمان رفتم بالا اونجا باز خودشون معاینه میکنن
و گفت تو هنو سه سانتی چرا پایین گفته چهارو خورده ای و..
باید منتظر بمونی صبح شه تا دکتر بیاد بگه چه کنیم
مامان آوین🎀💖 مامان آوین🎀💖 ۳ ماهگی
تجربه من از زایمان
من قبل اینکه زایمان کنم خیلی دوس داشتم طبیعی زایمان کنم سونو ۳۲ هفته رفتم گفت بچه سفالیکه دیگه سونو نرفتم مامای خصوصی گرفتم بهم ورزش داد و گفت پیاده روی کنم و اینکه دیگه لازم نیست برم پیش دکتر خودش منو معاینه کرد یه بار گفت لگنت خوبه بار دوم گفت بد نیس که کاش میرفتم دکتر هم معاینه می‌کرد سونو هم کاش ۳۷ هفته میرفتم من ورزش ها رو بعضی روزا انجام می‌دادم دیگه وقتی همه کارام رو انجام دادم روز بعد با ورزش و پله نوردی کیسه آبم باز شد رفتم زایشگاه اونجا معاینه کردن گفتن ۱ سانت بازه که مامای خودم آخرین بار گفته بود ۳ سانت بازه زنگ زدم بهش گفتم اونم با پرستارا صحبت کرد قرار شد ۴سانت که باز شد بیاد خلاصه منو بردن لیبر یه ماما اومد منو معاینه کرد هنوز درد نداشتم گفت اگه تا ساعت۱۲ دردات شروع نشن آمپول فشار میزنن دیگه ورزش بهم داد انجام دادم ساعت ۱۰ یا ۱۱ بود آمپول فشار زدن ساعت ۱۲ بود معاینه کردن ۴ سانت باز شده بودم زنگ زدن ماما اومد منم چون آمپول فشار زده بودن دردام شروع شده بود خیلی شدید بودن جوری که نم میتونستم بشینم نه ورزش کنم خلاصه ماما اومد معاینه کرد که من تازه اونجا فهمیدم معاینه چیه😑با هر سختی بود معاینه شدم چند بار ورزش هم خیلی سخت بود انجام دادنش که اونجا پشیمون شدم از انتخاب طبیعی کاش رفته بودم سزارین خیلی بهم گفته بودن نرو طبیعی پشیمون میشی گوش نکردم خلاصه بعد کلی درد کشیدن و معاینه شدن فول شدم که آخر معاینه کردن من چون بچه بجای سرش صورتش تو کانال بود دکتر کشیک اومد منو اورژانسی سزارین کرد اینطور من هم درد طبیعی کشیدم هم سزارین شدم ولی اگه برمیگشتم عقب اصلا زیر بار زایمان طبیعی نمی‌رفتم خیلی سخته
مامان فاطمه نورا مامان فاطمه نورا ۷ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
تو بارداریم خیلی پیاده روی داشتم خیلی زیاد چند روز هر دفعه پنج ساعتی پیاده روی میکردم با یه ماما آشنا شدم بهم ورزش داد با اینکه سی و شش هفته ورزش رو شروع کردم ولی خیلی مفید بود سی و هشت هفته معاینه شدم کاملا بسته بودم همون هفته بازم کلی پیاده روی کردم شیاف گل مغربی گذاشتم سی و نه هفته که شدم ماما گفت بیا معاینه تحریکی کنم رفتم مطب گفت دو سانتی برو پله پایین بالا شو بیست دقیقه بیا ببینم پیشرفت داری یا نه پله رفتم بعد چندتا ورزش داد انجام دادم همونجا تو مطبش باز معاینه کرد گفت سه چهار سانت شدی همینطوری ادامه بده برو خونه دردات خیلی شدید شد زنگ بزن من بیام باهم بریم بیمارستان ساعت پنج از مطبش اومدم بیرون ساعت هشت شب دردام پشت سر هم شدن خیلی شدید داشت گریم می‌گرفت رفتیم بیمارستان ماما خودم معاینه کرد گفت هشت سانتی رفتیم اتاق زایمان آمپول فشار زد و گفت دردت که گرفت زور بده بردم سرویس کمرم رو آب داغ می‌گرفت فول شدم همینطوری کنارم بود راهنمایی میکرد کیسه آبم رو خودش پاره کرد خیلی تهوع داشتم دائم حالم بهم میخورد می‌گفت حالت رو بد نکن زور بده و اینا خلاصه ساعت هشت رفتم ساعت ده زایمان کردم بخیه هم خوردم چون یبوست داشتم اگر یبوست نداشتم خیلی راحت تر بودم من خیلی راضی بودم ماما همراه خدا خیرش بده خیلی کمکم کرد
مامان 🩷ال آی🩷 مامان 🩷ال آی🩷 ۵ ماهگی
#زایمان_طبیعی
تجربه زایمان طبیعی پارت۲

خلاصه من اصلا دردی نداشتم و کلی هم ورزش سنگین انجام میدادم هر روز تقریبا دوساعت پیاده روی رو داشتم خونمون هم طبقه پنجم هست هر روز سه بار اینا میرفتم بالا میومدم پایین شاید باورتون نشه حتی پتو هامم انداختم زیر پام لگد کردم و شستم خلاصه من هفته ۳۹بودم که دیگه گفتم برم یه ان اس تی بدم ببینم وضعیت بچه چطوریه و تو ان اس تی درد دیده شد و من خودم درد رو حس نمیکردم و تو دستگاه نشون میداد ولی دردی نبود که باعث زایمان باشه معاینه هم شدم و گفتن که دوفینگر سه سانت هستم یعنی دهانه رحمم سه سانت باز بود و من هیچ دردی نداشتم خلاصه گذشت و من پاشدم اومدم خونه و بازم کلی ورزش و پیاده روی دو روز گذشت و من فقط دوروز مونده بود به ۴۰هفته و تاریخی که ان تی بهم داده بود به ماما همراه زنگ زدم و گفتم وضیعتم رو اونم گفت فردا صبح دیگه برو بستری شو چون دهانه رحم ات هم بازه منم اومدم خونه کلی استرس داشتم ساک خودمو هم جمع کردم و دوش گرفتم و خوابیدم صبح ساعت شش خود به خود بیدار شدم دیگه بچه هم خودشو خیلی سفت کرده بود آماده شدم و راهی شدیم سمت بیمارستان و بعد کارای بستری دیگه بستری شدم و تنهایی رفتم تو اتاق زایمان جایی که چندتا از باردارا با ماما همراهشان ورزش انجام میدادن و به منم تخت دادن و دراز کشیدم و سرم رو ورصل کردن دکتر بخش اومد معاینه کرد و گفت که کیسه آب رو بترکونن و زدن کیسه رو ترکوندن و بعد از اونم به داخل سرمم آمپول فشار رو با دوز کم شروع کردن اونم یجوریه که قطره قطره به داخل سرم تزریق میشه…
مامان ارسلان مامان ارسلان ۵ ماهگی
پارت 1 زایمان طبیعی من
39 هفته کامل رفتم دکتر و دکتر گفت که یک سانت ونیم رحمت باز شدع
با اینکه از سه هفته قبلش هم پیاده روی رو شروع کرده بودم و هم مرتب شیاف گل مغربی مصرف میکردم و دوبار هم معاینه تحریکی شده بودم
ولی دهانه رحمم تکون نخورده بود
دکتر گفت من 30 تیر بیمارستان کلاله هستم وماهی فقط سه روز اونجام
همونجا عز مم رو جزم کردم که من باید همون روز زایمان کنم .
واقعا سختم بود دیگ ادامه دادن
دبگه او نسه روز باقی رو هم کلی پیاده روی کردم و روز موعود رقتم بیمارستان
ساعت 9 صبح بیمارستان بودم
معاینه کردن و گفتن هنوز دوسانت نشدی😐
گفتم مریض فلان دکترم و میخام منتظر بمونم تا بیاد
زنگ زدن که من اومدم
نامه هم دکترم داده بود که بهشون بدم
با ماماهاشون اشنا بودم وقبلا کلاسای پیش از زایمان با دوتا شون اشنا شده بودم و از شانسم هر دو شون بودن
قبل اینکه دکتر بیاد ورزش میکردم وهرکاری که به زامانم کمک بکنه
دکترم اومد وقشنگ معاینه تخریکی کزد وگفت ......
مامان پناه🩷 مامان پناه🩷 ۹ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت یک
من تو بارداری هفته ۱۸ سرکلاژ شدم و استراحت نسبی بودم و هفتگی امپول میزدم و از هفته ۳۲ دیگه امپول رو دکترم قطع کرد و سرکلاژم رو هفته ۳۷ باز کردم بعد از اون معاینه شدم و گفتن لگن خوبی برای زایمان طبیعی داری منم فقط پیاده روی کردم یک روز در میون و خاکشیر و رابطه داشتم و ۳۹ هفته و ۶ روز رفتم سونو دادم فهمیدم اب دور جنین ۶ شده که کم بود و به ماما همراهم گفتم و اونم گفت برو بیمارستان بستریت میکنن منم رفتم بیمارستان ۱۷ شهریور اونجا معاینم کرد ۳ سانت بودم بدون درد ولی اونجا پذیرش نکردن و گفتن باید بری بیمارستان امام رضا یا بیمارستان قائم منم خیلی ترسیدم ولی در نهایت رفتم بیمارستان امام رضا،از در ورودیش انقدر ترسیدم که نگم براتون خیلی وحشتناک بود رفتم اونجا همه دانشجو و داغون بودن محیط بسیار کثیف و افتضاحی بود دانشجوهاشون ریختن سرم چندبار معاینم کرد میگفتن چرا ۴ سانتی ولی درد نداری خلاصه تو همون یک ساعت خیلی اذیتم کردن
مامان آیلا مامان آیلا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان
۳۹ هفته ۵ روز بودم صب رفتم بهداشت ک نامه بده برم بیمارستان برای اینکه چرا زایمان نمیکنم
نامه داد رفتم بیمارستان معاینه کرد ی سانت باز بودم نوار قلب گرفت گرفت خوبه ولی برای هفته تو باید عالی باشه برو ناهار بخور باز بعد از ظهر بیا ک دوباره نوار قلب بگیریم از صبح هم احساس کمر درد خفیف داشتم اومدم خونه دردام یکم بیشتر شده بود عصر رفتم بیمارستان قبلش هم خونه کلی ورزش کردم تو ماشین احساس خیسی پیدا کردم رفتم بیمارستان گفت کیسه آبت سوراخ شده نوار قلب گرفت گفت خوبه ولی ترشحاتم زرد رنگ بود گفت برو بیمارستان (چون اون بیمارستان زایمان قبول نمیکنه) اومدم خونه ابریزشم بیشتر شده بود اصلا ب ذهنم نرسید از استرس ک چرا ترشحاتم مثل آب نیس چرا زرده
وسایل جمع کردم ی ساعت تا بیمارستان راه داشتم رسیدم تا بیمارستان تو ماشین دردام زیاد شده بود هر ۵ دقیقه ی بار می‌گرفت رسیدم بیمارستان پسرم رو سپردم ب‌ مادر شوهرم رفتم زایشگاه گفت چرا اومدی تخت خالی نداریم چون ۹ آذر بود گفتم آبریزش دارم گفت برو بخواب معاینه کنم تا معاینه کرد دیدم ترشحاتم سبزه گفت آمونیاک غلیظه مدفوع کرده دهانه رحمم هم ۳ سانت بود چون فعالیت زیاد داشتم دهانه رحمم اومده بود پایین اگه دوست داشتین بگین بقیه ش رو هم بنویسیم
مامان لیانا🌈🧸 مامان لیانا🌈🧸 ۵ ماهگی
سلام چطورین

اومدم از تجربه زایمانم بگم🥰🤰

۳۹ هفته و ۱ روز بودم که دکترم گفت بیا معاینه تحریکی هفته قبلش هم معاینه شدع بودم گفت دو سانتی ،و هفته بد بیا این هفته ک رفتم معاینه کردو گفت س سانتی و کاملا دهانه رحمت نرمه و امشب باید بستری بشی ساعت ۴ صبح کیسه آبت پاره میشه احتمالا امشب اگه هم نشد برو خودت بستری شو نامه بستری داد گفت هرجا بری بستری میکنن
خلاصه منم یکم شکمم از صبح همون روز سفت میشد و دلپیچه داشتم هیچ درد دیگ ای نداشتم بعد معاینه هم رفتم یکم پیاده روی قبلشم هروز ورزش میکردم تو خونه اسکوات زیر دوش ابگرم و تو خونه حرکت سجده و.. هروز ۲۰۰ تا اسکوات یادمه یرور ۴۰۰ تا زدم 🤣پیاده روی هم هرشب نداشتم ولی دوشب درمیون یکساعت و نیم ساعت و داشتم رابطه هم بدون جلوگیری داشتم ک با همه اینا س سانت بودم و بر دکتر ک پیاده روی تموم شد اومدم خونه لک دیدم رنگ خون بود دکتر گفت طبیعیه
همه کارامو کردم خونه رو تمیز کردم لباس های خودم جمع کردم ساک نی نی هم آماده بود ظرف هارو شستم شاممو خوردم رفتم دوش گرفتم زیر دوش ی ۵۰ تا باز اسکوات زدم 🤣اومدم لباس پوشیدم و بدون درد رفتم بیمارستان 🥺🤣🥹🤰