۴ ماه پیش که امیر شایان رو کاردرمانی می‌بردم الان ۴ ماهی میشه که دیگه نمیبرم مدام تشنج میکرد والان هم بخاطر هم تشنج هم مشکل قلبی براش خطره و حالش بد میشه ، کلا از ۲۱ مهر تا ۲۱ دی هفته ای ۳ بار می‌بردم کلا ۳۵ جلسه بردم بچم خیلی اذیت میشد گریه میکرد وحشتناک خیلی اذیت شد مخصوصا تشنج های زیاد و پشت سری هم که داشت حالش رو بدتر کرد ، منه خوش خیال و ساده دل وبگو چه خوشحال بودم بچم گردن می‌گیره چون مشابه پسرم رو دیده بودم وهم میگفتن که آره با کاردرمانی درست میشن گردن میگیرن میشینن حتی تا مرحله راه رفتن هم میرسن ولی خیلی طول می‌کشه حتی شاید چندسال پشت سرهم مداوم بردن و درست شدن من چه قلبم شوق داشت که دارم یه کاری میکنم برای پیشرفت بچم ولی زهی خیال باطل همش دروغ بود پسرم نه تنها پیشرفت نکرد بلکه حالش بدتر شد همه چیزش بهم خورد چه قدر آمپول تشنج دکتر داد امسال اصلا نفهمیدم پاییز و زمستون کی اومد کی تموم شد اینقدر که من هرماه چندبار دکتر میرفتم هر هفته کاردرمانی چه روزهایی حتی آبان ماه یه روز امیر شایان خوابید ...

تصویر
۳۵ پاسخ

ودیگه بیدار نشد چه قدر اون روز برام مثل عذاب قبر بود یعنی خیلی بی انصافیه اگه خدا بعد مردنم به من عذاب بده من عذابم رو تواین دنیا دیدم من جهنم رو تواین دنیا زندگی کردم یه روزهایی برام برزخ بود باور میکنین بچه ها حرفای منو ؟؟؟ میخونین دردودل های منو ؟؟؟ آه دلم پره پراز حسرت پراز شکست پراز نابودی زندگیم چیکار کنم وضعیت امیر شایان من بین مرگ وزندکیه معلوم نیست آینده اش فرداش چی میشه واقعا خدا معجزه اش رو نشون میده به من یا نه دوستان واقعا چی میشه خیلی میترسم از فردایی که اگه خدایی نکرده بچم زبونم لال نباشه من ازاین نابودتر میشم روزام با نگرانی استرس آشوب داره میگذره هرچی با خدا حرف میزنم هرچی دعا میخونم هرچی خودمو سرگرم میکنم آروم و قرار ندارم ....

الهی خدا حاجت قلبیتو بده خواهر🙏 جان الهی دلت ب شادی باز بشه🙏 الهی غم و غصه ازت دور باشه 🙏
الهی بحق بزرگی و مهربونیت ای خدا معجزتو نشون این مادر دلشکسته بده🤲🤲🤲

الهی بمیرم برای دلت خدایا خودت یه نگاهی به این مادر کن حال بچش خوب شه عزیزم انشالا ک حالش خوب میشه یه روزی میای میگی امیر شایان خوب شده به لطف خدا خدا کمکت کنه امیر شایان بهت ببخشه

امیرشایان عزیزم میدونم که خودت داری کلی درد و سختی رو تحمل میکنی و بازم ادامه میدی و قوی هستی
فقط بدون چند برابر بیشتر از تو مامانت داره برای خوب شدنت تلاش میکنه و همه درد ها و بغض هاشو قورت میده .. فشارهایی که مامانت تحمل میکنه با مامان های عادی قابل مقایسه نیست پسرم 😔 اون بخاطر تو هرکاری میکنه 🥺 لطفا بخاطر آرامش دل مامانت خوب شو 🦋✨️

الهی من بمیرم برای دلت🥲🫂از ته قلبم از خدا میخوام هر چه زودتر این فرشته کوچولوی زیبارو شفا بده امیدوارم هرر روز شاهد پیشرفتش باشی و حالش خیلی زود خوب بشه
قلبم درد اومد با دونه به دونه کلمه هایی که خوندم 😔دلم میخواد بشینم یه دل سیر گریه کنم و از خدا گله کنم چرا اینکارو با یه مادر میکنی مگه نمیدونی مادرا حتی دل ندارن یه زخم کوچیک رو بدن بچه هاشون ببینن😭💔

💔💔💔.

تصویر

😭😭😭.

تصویر

دلنوشته هوش مصنوعی برام 🥺🥺

تصویر

بمیرم برات مادر چه قدر اذیت شدی

تصویر

🥺🥺🥺💔

تصویر

همه این حرفاتو با جون و دل درک میکنم‌دختر منمم

همه تاپیک هاتو خوندم قلبم ب درد اومده از صمیم قلبم درکت میکنم خیلی سخته...خود من معده ام عصبی شده سر پسرم میفهمم چی میکشی

ای مامانی بمیرم برات 😭😭😭😭😭

به حق فاطمه زهرا خدا جوابتو بده گلم

قشنگ درکت میکنم عزیزم ،منم این چیزا دوسال نفهمیدم چطور زندگی کردم ، فقط دارم نفس میکشم اونم به خاطر پسرمه ،خیلی سخته ،درست وقتی که همه دارن از شیرین کاریایی بچشون لذت می‌برند من یه پام دکتر وکاردرمانی خدا خودش کمکمون کنه

سلام عزیزم .خدا پسر گلتو سلامتی بده به حق چهارده معصوم .یک سوال می‌خوام ازت بپرسم خدا شاهده هیچ قصد و غرضی ندارم ونمیخام هم ناراحت بشی ولی میگم شاید بشه بهت کمک کنم .شما میگید اگه باز هم باردار بشید بچه مشکل دار میشه حالا اگه جنین اهدایی بگیرید چی یعنی جنین برای یک زن و شوهر دیگه باشه که اون زن و شوهر کاملا سالم هستن و بزارن داخل رحم شما وشما اون بچه رو به دنیا بیاری بازهم ممکنه اون بچه مشکل دار به دنیا بیاد ؟

ان شال
اللله به زودی زود خوب میشه به حق امام زمان من همیشه دعاگوت هستپ عزیزم

آخ قلبم درد گرفت🥺😭 انشالله که زود زود خوب بشه با پاهای کوچولوش داخل خونه ورجه وورجه کنه خدا دلتو شاد کنه

من بگردم برای دلت عزیزم،🫂

خدایا تو دو به بزرگیت قسم نظر کن

عزیز دلم من هم مادرم سختی به اندازه کوه دماوند حمل کردم بچه ی سالم دست گلم واکسن شش ماه گی زدم تشنج کرد شش ماه مثل یک تکه گوشت جلو چشمم روزی چند بار تشنح همراه با گریه یک سالگی کار درمانی را شروع کردم فاصله این شهر تا مرکز یک ساعت راه بود در هفته سه بار می بردمش وبه دلم روشن بود که بچه یک روز خوب میشه
هرکسی چیزی گفت خواست خدا گردن گرفت نشست بدون کمک نشست، سینه خیز رفت
چهار دست پا رفت، دست به دیوار راه رفت بعد مستقل را رفت الان ماشاالله شیطون برام شعر می خونه ولی دست چپش ضعیف هست
هنوز هم می برم کاردرمان هرچه در توانت براش وقت بزار نامید نباش دیر نتیجه می گیری ولی نتیجه می گیری براش تشنجش
هم بابونه دم کن به همراه نبات به مدت چهل روز درمان میشه
من نتیجه گرفتم

😓😓😓

تصویر

الهی بگردم امیدوارم خدا بهت کمک کنه وشایان زودتر سلامتیش بدست بیاره واقعا برا مادرخیلی سخته خدابدلت آرامش بده

خدا دلتو شاد کنه ابجی

بمیرم برا دلت انشالا خداقشنگیاش رو نشونت بده ابجی جونم

انشاالله خدا کمکتون کنه

عزیز ببخشید یه سوال داشتم مگه تو بارداری مشخص نشد که بچه مشکلی داره موقع به دنیا اومد سالم بود ؟ ببرش پابوس آقا آما رضا تا حالا من از درگاهش نا امید برنگشتم انشالله که خدا خودش به دلت نگاه کنه واقعا سخته خواهر جان

بمیرم برا دل پر دردت. قلبم مچاله شد برا کوچولوت. الهی ک معجزه ی خدا براتون اتفاق بیفته و امیرشایان عزیزم سلامتیشو بدست بیاره. با هر جمله ات گریه ام گرفت. ب عنوان یه مادر ک جونش ب بچش وابستس حالتو درک میکنم قشنگم

الهی بگردم انشالله خوب شه قشنگم

عزیزم کسایی ک مشابه شما هستند باید قبل ازدواج چ آزمایش هایی بدن؟؟

عزیزم ب قدرت خدا شک نداشته باشه حتما حتما حتما امیر شایان جان خوب میشه توکل کن ب خدا

ان شاالله دروازه های امید و بهبودی و سلامتی به روی دل تو و دلبندت باز بشه

میتونم بپرسم چی شد که تشنج کرد

خدا کمکت کنه

آهی بميرم نبینم 😭😭😭خدایا بزرگیت نشونمون بده

سوال های مرتبط

مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
میخواستم اسنپ بگیرم دکتر ژنتیک میریم داشتم به لیست سفر های من نگاه میکردم از پارسال فقط دکتر بیمارستان تازه خیلی چندین بار شوهرم خودش برده اسنپ نگرفتم ، از پارسال که مهر امیر شایان رو همون ماه اول که بدنیا اومد می‌بردم دکتر های مختلف تا آبلن که مشهد رفتیم اسنپ گرفتیم برای راه آهن با قطار می‌رفتیم مشهد ، تا ماه آذر که تشنج کرد و از اونجا بود که دکتر رفتن ها بیمارستان رفتن های ما شروع شد از آذر ماه خیلی دیگه اون نگرانی و ترس ما بیشتر وجدی تر شده بود برای دکتر رفتن هامون که تشنج کرده بود مادنبال دلیل بودیم که چیشد یه ماه قبل هر دکتری می‌بردیم برای گربه و بی‌قراری های شدید امیر شایان همشون میگفتن چیزی نیست کولیک داره چطور شد همون بچه سالمی که همه تاییدش میکردن تشنج کرده ، همه اینا با نگاه کردن به این لیست سفر اسنپ اومد و مرور شد و خیلی دلم برای خودم سوخت وبغضم گرفت که چه قدر سرنوشت یه آدم می‌تونه غم انگیز وبد باشه ......
داریم میریم دکتر ژنتیک برای بیماری امیر شایان و سوال هایی هنوز من جوابش رو نگرفتم
مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
دیشب اینقدر فکرم درگیر بود امیر شایانم شب نمی‌خوابه وخیلی دیر می‌خوابه و من میام خونه بابام شب رو هم همینجا می‌خوابم تا کمتر فکر کنم تا یکم فکرم مغزم از خونه ساکتمون خونه ای که دیوارهاش منو میخورن از غم از سکوت از خونه از حال و هوای بدش فرار کردم خونه بابام موندم من نزدیک ۴ صبح بود خوابم برد و خواب بد دیدم ، من همیشه قبل اینکه چه اتفاق خوب چه بد بخواد بیوفته خواب هام رو میبینم از قبل قشنگ بهم الهام میشه و حس ششم خیلی قوی دارم دقیقا یه ماه پیش خواب بدی دیدم و تعبیرش به بستری شدن امیر شایان و مشکل قلبیش دراومد چندین ساله که اینجوری شدم دیشب هم خواب دیدم جنینی دارم سقط میکنم که از بدنم خارج شد و افتاد زمین و جلوی چشمای من تک تک سلول هاش داشت ازبین می‌رفت من فقط می بوسیدمش و گریه میکردم جنینم از بین رفت ومن مونده بودم با درد وگریه وغم بزرگ همیشه ام توخواب هام گریه میکنم و همین چیزهایی که تو زندگی واقعیم داره اتفاق میوفته من خوابش رو میبینم اینکه اون جنین همین امیر شایانه منه که این بیماری و مشکلاتش داره ازبین میبرنش قلبش آسیب دیده و کاندیدای پیوند قلبه نمی‌دونم واقعا چی درانتطاره پسرمه ولی بااین وضعیتش آینده خوبی نمی‌بینم حس بد همیشه باهامه همش بهم الهام میشه که شاید یه درصد امیر شایانم عمرش کوتاه یا خیلی کوتاه تر بشه باوضعیت بیماریش ومشکلاتش بچم داره ذره ذره جلوی چشمام مثل جنین تو خوابم ازبین می‌ره و من هیچ کاری نمیتونم کنم کاش می‌توانستم
مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
🥺🥺من چرا تو تاپیک قبلیم نوشتم ۱۸ ماهه اینقدر فکرم درگیره که اشتباه نوشتم ۱۸ ماهه ، امیرشایان رفت ۱۹ ماهگی ۵ ماه دیگه تولد ۲ سالگی میشه
بچه هاتون تو ۱۹ ماهگی چیکار میکنن ، چه قدر شیرینه راه رفتن بچه ها، به قول مامان عماد 😢طعم شیرین سالم بودن بچه هاتون چه طعمیه بگید منم با پسرم تصور کنم طعم راه رفتنشون نشستن با شما سر سفره موقع صبحونه ناهار چشم چه لذتی داره آخ براشون لقمه های کوچیک میگیرید میخورن اولین نشستن هاشون اولین مامان گفتن هاشون چجوری بود حتما کلی تو دلتون ذوق کردین مامان مامان 😢😢
آخ اکه امیر شایان من سالم بود میکفت مامان صداش چجوری بود چجوری اینو تصور کنم 😞
آخ وقتی همسرتون میان خونه زود بچه ها میدوئن جلوشون بابا بابا میگن 🥲🥲
ولی ما همه چیزمون خاص شد مثل امیر شایان که فرشته خاص شد بابای امیر شایان که میاد خونه اون میره پیش امیر شایان میگه سلام بابایی خوبی بابایی حالت چطوره همیشه میبینم اشک تو چشماش جمع میشه ولی به روش نمیاره خیلی جلوی خودش رو میگیره و تو دلش غصه میخوره خیلی دلم براش میسوزه همیشه میگم بمیرم برات که نمیتونی مثل بقیه باباها لذت بزرگ شدن بچه ات رو ببینی ما دوتا دلمون به نفس های امیر شایان خوشه و همیشه میگم خدایا بچه ام رو از من هیچوقت نگیر 🙏🙏❤️‍🩹
مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
داشتم صفحه روبیکامو با خط دیگم چک میکردم عکس های پروفایلم رو از بارداریم همون‌جوری مونده و رسیدم به این متنی که گذاشته بودم و چه آرزوهای کوچکی که شاید الان خیلیا به چشمشون نیادا ولی همین چیزهای کوچیک واسه من اندازه دنیا خوشحال کننده بود قد یه ماشین خیلی گرون قیمت خریدن منو خوشحال میکرد قد میلیاردها پول برام ارزش داشت حتی بالاتر ازاینا این چیزهای کوچیکی که دارم می‌نویسم مثل بازی کردن بچت بامامانش غذا خوردن های دوتایی قدم زدن های دوتایی شیطونی کردن های بچت نگاه کردن های بچت گرفتن دستای مامانش تشخیص دادن مامان وباباش دنبال کردن چشماش دیدن مامان وباباش دد مامان گفتناش نشستن وایستادن گردن گرفتن ، گرفتن اسباب بازیاش و خیلی چیزهای دیگه که من محروم موندن از دیدن و ذوق کردن این چیزها وحسرتش مونده تو قلبم و هیچی بدتر از این نیست ببینی هم سن وسالای بچت راه برن و بچه تو همینجوری تو نوزادیاش مونده همه چیزش مثل نوزاد ۲ ماهه 💔💔💔💔
سرنوشت دنیا نمی‌دونم هرچی که هست خوب تا نکرد با من و خانواده ام
دنیا زندگی سرنوشت یه بار دیگه یه زندگی آروم شاد سالم بهم بدهکاره ❤️‍🩹💔🖤🥺😓😭😥
مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
سلام بعد یه هفته اومدم حالتون چطوره ؟
من هم خونه تکونی شروع کردم امسال اصلا حالم خوب نبود وهیچ کاری نکردم یعنی شرایط طوری درهم پیچید که حال منو ویران ونابود کرد الآنم که چند ماهی میشه درگیر پا درد دست درد گاهی کمر درد فردا همسر وقت دکتر ارتوپد گرفته برم هفته بعدم دکتر تغذیه میرم دوشنبه هم دکتر ژنتیک درمورد بیماری پسرم و یه سری سوال دارم ، این روزا سرم شلوغ و درگیرم ظهری اینقدر دلم گرفت و گریه کردم چرا الان من باید مریض باشم به اندازه کافی پسرم جلوی چشمم مریض هست و من دارم زجر وعذابمو میکشم دیگه حوصله و توان مریض شدن خودم رو ندارم اینقدر دکتر رفتم حالم بهم میخوره از دکتر رفتن از بیمارستان از دارو از مطب خستم هم جسمی خستم و درد دارم هم روحی خستم مریض میدونم خدا خیلی بزرگه خیلی تو زندگیم معجزه هاش رو نشونم داده بارها پسرم و از مرگ نجات داده خدا ، خدا خیلی رحیم و بخشنده است میدونم ....♥️🌹🙏
ولی خب درکنار اینا گوشه ای از قلبم برای همه چیزهایی که بد گذشت حسرت شد برام همیشه زخم میمونه قلبم ، برای ندیدن چشمای پسرم نگرفتن دستای من نگرفتن اسباب بازی حرکت نکردن گردن نگرفتن برای همه و همه چیزها مثل نوزاد یک ماهه وضعیت خوابیده داره کلی همین چیزهای کوچیک حسرت خیلی بزرگ شده تو دلم ....